تبیان، دستیار زندگی
این موزه در حقیقت همان كمیته مشترك ضد خرابكاری ساواك است كه بارها نامش را در كنار توصیفاتی همچون مخوف، دردناك و... در كتاب های تاریخ معاصر و یا از زبان مبارزین سیاسی قبل از انقلاب شنیده ایم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

90 نوع شکنجه در کمیته مشترک

زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری

گذر هر كدام از ما بارها به میدان امام خمینی - توپخانه سابق - اول خیابان فردوسی افتاده و شاید خیلی سریع هم از كنار كوچه های فرعی آن بی توجه به تابلوها و عناوینشان عبور كرده ایم. نگارنده هم البته از این قاعده مستثنی نبوده ولی چندی پیش كه داشتم از مقابل این كوچه ها می گذشتم همین جوری چشمم به تابلوی كوچك قهوه ای رنگی خورد كه روی آن نوشته شده بود: «موزه عبرت ایران» حس كنجكاویم گل كرد و تصمیم گرفتم هر جور شده در یك فرصت مقتضی سری به آنجا بزنم، تا اینكه چند روز پیش وقتی بحث تهیه گزارش از موزه عبرت مطرح شد بلافاصله پذیرفتم و بعد هم به همراه عكاس راهی آنجا شدیم.

این موزه در حقیقت همان كمیته مشترك ضد خرابكاری ساواك است كه بارها نامش را در كنار توصیفاتی همچون مخوف، دردناك و... در كتاب های تاریخ معاصر و یا از زبان مبارزین سیاسی قبل از انقلاب شنیده ایم.

با خودم قرار می گذارم تا پیش از آنكه واقعیت را ندیدم ذهنیات شخصی ام را روی كاغذ قلمی نكنم. به همین خاطر فعلا فقط بدانید این موزه قبل از انقلاب جایی بوده برای بازداشت موقت زندانیان سیاسی.

نمای بیرونی كه...

نمای بیرونی موزه یا همان كمیته مشترك مثل سایر ساختمان های اطراف است و چیز عجیب و غریب و متفاوتی ندارد. با خودم می گویم اگر اینجا یك روزی زندان بوده پس چرا حداقل خبری از یك برج نگهبانی و امثالهم نیست فقط دیواری آجری به ارتفاع حدودا چهار متر دور تا دور محوطه موزه را فراگرفته است و بس. شاید همین ظاهر عادی موجب شده تا بسیاری از رهگذران روزانه از مقابل آن عبور كنند و اصلا انگار نه انگار كه اینجا خبری بوده است.

شورلت آمریكایی و امكاناتش

وارد حیاط باریكی می شویم كه انتهایش به درب ورودی كمیته می خورد، جلوی این در دو تا اتومبیل مشكی شورلت آمریكایی گذاشتند كه علی الظاهر یكی از آنها متعلق به نصیری رئیس ساواك شاه است. با اینكه حدود 40سال از عمر این ماشین می گذرد ولی انصافا هنوز شیك و تر و تمیز به نظر می رسد. داخل ماشین امكانات رفاهی امنیتی همچون تلویزیون، بی سیم، تلفن و شیشه حائل كه بین صندلی های عقب و جلو قرار دارد و باعث می شود راننده از گفت وگوی افرادی كه در صندلی عقب نشسته اند مطلع نشود.

بالای درب ورودی هم تابلوی سیاه رنگی نصب شده با این عنوان «كمیته مشترك ضد خرابكاری ساواك» عكاس ما فوری چند تا عكس از این سوژه می گیرد كه مدیر موزه به شوخی بهش می گوید «پاتو از این خط بگذاری تو، وارد زندان می شوی اگر می خواهی بیا!» بعد وارد نخستین اتاق زندان می شویم؛ اتاق جناب افسر نگهبان، عكس شاه مقبور و زن فراریش به همراه پرویز ثابتی كه ظاهرا همه كاره كمیته بوده به چشم می خورد.

دفتر ثبت مشخصات زندانیان هم در این اتاق قرار دارد كه هر زندانی پس از ورود به اینجا باید بلافاصله مشخصاتش ثبت می شده است.

بعد از این اتاق وارد دو اتاق تو در توی دیگری با دهها كمد آهنی كوچك می شویم كه روی هر كدام از آنها شمار مخصوصی درج شده؛ 1، 2، ...3، 40، ...41،100 و..

در این قفسه های آهنی تمامی لباس ها و لوازم شخصی زندانی محبوس می شدند و خود او را پاس می دادند به اتاق بعدی.

