تبیان، دستیار زندگی
مقدمه مثل های اخلاقی مثل های تربیتی مثل هایی در لزوم قناعت مثل هایی در دوستی مثل هایی در توكل بر خدا مثل هایی در تدبیر مقدمه : آدمی چگونه می تواند صدها سال زندگی كند بی آنكه نامش، یادش و سخنش به كهنگی گراید. چگونه است كه بر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعر زندگی در كلام سعدی

مقدمهمثل های اخلاقی

مثل های تربیتیمثل هایی در لزوم قناعت

مثل هایی در دوستیمثل هایی در توكل بر خدا

مثل هایی در تدبیر

مقدمه :آدمی چگونه می تواند صدها سال زندگی كند بی آنكه نامش، یادش و سخنش به كهنگی گراید. چگونه است كه برخی،  سالیان دراز پیش از ما زیسته اند ولی سخنانشان این زمان در گوش ما آهنگ كلام گذشتگان را ندارد. از چه روست كه اینان چنین جاودان مانده اند؟ با كجا ، با كدام اصل و ریشه پیوند یافته اند كه كلامشان پس از گذشت قرن ها همچنان قابل فهم، خوش آهنگ و دلپذیر است. راز جاودانگی رازی بس عجیب است و در گستره زبان و ادبیات فارسی از این اعجاب آفرینان كم نیستند: اعجاب آفرینانی چون فردوسی، سنایی، عطار ، حافظ ، مولوی و سعدی. مردانی كه كلامشان هم اینك پس از گذشت زمانی بیش از 800 سال هنوز تارهای دل هر فارسی زبانی را به ارتعاش درمی آورد .

در میان شعرای به نام ایرانی  سعدی، خیام و حافظ شهرتی جهانی یافته اند.  به ویژه آثار سعدی بیش از سه قرن است كه به اكثر زبان های اروپایی ترجمه شده و تحسین اروپائیان را برانگیخته است. در كلام سعدی ، در گلستان و بوستان و غزلیات چه نهفته است كه نه تنها مرز ملل كه مرز زمان را هم درنوردیده است. بی شك كلام سعدی بایستی از سرچشمه های ناب انسانی، از اخلاقیاتی كه ریشه در خلیفة اللهی آدمی دارد نشأت گرفته باشد." سعدی نه حكیم است و نه عارف. فقط شاعر است و شاعر واقعی. مخصوصاً شاعر آدمیت است كه عشق و اخلاق مایه افتخار اوست."(1) آنچه در شعر سعدی رخ می نماید آدمی است. و آدمی را دگرگونی شرایط زندگی، صنعتی و ماشینی شدن آن، تغییر نمی دهد. نیازهای انسانی، آنچه مایه آفرین و اعجاز و یا نفرت و اكراهش می شود در طول قرن ها تغییر چندانی نیافته است." شعرسعدی، تصویر زندگی است. زندگی چهره خود را در این شعرها و نوشته ها باز می نماید و به سوی یك زندگی بهتر راه می گشاید."(2)

قدما سعدی را در كنار فردوسی و انوری سه تن پیامبران شعر می دانند از اینرو كه: " معانی او هر چند گه گاه كاملاً عادی است به هیچوجه مبتذل و دست فرسود به نظر نمی رسد. بلكه همواره لطف ، ذوق و تعبیر شاعر از حدود معانی متعارف بالاتر می رود."(3) و این میسر نخواهد شد مگر آنكه شاعر نه به جد و جهد كه با الهام و كشف و مشاهده شعر سروده باشد. سعدی هنگامی پا بر عرصه ادب ایران نهاد كه شعر و اوزان آن كاملاً فرسوده و تكراری می نمود و ظهور سعدی جانی تازه در آن قالب دمید و شیوه جدیدی را بنیاد نهاد . " سعدی... آخرین مظهر كمال در سراسر ادبیات ایران است. تا مدتها بعد از او شعر فارسی فقط حافظ را در طراز اول به وجود آورد و نثر فارسی دیگر تقریباً هیچ چیزی كه با كلام او قابل مقایسه باشد به وجود نیاورد."(4) بسیاری از گویندگان فارسی زبان بعد از حیات خویش به شهرت و آوازه بلند نائل آمدند ولی" سعدی از گویندگانی است كه در زمان حیات خویش در میان فارسی شناسان كشورهای مختلف از آسیای صغیر گرفته تا هندوستان شهرت بسیار حاصل كرد."(5)

شهرت سعدی در زمانه خویش و قرن ها پس از وی را باید معلول چه عاملی دانست. اینك قریب به 800 سال از زمانه سعدی می گذرد. چه عامل یا عواملی سبب شده است كه اینك كلام سعدی همه فهم باشد و وی را در تمام دنیا معلم اخلاق بدانند و و بنامند. استاد ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات ایران پنج عامل را دلیل جاودانگی سعدی می شمارد:

"1. سعدی زبان فصیح و بیان معجزآسای خود را تنها وقف مدح و یا بیان احساسات عاشقانه نكرد بلكه بیشتر آن را به خدمت ابناء نوع گماشت و در راه سعادت آدمیزادگان به كار برد.

