تبیان، دستیار زندگی
امروز بحث از امپریالیسم خبری، تراست‌های اطلاعاتی، كارتل‌های رسانه‌ای، و یا استعمار فرهنگی به ویژه در پرتو انقلاب اطلاعاتی، رواج گسترده‌ای پیدا كرده است. خبرگزاری‌ها و رسانه‌های جمعی جهانی با اتكاء به قدرت‌ تكنولوژیكی خود به ارائه چهر‌ه‌ای ‌مخدوش از . ..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رسانه‌ها و بحران های نوین (1)

رسانه‌

امروزه ظهور رسانه‌های نوین در عصر اطلاعات به همراه تحولاتی که با گسترش حوزه تاثیرگذاری آنها حاصل شده است، بسیاری از مفروضات و اصول پیشین را به چالش طلبیده‌اند. شرایط ایجاد ، کاهش و گسترش بحرانها نیز، متأثر از انقلاب اطلاعاتی و رسانه‌ای،‌ چارچوب‌های نوینی یافته‌ است.

بنابراین نیاز به تعیین مرزهای جدید و شناخت بحرانهای نوین، كه ماهیتی بسیار متفاوت از گذشته دارند، روزبه‌روز بیشتر می‌شوند. به عبارت دیگر، می‌توان گفت كه انقلاب ارتباطات،‌ ابعاد جدیدی در بروز، کاهش و یا افزایش بحرانها ایجاد كرده است كه باید آنها را مورد بررسی و تحلیل دقیق قرار داد. لذا بحث در این است كه « آیا ملل جهان می‌توانند برای كاستن از بحرانها و حفظ صلح و امنیت جهانی متكی به ” رسانه‌ها “ باشند؟ » یا « رسانه ها در خدمت بحران و جنگ خواهند بود؟ »

رسانه‌ها فضای جریان های سیاسی

طی دهه‌های اخیر ارتباطات و رسانه ها تحولات بنیادینی – از لحاظ كمی و كیفی – داشته‌اند. برخی از ویژگیهای اساسی این تحولات بنیادین را می توان این‌گونه تقسیم‌بندی كرد :

1 – رسانه‌های جدید امكان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان ، سیاستمداران و دیوانسالاران افزایش داده‌اند .

2 – رسانه‌های جدید جمع‌آوری ، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیتهای زمانی و مكانی را از بین برده‌اند .

3 – رسانه‌های جدید به دریافت كنندگان اطلاعات امكان داده‌اند تا كنترل بیشتری روی آن داشته باشند .

4 – رسانه‌های جدید امكان قبض و بسط اطلاعات را برای فرستنده فراهم كرده‌اند .

5 – رسانه‌های جدید امكان تعامل میان فرستنده و گیرنده اطلاعات را فراهم آورده‌اند .

در جوامع معاصر مردم اساسا از طریق رسانه ها اطلاعات كسب می كنند و عقیده سیاسی خود را شكل می دهند . اما رسانه ها چیستند ؟ منبع خودمختاری سیاسی آنها چیست ؟ و چگونه چارچوب سیاست را شكل می دهند ؟ از یك سو رسانه ها باید آن قدر به سیاست و حكومت نزدیك باشند كه به اطلاعات دسترسی داشته باشند ، برمقررات و نظارت به نفع خود تاثیر بگذارند و در بسیاری از كشورها یارانه های چشمگیری دریافت كنند . از سوی دیگر آنها باید به قدر كافی بی طرف و دور باشند تا اعتبار خود را حفظ كنند و بدین سان میانجیها و حلقه های اتصال شهروندان جهانی در تولید و مصرف جریانهای اطلاعات و تصاویر باشند كه ریشه شكل گیری افكار عمومی و رای گیریها و تصمیم گیری های سیاسی است .

زمانی كه سیاست جهانی در فضای رسانه ها جریان یافت ، خود كنشگران سیاسی از طریق سازماندهی كنش سیاسی در حول و حوش رسانه ها ، مثلا از طریق بروز دادن اطلاعاتی كه مایه پیشرفت شخصی یا دستگاه سیاسی و یا کشور و دولت بخصوصی می شود ، حوزه سیاست در رسانه ها را مسدود می سازند . به این شکل بحرانهای ملی و فراملی به نفع این کنشگران سیاسی و با تهدید سایر کنشگران در سایر افراد، یا سایر دستگاه های سیاسی و یا سایر دولتها و کشورها مواجه خواهد شد. این امر به صورت اجتناب ناپذیر باعث مقابله به مثل می شود و بدین ترتیب رسانه ها به میدان جنگی تبدیل می شوند كه در آن نیروهای سیاسی و شخصیتها و گروه های فشار سعی در تضعیف یكدیگر، كسب وجهه در افكار عمومی ملی و فراملی ، كسب آراء ملی و جهانی و بهره برداری از تصمیمات حكومتی و بین المللی دارند .

سیاست رسانه ای تمام دنیای سیاست نیست اما امروزه تمام سیاستها باید از طریق رسانه ها بر فرایند تصمیم گیری اثر بگذارند . بدین ترتیب ، منطق درونی نظام رسانه ها ، به خصوص رسانه های نوین الكترونیك ، چارچوب اساسی محتوا ، سازمان ، فرایند و رهبری دنیای سیاست امروز را تشكیل می دهند .