جهیزیه زندانی!

در اتاق چهارم، زندانی لوازمی را تحویل می گرفت كه خودشان بهش می گفتند: «جهیزیه زندانی»! عبارت جهیزیه را آقای سنجری به ما می گوید اومرد بانشاطی است كه در پس چهره اش درد كهنه ای خودنمایی می كند. سنجری از جمله زندانیانی است كه شب ها و روزهای زیادی را در كمیته مشترك بسر برده و حالا هم شده «راوی» موزه عبرت، خب این هم شاید یكی از ویژگی های یك موزه موفق باشد كه راویانش كسانی هستند كه آنچه را می گویند به عینه دیده و لمس كرده اند.

به هر حال جهیزیه زندانی عبارت بودند از یك پتوی سربازی، فرنچ یا همان لباس زندان، یك جفت دمپایی، كاسه رویی، یك عدد لیوان پلاستیكی و یك چشم بند كه از این پس باید همواره به غیر از زمان های حضور در سلول ها برروی چشمان زندانی جا خوش كند. اینها را سنجری می گوید و با دست هم تك تك لوازم را نشان می دهد.

زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری

واقعیت كم كم نمایان می شود

تا اینجای كار چیز چندان عجیبی ندیده ام و شاید تمام زندان ها چنین مراحلی داشته باشند اما وقتی از اتاق البسه می گذریم و پله های طبقه دوم را هم پشت سر می گذاریم به بالكنی می رسیم كه به صورت استوانه ای شكل دور تا دور حیاطی را فراگرفته و وسط آن هم حوض یخ زده خودنمایی می كند. تمام محوطه بالكن هم با میله های آهنی تا طبقه چهارم! بسته است و امكان افتادن از آن بالا وجود ندارد. در هر طبقه هم تعداد زیادی اتاق، درب های آهنی سبز رنگ وجود دارد كه ظاهرا در هر كدام از آنها خبرهایی بوده است. كف بالكن هم لكه های قرمز رنگی شبیه كف پاهای خونی به چشم می خورد كه همچون راهنمایی ما را به سمت یكی از اتاق های طبقه دوم می برد.

آقای سنجری توضیح می دهد: «واقعیت كمیته مشترك ضدخرابكاری ساواك از این اتاق كم كم آشكار می شود. زندانی پس از اینكه لباسش را می پوشید با چشمانی بسته وارد بالكن می شد و در صف ورود به اتاق بازجویی قرارمی گرفت. در طول زمان انتظار برای ورود به اتاق، صداهای گوش خراشی زندانی را آزار می داد؛ فریادهای ضجه و ناله از اطراف به گوش می رسید؛ از داخل اتاق بازجویی از توی حیاط، از بالا، از پایین... وی می افزاید: ما ابتدا خیال می كردیم اینها صدای نوار ضبط صوت است تا ما را بترسانند ولی پس از مدتی متوجه شدیم اینها ضجه های انسان های بی گناهی است كه در زیر ضربات جلادان ساواك شكنجه می شدند.

طراحی عجیب ساختمان

سنجری ادامه می دهد: این ساختمان طوری طراحی شده كه نه تنها هیچ صدایی از آن بیرون نمی رود بلكه صدا در داخل آن می پیچد و لذا هر كس بلندتر فریاد بزند انعكاس آن بیشتر خواهد بود و موجب وحشت دیگران می شود. دیگر اینكه این زندان چهار طبقه و تودرتو با اینكه در وسط شهر واقع شده ولی به دلیل نمای عادی بیرونی آن برای رهگذران ملموس نیست كه چنین ساختمانی با این عظمت و در عین حال ترسناكی در پشت آن دیوارهای آجری باشد و سال ها انسان هایی به جرم آزادی خواهی و اسلام طلبی در آن شكنجه شده باشند. آقای حسن پور مدیر موزه عبرت هم نكته ای درباره طراحی این ساختمان می گوید كه آن هم در نوع خود جالب است. وی اظهار می دارد كه طراحی بنای این زندان به گونه ای است كه در زمستانها سرما را در داخل خود نگه می دارد و در تابستان ها گرما را در خود حفظ می كند بنابراین زمستان های كمیته مشترك بسیار سرد و حتی سردتر از هوای بیرون و تابستان های بسیار گرم و طاقت فرساست. حوض وسط حیات زندان به علت همان سرمای بیش از حد یخ زده است پیرمرد راهنما این صحنه را كه می بیند انگار یاد نكته ای افتاده لذا می ایستد و به عكاس ما اشاره می كند حتما از این حوض یخ زده هم عكس بگیر. بعد ادامه می دهد: یكی از شكنجه های دردناك این بود كه سر زندانی را می گرفتند و آن قدر بر روی حوض می زدند تا یخ حوض بشكند و یا زندانی به مرز بیهوشی و خفگی برسد.