2. وی نویسنده و شاعری جهاندیده و سرد و گرم روزگار چشیده و مطلع بود.

3. سخن گرم و لطیف خود را همراه با مثل ها و حكایت های دلپذیر بیان كرد.

4. در مدح و غزل راهی نو و تازه پیش گرفت.

5. در عین وعظ و حكمت و هدایت خلق شاعری شوخ و بذله گو و شیرین بیان است و خواننده خواه و ناخواه مجذوب او می شود."(6) علاوه برآنچه استاد صفا در علل ماندگاری شعر سعدی برشمرده اند باید این مطلب را هم افزود كه سعدی نه برای مباهات در جامعه ادبی آن روز كه برای مردم زمان خویش سخن می گفته است از اینرو كلام وی از اصطلاحات ثقیل عربی كه زبان علم آن زمان بود ، خالی است " سعدی باآنكه در ادب عربی ... تبحر كافی داشت هیچگاه فارسی را فدای لفظ های غریب عربی نكرد به نحوی كه نزدیك به تمام واژه های تازی كه به كار برده است از نوع لغت هایی هستند كه در زبان فارسی رسوخ كرده و رواج یافته ومستعمل و مفهوم بوده اند "(7)

ویژگی مردمی و عامیانه كلام سعدی كه به اعمال ورفتار فضل فروشانه آلوده نشد، سبب شده كه بعضی سخنانش در نزد عوام به صورت امثال درآید. در این گفتار سعی بر این است كه آن دسته از سخنان شیخ شیراز كه در طول زمان در میان مردم به صورت مثل درآمده است بررسی گردد.

در اخلاق:بی شك می توان بوستان و گلستان سعدی را  دایره المعارف بزرگ اخلاقی به شمار آورد. نكته های نغز و ظرایف اخلاقی در جامه حكایت و داستان با كلامی ساده و روان بیان شده است و بسیاری از این مثل ها در این گروه یعنی مثل های اخلاقی می گنجند.

در سخن و تاثیر آن شیخ شیراز گفته است:

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

در باب سخن و كلام سعدی شعری دیگر گفته است:

آهنی را كه موریانه بخورد

نتوان برد ازو به صیقل زنگ

با سیه دل چه سود گفتن وعظ

نرود میخ آهنی در سنگ

در اخلاق اجتماعی نیز می توان كلام های شگفتی را در اشعار سعدی یافت مانند:

گاوان و خران بار بردار

به زآدمیان مردم آزار

و همچنین:

هر كه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد

بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

و یا:

امیدوار بود آدمی به خیركسان

مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان

و سعدی در همراهی و دوستی چنین می سراید:

دوست آن دانم كه گیرد دست دوست

در پریشان حالی و درماندگی

و در پیمودن  راه بی حاصل ، شیخ شیراز چنین می گوید:

ترسم نرسی به كعبه ای اعرابی

كین ره كه توی می روی به تركستان است

سعدی در نفی و انزجار از تظاهر می سراید:

بزارید وقتی زنی پیش شوی

كه دیگر مخر نان زبقال كوی

به بازار گندم فروشان گرای

كه این جو فروشی است گندم نمای

و در توصیه به زورمندان و احتراز از ضعیف آزاری شیخ اجل چنین می گوید:

مزن بر سر ناتوان دست زور

كه روزی به پایش در افتی چو مور

در تربیت:آنكه معلم اخلاق است، تربیت را در جایگاهی بلند و رفیع نشانده ، بسیار ارج می نهد، ولی به نظر می رسد كه سعدی نیكی انسان را بیشتر نتیجه وراثت می داند تا تربیت و چنین می سراید:

عاقبت گرگ زاده گرگ شود

گرچه با آدمی بزرگ شود

و یا:

پرتو نیكان نگیرد هر كه بنیادش بد است

ولی با اینحال تربیت در كلام سعدی از جایگاه رفیعی برخوردار است:

پادشاهی پسر به مكتب داد

لوح سیمینش بركنار نهاد

بر سر لوح او نبشته به زر

جور استاد به زمهر پدر

یكی از راه های تربیت تحمل مرارت و سختی است و سعدی در این زمینه می گوید:

تا رنج تحمل نكنی گنج نبینی

تا شب نرود صبح پدیدار نباشد

و همچنین:

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

صوفی نشود صافی تا در نكشد جامی

و یكی دیگر از شیوه های تربیت توجه به عكس العمل رفتار و كردار خویش است و سعدی چنین می گوید:

چو دشنام گویی دعا نشنوی

به جز كشته خویشتن ندروی

در قناعت:

توصیه سعدی به قناعت و صد البته در جوانب مادی زندگی و نه معنوی آن است ، این خصلت حسنه در كلام  سعدی یكی از برجسته ترین خصایل انسانی است.