اتاق پذیرایی!

حالا دقیقا مقابل یكی از اتاق های بازجویی ایستاده ایم درب آهنی باز می شود اتاق با دیوارهای سیاه رنگ حس غریبی در ما ایجاد می كند. راوی توضیح می دهد: بعد از اینكه زندانی صف شكنجه را طی می كرد و بخشی از روحیه اش به دلیل سروصدای پیرامونی از دست می رفت به داخل اتاق پذیرایی یا همان بازجویی وحشیانه پرتاب می شد. در این اتاق حداقل دو نوع شكنجه وجود داشت؛ تخت آهنی و آپولو.

در مورد اول زندانی را به تختی آهنی می بستند و با كابل كلفت سیمی به كف پاها و سایر نقاط بدن او آنقدر می زدند تا بی حال شود بعد برای اینكه بی حسی از بدن او خارج شود با همان وضعیت او را دور حیاط می چرخاندند تا پاها دوباره احیا شوند سپس مجددا او را به تخت می بستند و باز با همان كابل می زدند.

شكنجه دیگر به آپولو معروف بود. زندانی را بر روی یك صندلی می نشاندند و سرش را در داخل كلاهی آهنی كرده و به نقاط حساس بدنش همه گیره های الكتریكی وصل می كردند وقتی جریان برق در این گیره ها برقرار می شد زندانی ناگهان دچار شوك الكتریكی وحشتناكی می شد. به گونه ای كه احساس می كرد بعضی از اندام های بدنش درحال جدا شدن هستند لذا فریاد می زد ولی فریاد زدنش هم شكنجه دیگری برایش بود.

سنجری می گوید: خاموش كردن سیگار بر بدن زندانی و مشت و لگد و غیره از موارد عادی شكنجه بود و البته همه شكنجه ها هم شامل آقایان بود و هم خانم ها.

وی در عین حال به مقاومت اغلب زندانیان اشاره كرده و تأكید می كند اكثر زندانیان با اینكه جوان و یا روحانی بودند ولی سرسختانه مقاومت می كردند و بازجویان سخت عصبانی و سرخورده می شدند.

او ادامه می دهد: حتی خیلی از بچه ها برای اینكه به دیگر هم سلولی ها روحیه بدهند پس از تحمل این همه آزار و شكنجه وقتی به سلول می آمدند بعضا می خندیدند و یا سعی می كردند چهره بانشاطی داشته باشند.

شیخی، راوی دیگری كه او هم مدت ها در همین شكنجه گاه محبوس بوده می گوید: «روحیه معنوی بچه های مذهبی بسیار خوب بود و به رغم تنگناهای فراوان از فرصت های محدود استفاده می كردند و به قرائت آیات قرآن و جملات گوهربار نهج البلاغه می پرداختند. حتی همین الآن می توانید برخی دست نوشته های بچه ها كه بر روی دیوارهای سلول آیات قرآن را می نوشتند مشاهده كنید.

مدعیان حقوق بشر اساتید شكنجه گران

سنجری در ادامه با اشاره به مهارت فوق العاده بازجویان در شكنجه كردن می گوید: اغلب این افراد قبل از اینكه به كمیته بیایند در زندان های دیگر سابقه شكنجه داشتند البته نكته مهم تر این كه بسیاری از این شكنجه گران در دوره های آموزشی موساد در اسرائیل آموزش شكنجه دیده بودند. همچنین جمیز لاك، از نویسندگان غربی در كتابش می نویسد: «سیا» سمینار هایی برای آموزش بازجویان رژیم شاه ترتیب می داد و آنها در این سمینارها جدیدترین متدهای شكنجه را فرا می گرفتند.

وی سپس به اعترافات حسینی یكی از همین افراد اشاره كرده و می افزاید: حسینی در همین اعترافات علنا اذعان می كند كه دوره های مختلفی را در نزد استادان اسرائیلی و آمریكایی جهت تعلیم شكنجه گذرانده است.

او در عین حال نكته ظریفی را بیان می كند مبنی بر اینكه كمیته مشترك ضد خرابكاری ساواك مهر باطلی بر ادعای دروغین كشورهای غربی به ویژه آمریكایی ها در دفاع از حقوق بشر می زند. كسانی كه مدعی حقوق بشر بودند خودشان در عمل آموزش انجام اعمال ضدحقوق بشری را می دادند و بعد هم با پررویی تمام ژست دفاع از بشر را می گرفتند.

آقای باروتی یكی دیگر از راویان موزه عبرت كه او نیز همچون دو همكارش ماه ها در این شكنجه گاه مخوف به سر برده است اسامی شكنجه گران معروف این به اصطلاح بازداشتگاه را برمی شمارد و می گوید: محمدعلی حسینی معروف به «دكتر حسینی» فردی قسی القلب، بددهن، وحشی و تندخو حتی از نظر ساواك بود. منوچهر وظیفه خواه معروف به دكتر منوچهری سربازجو بود و مهارت بسیاری در شكنجه داشت او پس از انقلاب به انگلستان فرار كرد و در سال 64 هم خودكشی نمود.

او می افزاید: هوشنگ ازغندی معروف به هوشنگ منوچهری دیگر شكنجه گر كمیته مشترك بود كه دارای ویژگی هایی همچون فاسدالاخلاق، زن باز، فحاش و كم سواد بود. منوچهری شب ها اینجا می ماند و مست می كرد و برای تفریح با شلاق به بندها می آمد و بر سر و كله بچه ها می زد. فریدون توانگر معروف به آرش از جوانترین بازجویانی بود كه خیلی هم تمایل به بازجویی از زنان داشت. آرش در فروردین 1358 به طور خیلی اتفاقی دستگیر شد و با اعتراف به جنایاتش اعدام شد.

شكنجه گر دیگر كمیته مشترك ناصر نوذری معروف به رسولی از بازجوهای مطرح بالا و بسیار سمج و هتاك بود. رسولی به قدری در شكنجه قسی القلب بود كه تهرانی یكی دیگر از شكنجه گران باسابقه در مورد او گفته بود:«اگر یك زندانی را می خواستند خلاص كنند می دادند دست رسولی».

راوی موزه در ادامه با اشاره به تعداد دیگری از شكنجه ها همچون آویزان كردن از پا به سقف برای مدتها و زدن با كابل بر بدن زندانی ، قرار دادن زندانی در داخل قفسی داغ كه زیرش منقل بود و ... می افزاید: موی سر خانم های زندانی هم اغلب دستاویز بازجوها و یك شیوه معمولی برای اعتراف گرفتن بود.

اتاق پانسمان یا...

شیخی در خصوص درمان بعد از شكنجه ها نیز می گوید: بعد از هر شكنجه چنانچه قسمتی از بدن زندانی دچار خونریزی شدید می شد او را كشان كشان به سمت اتاق پانسمان می بردند كه این اتاق هم دست كمی از اتاق شكنجه نداشت زیرا در اتاق مزبور بدون هیچ گونه بی حسی و با استفاده از یك قیچی، گوشت ها و پوست های عفونت كرده را می بریدند، بعد پانسمان انجام می شد كه تازه در بازجویی بعدی بر روی همان پانسمان ها مجدداً با شلاق و كابل می زدند.

تعداد سلول ها و بندها و ...

به گفته راهنمای موزه این زندان شش بند داشته كه چهار بندش انفرادی بوده است، بندهای انفرادی مجموعاً 86 سلول داشتند كه اندازه هر سلول انفرادی نیز 1.5 متر در 2 متر است. دو بند هم دارای سلول های عمومی یا دسته جمعی هستند كه مجموعاً 18 سلول نیز در بندهای عمومی به چشم می خورد.

او می افزاید: ظرفیت این زندان كلاً گنجایش 200 نفر را دارد ولی تا 800 نفر هم در آن جا داده اند.

حسن پور مدیر موزه عبرت در خصوص تعداد كل زندانیان كمیته مشترك هم می گوید: حدود 10 هزار نفر از هموطنان ما از سال 1352 تا قبل از انقلاب به این شكنجه گاه منتقل شدند كه یك هزار نفر از آنان خانم ها بودند. همچنین طبق آماری كه از جستجوی در پرونده ها بدست آمده در طول مدت 5 سال 57 نفر از كسانی كه با بدنی سالم دستگیر و به این به اصطلاح بازداشتگاه آورده شدند بر اثر شكنجه های وحشتناك در همین ساختمان جان به جان آفرین تسلیم كردند و جسم بی روح آنها را از اینجا بیرون بردند.