آن شنیدستی كه در اقصای غور

با رسالاری بیفتاد از ستور

گفت: چشم تنگ دنیا دوست را

یا قناعت پر كند یا خاك گور

و یا می سراید:

هر كه نان از عمل خویش خورد

منت حاتم طایی نبرد.

و یا سعدی توصیه می كند:

چو دخلت نیست خرج آهسته تر كن

كه می گویند ملاحان سرودی

اگر باران به كوهستان نبارد

به سالی دجله گردد خشك رودی

و خود یك راه عملی قناعت را چنین توصیه می كند:

اندك اندك خیلی شود و قطره قطره سیلی گردد.

و یكی از راههای قناعت را هم ترازی آرزوها و امكانات می داند:

دوستی با پیل بانان یا مكن

یا طلب كن خانه ایی در خورد پیل

و سعدی گربه را نماد انسان های بی قناعت می شمرد و می سراید:

گربه مسكین اگر پرداشتی

تخم گنجشك از جهان برداشتی

در دوستی:بی شك دوستی حادثه ایی آن جهانی است كه به اقتضای رحمانیت خدای بر زمین نازل شده است. دوستی دری است كه بر بیابان تنهایی و عزلت بسته می شود.

در بخش اخلاقیات سعدی ویژگی دوست را دست گیری در پریشان حالی و درماندگی می داند و چنین می سراید:

از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است

پیغام آشنا نفس روح پرور است

و یا:

بادآمد و بوی عنبر آورد

بادام شكوفه بر سر آورد

توكل بر خدای:توكل بر سرچشمه آفرینش از نشانه های ایمان و مایه پیروزی مومن است. سعدی در شعری دلپذیر چنین می سراید:

یكی طفل دندان برآورده بود

پدر سر به فكرت فرو برده بود

كه من نان و برگ از كجا آرمش

مروت نباشد كه بگذارمش

چو بی چاره گفت این سخن نزد جفت

نگر تازن او را چه مردانه گفت

مخور هول ابلیس تا جان دهد

هم آن كس كه دندان دهد نان دهد

و همچنین در توبه و بازگشت به سوی خدا سعدی چنین می سراید:

ای كه پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روزه دریابی

و جایی دیگر در لزوم اعتماد به رحمت پروردگار چنین می گوید:

خدای ار به حكمت ببندد دری

گشاید به فضل و كرم دیگری

در تدبیر:بهره جستن از فكرت ورای در زندگی تنها راه درست زیستن و عمر به سلامت بردن است.

مكن خانه بر راه سیل ای غلام

كه كس را نگشت این عمارت تمام

در میان اشعار و سخنان سعدی ابیات و یا مصرع هایی است كه در فرهنگ عامه رسوخ یافته ولی نمی توان آنها را در هیچكدام از دسته بندی های فوق گنجانید:

در پرسش نابجا: چو دانی و پرسی سؤالت خطاست.

و چنین سؤالی می تواند چنین پاسخی داشته باشد: نگه كردن عالم اندر سفیه.

و یا سعدی در كلامی عاشقانه و در توصیف معشوق می گوید:

صبر بسیار بباید پدر پیر فلك را

تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

و در شرح احوال عاشق دل از دست رفته:

گر بگویم كه مرا حال پریشانی نیست

رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر

و در بیان كاری سفیهانه و نابخردانه می گوید:

یكی گوش كودك بمالید سخت

كه ای بلعجب رای برگشته بخت

تو را تیشه دادم كه هیزم شكن

نگفتم كه دیوار مسجد بكن

به هر روی آنچه آمد مجموع امثالی است كه در فرهنگ عامه از سخن سعدی به عاریت گرفته شده و خود حكایت از طبع لطیف و ذوق سلیم این ملت دارد كه سخنان بزرگان ادب و فرهنگ خویش را در كلام روزمره و زندگی عادی خویش به كار گرفته ، در مقام تذكر و اندرز به كار می بندند.

و خود سعدی نیز بر این امر چنین مهر تائید می نهد:

مراد ما نصیحت بود و گفتیم

حوالت با خدا كردیم و رفتیم

سایت تبیان - فریبا کاظم نیا

پی نوشت ها:

1. زرین كوب.عبدالحسین، حدیث خوش سعدی، 1379، ص7 و 96.

2. رقابی- حیدر. سعدی و فلسفه زندگی، 1363، ص 53.

3. زرین، ص118.

4. همان، ص 112.

5. صفا ذبیح الله ، تاریخ ادبیات ایران، ج2، ص111.

6. همان، ص114.

7. همان ص 115.

كلیات سعدی ، تصحیح محمدعلی فروغی.