90 نوع شكنجه!

حسن پور در مورد تعداد كل شكنجه ها هم می گوید: در اسناد و مدارك ساواك تحت این عنوان كه این فرد را شكنجه كنید وجود ندارد. ما در هیچ پرونده ای ندیدیم كه نوشته شده باشد این فرد را ببرید شوك الكتریكی بدهید یا ناخنش را بكشید و ... لذا ما در این رابطه مبنا را بر تاریخ شفاهی گذاشتیم و با حدود 300 تا 400 نفر از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب گفت و گو كردیم و پرسیدیم كه چه نوع شكنجه ای بر روی شما اعمال كردند. سپس اینها را دسته بندی كردیم و در نهایت معلوم شد كه حدود 90 نوع شكنجه در كمیته مشترك ضد خرابكاری ساواك انجام شده است. البته در اسناد ساواك فقط آمده است كه این فرد تحت بازجویی های فنی اعتراف كرده است. حالا بازجویی های فنی یعنی همان شوك الكتریكی، سوزن داغ گذاشتن زیر ناخن، مدت ها به نرده ها بستن، از مجرای ادرار آب جوش وارد مثانه كردن و ... حتی انتشار اخبار دروغ در مورد افراد نوع دیگر شكنجه بود مثلاً در یكی از درگیری های ساواك در قزوین كه با 4 مبارز صورت می گیرد 3 نفر دستگیر و یك نفر كشته می شود ولی در خبری كه ساواك در روزنامه های همان تاریخ چاپ كرده آمده است كه دو تروریست در قزوین كشته و دو تروریست هم حالشان وخیم است! بعد همین روزنامه را به فرد بازداشت شده در كمیته مشترك نشان می دادند و می گفتند: ببین طبق این خبر تو مرده ای یا در آستانه مردن هستی پس حرف بزن. یعنی فرد هنوز زنده و سالم است ولی در جامعه اینگونه اعلام شده كه او مرده است، خب آیا این شكنجه نیست؟

شاه دقیقاً در جریان كمیته مشترك بود

از حسن پور می پرسیم آیا شاه در جریان این اتفاقات و شكنجه های دردناك بوده است؟ او قاطعانه می گوید: بله، صد در صد، به خاطر اینكه هر هفته یك بولتن محرمانه از كمیته مشترك خدمت شاه می رفت و او پس از مطالعه بر روی آن مهر می زد و در حاشیه این بولتن ها هم نوشته شده كه «از شرف عرض شاهانه گذشت مقرر فرمودند فلان»... یعنی طبق این اسناد كه موجود است شاه دقیقاً از جزئیات كمیته مشترك و وقایع آن باخبر بوده است.

وی در خصوص مدت زمان میانگین اسارت هر فرد در این جا نیز اظهار می دارد: اسم این جا بازداشتگاه موقت بوده یعنی حد نهایت 24 ساعت تا 48 ساعت ولی ما طبق گفته كسانی كه در این زندان بوده اند مشاهده می كنیم كه تا 3 سال هم افراد در این جا محبوس بوده اند مثلاً آقای عزت الله مطهری معروف به عزت شاهی 3 سال در این جا بوده یا شهید رجایی فقط دو سال در این ساختمان شكنجه و زجر كشیده است. بهر حال طبق آمار از 5 روز بازداشت هست تا 3 سال و این میزان به زمان اعتراف فرد بستگی داشته است.

فرار بی فرار

از مدیر موزه عبرت می پرسیم آیا كسی از این زندان فرار هم كرده است؟ حسن پور می گوید: این زندان به دلیل اینكه دارای چند لایه امنیتی است و عبور از هر لایه تقریبا غیرممكن است بنابراین امكان فرار برای هیچ جنبنده ای وجود نداشته و لذا هیچ كس هم فرار نكرده است.

وی در پاسخ به این سوال كه آیا كسانی كه این جا شهید شدند دارای مزار هستند یا نه اظهار می دارد البته پس از پیروزی شكوهمند انقلاب تا حدودی مزار بسیاری از شهدای این زندان مخوف با مطالعه پرونده هایشان مشخص شد ولی متاسفانه هنوز خانواده هایی مثل خانواده شهید مشیدی هستند كه همچنان به دنبال مزار فرزندشان هستند و هیچ كس هم اطلاع دقیقی از مزار آنها ندارد. بر همین اساس ما در داخل یكی از سلول ها كه هم اینك مورد بازدید قرار می گیرد تعدادی قاب عكس خالی به همراه یك گل لاله به عنوان یادبود شهیدان بی مزار این زندان قرار داده ایم حسن پور علت بی مزار بودن شهدای این زندان را هم این گونه ذكر می كند كه در گزارش ساواك در مورد شهدایی كه در این جا كشته شده اند به دروغ آمده است فلانی در درگیری كشته شد و چندان به محل دفن او اشاره نشده كه همین امر مشكل فوق را ایجاد كرده است.

كاش با مسئولتان مصاحبه می كردید

به همراه راویان از تعدادی از بندها و سلول ها بازدید می كنیم. درب آهنی هر بند به گونه خاصی طراحی شده كه خود موجب آزار و اذیت است. به طور مثال پاشنه درها حدود نیم متر بالاتر از سطح زمین است و زندانی زمانی كه با چشمانی بسته از این درها عبور می كرد یقینا ساق پاهایش به این پاشنه آهنی خورده و مابقی ماجرا یا اینكه باز و بسته شدن این درب ها صدای ترسناكی در محوطه بندها ایجاد می كند كه به گفته یكی از راویان هر بار كه این درب ها باز می شد همه منتظر بودیم تا به سمت اتاق پذیرایی! برویم. درون سلول های عمومی زیلوهای كثیف و خون آلود به چشم می خورد و سلول های انفرادی هم همچون دخمه های تاریك و بی روح است. هم اكنون دربند 3 تصاویر هزار تن از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب اعم از زن و مرد بر دیوار نقش بسته است، راوی در میان این تصاویر عكس حسین شریعتمداری مدیر مسئول موسسه كیهان به همراه همسرش را به ما نشان می دهد و می گوید: ای كاش با آقای شریعتمداری كه مدتها خودش در اینجا شكنجه شده و زجر كشیده مصاحبه می كردید. ما هم پاسخ می دهیم البته خواستیم مصاحبه كنیم ولی خود ایشان نخواست.

زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری

سلول 20 دیدنی است

در هنگام بازدید از سلول های انفرادی در مقابل سلول 20بند 2 متوقف می شویم. در این سلول تندیسی از رهبر معظم انقلاب به چشم می خورد. راوی می گوید: حضرت آقا حدود 45 روز فقط در این سلول انفرادی محبوس بوده اند و بیش از هشت ماه هم در كمیته مشترك ضدخرابكاری ساواك شكنجه شده اند. در كنار درب سلول 20 خاطره ای از آقا نقل شده كه عمق فاجعه كمیته مشترك را بیان می كند. خاطره این است: «بالاخره در دی ماه 53 ناگزیر شدند با یورش به خانه ام مرا بازداشت كنند و بسیاری یادداشت ها و نوشتجات مرا ضبط كنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت من بود. به تهران به زندان كمیته مشترك در شهربانی فرستاده شدم و مدتها در سلولی با سخت ترین شرایط و همواره با بازجویی های دشوار در وصفی كه فقط برای آنان كه شرایط را دیده اند قابل فهم است نگهداشته شدم. در این بازداشت نیز مانند سال 50 چون ساواك ارتباط من با تلاش های پنهانی و نقش من در گردآوری نیروهای ضدرژیم و بسیج آنها را جدی می گرفت، شدت عمل و خشونتی جدی به خرج داد.»

كار ساواك را منافقین ادامه دادند

در سلول های انفرادی دیگر هم تندیس های مبارزین دیگری همچون شهید مفتح مرحوم ابوترابی، شهید اشرفی اصفهانی شهید دستغیب و... به چشم می خورد.

راوی همراه ما با دیدن این تندیس ها نكته جالبی می گوید: در این سلول های انفرادی تندیس شهدایی به چشم می خورد كه اگرچه ساواك به رغم شكنجه های فراوان نتوانست آنها را به شهادت برساند ولی ادامه راه ساواك را منافقین پس از انقلاب طی كردند و این بزرگان را به شهادت رساندند.

ساخت بمب با قند و شكر!

در مقابل یكی از بندها كتری قرار دارد كه درونش دمپایی است. ماجرا را جویا می شویم. راوی می گوید: با این كتری به زندانیان چای می دادند ولی قند و شكر آن را جداگانه نمی دادند بلكه آنها را با چای درون كتری مخلوط كرده و با یك دمپایی قند و چایی را هم می زدند تا مثلا چای شیرین شود. اما اینكه چرا قند و شكر را جداگانه به زندانیان نمی دادند، علتش ترس از ساختن بمب بود! زندانبانان مدعی بودند زندانیان با چند حبه قند احتمال دارد بمب بسازند!

حزب اجباری

در بخشی از سلول ها ویترین های شیشه ای قرار دارد كه در هر كدام از آنها آثاری از زندانیان و یا برگهایی از تاریخ معاصر به نمایش گذاشته شده است. در یكی از غرفه ها اعلامیه شاه مبنی بر راه اندازی حزب رستاخیز و عضویت اجباری همه مردم در آن به نمایش گذاشته شده است. فكر می كنم هر انسان منصفی با خواندن این اعلامیه مفهوم آزادی در دوران رژیم پهلوی را به خوبی درك خواهد كرد. در قسمتی از اعلامیه شاه خطاب به ملت كه در روزنامه كیهان مورخ 53.12.11 به چاپ رسیده آمده است: «آنها كه به قانون اساسی و رژیم شاهنشاهی و اصول انقلاب شاه و ملت مؤمنند و می خواهند فعالانه در زندگی سیاسی سهم بگیرند باید به حزب جدید بپیوندند. كسی حق ندارد جدا و كنار بماند. آنها كه به این اصول معتقد نیستند خائن و بی وطنند! كه اگر اعمالی انجام دهند جایشان در زندان است و گرنه باید از ایران بروند».

البته در كنار این اعلامیه، بیانیه حضرت امام خمینی(ره) درخصوس حزب رستاخیز نیز به چشم می خورد كه در آن آمده است: «درباره این حزب به ا صطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت این عمل با این شكل تحمیلی مخالف قانون اساسی و موازین بین المللی است و در هیچ یك از كشورهای عالم نظیر ندارد. ایران تنها كشوری است كه حزبی به امر ملوكانه تاسیس كرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هركس از این امر تخلف كند سرنوشت او حبس و شكنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است.»

زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری

دلائل دستگیری و حضور در كمیته

بازدید كنندگان از موزه عبرت در گوشه دیگری از سلول ها با بخشی از دلائل دستگیری زندانیان سیاسی و حضور آنها در كمیته مشترك ضدخرابكاری ساواك آشنا می شوند. داشتن كتب مذهبی یا مطالعه آنها یكی از این دلایل بود آنهم كتاب هایی مثل «آزادی هند»، «صلح امام حسن»، «یهود از نظر قرآن» و... این كتاب ها از نظر ساواك كتب ممنوعه بود و لابد داشتن آنها حكم گناه كبیره و بعدهم دستگیری و شكنجه و...

تاریخچه ساخت زندان كمیته مشترك

حسن پور مدیر موزه عبرت درباره ساخت بنای زندان كمیته مشترك هم می گوید: درسال 1311 رضاشاه با داشتن 3 زندان بزرگ در كشور بازهم دستور ساخت یك زندان دیگر را در مجموعه شهربانی به اسم توقیف گاه می دهد یعنی همین جایی كه بعدها به كمیته مشترك ضدخرابكاری ساواك معروف شد.

این زندان كه طراح و ناظر ساخت آن آلمان ها بوده اند درسال 1316 به بهره برداری می رسد. از سال 1316 تا سال 1352 این زندان به مجرمان جرائم عادی اختصاص داشته و در برهه ای هم زندان زنان بوده است. اما درسال 1352 كه ساواك مسئولیت كامل كمیته مشترك را به عهده می گیرد اینجا زندان كمیته مشترك می شود و از آن زمان با مدیریت پرویز ثابتی جهنمی دراینجا شكل می گیرد.

میزان تاثیرپذیری بازدیدكنندگان

مدیر موزه عبرت در خصوص تأثیرپذیری بازدیدكنندگان نیز اظهار می دارد: با اینكه ما ساده ترین نوع شكنجه ها را در داخل زندان بازسازی كرده ایم ولی با این وجود بسیاری از مردم پس از بازدید منقلب شده و برخی حالشان به هم می خورد و ما حتی دراین موارد به آب قند متوسل می شویم تا خدای ناكرده برای بازدیدكنندگان مشكلی پیش نیاید. ولی به هرحال تا كسی از نزدیك این جا را نبیند شاید باور این گفته ها برایش دشوار باشد هرچند كه با دیدن و شنیدن هم نمی توان به عمق جنایات رژیم پهلوی دراین زندان پی برد.

وی همچنین با بیان اینكه از ابتدای تأسیس این موزه تا الان نزدیك به 300 هزار نفر از آن بازدید كرده اند گفت: صاحب نظران مسائل موزه موفقیت یك موزه را در سه مرحله تقسیم بندی كرده اند نخست موزه ای قرار دارد كه بازدیدكنندگان از شیء مورد نظر بازدید كرده و كمی مكث می كند تا زیرنویس شی را بخواند. همین مكث برای موزه مذكور یك توفیق است. در مرحله بعدی موزه ای قرار دارد كه بازدیدكننده علاوه بر مكث، زیرنویس شیء را هم به حافظه می سپرد كه این توفیق بالاتری است اما در رتبه عالی، موزه ای قرار دارد كه بازدیدكننده پس از بازدید دچار تحول روحی و رفتاری می شود، من به جرئت می توانم ادعا كنم كه ما در «موزه عبرت ایران» بارها دیده ایم كه افراد متفاوت با ظواهر گوناگون پس از بازدید از این جا منقلب شده و این موضوع به خوبی در یادداشت های پایانی بازدیدكنندگان مشاهده می شود.

وی با اشاره به افزایش استقبال از موزه عبرت می گوید: در بهمن ماه روزانه بیش از 800 نفر به طور میانگین بازدید می كنند و این در شرایطی است كه ما بیش از دوهزار درخواست روزانه برای بازدید داریم كه به علت كمبود جا و سایر موارد فقط حدود 800 مورد از آنها را پذیرش می كنیم.

- بازدیدها هم به صورت سانسی حدود 2 ساعت است سانس صبح از ساعت 10 صبح و بعدازظهر هم 2 بعدازظهر است. در مواقع عادی سه شنبه ها تعطیل هستیم ولی بهمن ماه هر روز موزه باز است جمعه ها هم باز هستیم.

وی ادامه داد: افرادی كه می خواهند بازدید گروهی داشته باشند می توانند درخواستشان را به شماره 66727597 فاكس كنند و یك شماره رابط یا هماهنگ كننده در درخواستشان ذكر نماینده پس از آن با شماره های 79 و 66672209 از روابط عمومی موزه پیگیری درخواستشان را داشته باشند. تا زمان بازدیدشان مشخص شود.مكان موزه میدان امام خمینی ابتدای خیابان فردوسی كوچه طبس خیابان شهیدیارجانی.

بلیط موزه به صورت عادی 500 تومان برای هر نفر است. ولی برای دانش آموزان 80 درصد تخفیف می دهیم و جهت سایر گروه ها همچون دانشجویی و... هم 40 درصد تخفیف در نظر گرفته شده است.

آثار جدید موزه

حسن پور همچنین با اشاره به فعالیت های پژوهشی و انتشاراتی موزه عبرت می گوید: علاوه بر كتب قبلی چند كتاب جدید در دست انتشار داریم. نخست كتابی تحت عنوان «یادداشت های زندان» است كه در آن یادداشت های 70 تن از علما و روحانیون دستگیر شده در واقعه 15 خرداد سال 42 گردآوری شده است.

كتاب دیگر به نام «آن روزهای نامهربان» شامل خاطرات خانم های مبارز مسلمان است كه اغلب این خاطرات هم متعلق به زندانیان زن مستقر در كمیته مشترك است كتاب بعدی تحت عنوان «شكنجه گران می گویند» شامل اعترافات شكنجه گران و عكس های منحصر به فردی دراین زمینه است. كتاب «تاریك روشن» كتاب دیگری است كه شامل خاطرات ناب سه تن از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب است. «شكنجه در عصر پهلوی» نام كتاب دیگری است كه شامل 90 نوع شكنجه ای است كه این كتاب هم به زودی منتشر خواهد شد.

وی همچنین از تمامی زندانیان سیاسی و مبارزین قبل از انقلاب خواست تا اگر آثاری و خاطراتی از دوران مبارزه دارند در اختیار موزه عبرت ایران قرار دهند تا به نحو مقتضی در اختیار عموم مردم قرار گیرد.

¤¤¤

وقتی می خواهم از موزه بیرون بیایم تابلو نوشته ای توجهم را به خود جلب می كند با دیدن آن بار دیگر تمامی آنچه دراین شكنجه گاه دیده ام در ذهنم مرور می شود بر روی تابلو نوشته بود:

«آزادی رایگان به دست نیامده است»

كمال احمدی- کیهان