قدرت‌رسانه‌ها و سوءاستفاده از آنها در سطوح ملی و بین‌المللی

تسلط بر رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها، قدرت عظیم و فوق‌العاده‌ای را در اختیار بازیگران عمده صحنه سیاست یعنی دولت‌ها قرار داده است، به گونه‌ای كه به خوبی با به كارگیری اهرم‌های خبری و اطلاعاتی توانسته‌اند به تغییر باورها و نگرش‌های جمعی و یا شكل‌دهی به افكار عمومی ملی یا فراملی اقدام كنند. سوءاستفاده‌های گروهی از حكومت‌های قدرتمند از ظرفیت‌های بالای رسانه‌ای، می‌تواند منجر به بروز پدیده‌ای در سطوح ملی یا بین‌المللی شود كه می‌توان آن را “استبداد اطلاعاتی” (Information Despotism) نامید. استبداد اطلاعاتی در واقع شكل تازه‌ای از استبدادهای سنتی است كه در قالب‌های نظامی و سیاسی جلوه‌گر می‌شدند. بدین ترتیب می‌توان ادعا كرد  كه تلاش‌های آزادی‌خواهان جهان و مبارزان ضداستبدادی هنوز به پایان نرسیده است و راه درازی تا محو استبداد به ویژه در قالب جدید آن یعنی “استبداد اطلاعاتی” باقی است.

امروز بحث از امپریالیسم خبری، تراست‌های اطلاعاتی، كارتل‌های رسانه‌ای، و یا استعمار فرهنگی به ویژه در پرتو انقلاب اطلاعاتی، رواج گسترده‌ای پیدا كرده است. خبرگزاری‌ها و رسانه‌های جمعی جهانی با اتكاء به قدرت‌ تكنولوژیكی خود به ارائه چهر‌ه‌ای ‌مخدوش از برخی حكومت‌ها، فرهنگ‌ها، اقوام، و یا ادیان می‌پردازند و به شكلی سیستماتیك در ایجاد بحران، جهت‌دهی به افكار عمومی جهانی و شكل‌گیری عقاید و گرایش‌ها و رفتارهای موردنظر خود تلاش می‌كنند. به همین دلیل برخی از اندیشمندان به شكل جدی بر خطرات ناشی از شكل‌گیری یك امپراطوری فرهنگی – رسانه‌ای از رهگذر فرآیند جهانی‌شدن تأكید كرده‌اند، امپراطوری بزرگی كه می‌تواند هویت‌های ملی، فرهنگی، دینی و اعتقادی ملت‌های تكنولوژیكی در بعد رسانه‌ای و ارتباطات مورد تهدید قرار دهد. برخی نیز خطر بروز یك جنگ‌جهانی فرهنگی – اطلاعاتی را گوشزد كرده‌اند كه به دنبال گسترش تكنولوژی‌های رسانه‌ای در سراسر جهان و به خاطر مقاومت‌ ملت‌ها، قومیت‌ها، و فرهنگ‌ها و ادیان متعدد و متفاوت در برابر هجوم رسانه های جهانی، روزبه‌روز نزدیك‌تر می‌شود. چند دهه پیش نیز مارشال مك‌لوهان كانادایی پیش‌بینی كرده بود “جنگ‌هایی كه در آینده رخ خواهند داد به وسیله تسلیحات جنگی و در میدان‌های نبرد نخواهند بود بلكه این جنگ‌ها به دلیل تصوراتی رخ خواهند داد كه رسانه‌های جمعی به مردم القاء می‌كنند.”

نكته‌ای كه در اینجا باید بدان اشاره كرد، مسألة سوءاستفاده رسانه‌ها و خبرگزاری‌های غربی از بی‌اعتمادی ملت‌های جهان سوم به حكومت‌های خودی و اطلاعات و اخبار تولید‌ی‌ آنها در راستای ایجاد، کاهش و یا افزایش بحرانهای مدنظر خود است. در بسیاری از كشورهای جهان سوم كه دارای حكومت‌های غیرمردمی و غیردموكراتیك هستند، مطبوعات و رسانه‌‌ها و خبرگزاری‌ها به طرز ناشیانه‌ای به ابزارهای تحمیل عقیده و تغییر نگرش‌ها تبدیل شده‌اند. بنابراین تولیدات خبری و فرهنگی و تبلیغات آنها نه تنها در خارج از مرزهای آنها خریداری ندارد بلكه همانند دیگر محصولاتشان به علت فقدان كیفیت و جذابیت، در داخل كشور نیز طرفداری ندارد و مردم نسبت به آنها بی‌توجه و بی‌اعتمادند. البته بی‌اعتمادی و دلزدگی مردم از تولیدات خبری و فرهنگی هدایت شده توسط مجریان دستگاه‌های حكومتی، ریشه‌های تاریخی دارد، چرا كه این ابزارها همواره در فضایی آكنده از اغراق، پنهان‌كاری، قلب و تحریف واقعیت‌ها و حقایق صرفاً در جهت بقای حكومت‌گران و صاحب‌ قدرت به كار گرفته شده‌اند. در چنین فضایی است كه دستگاه‌های رسانه‌ای از همین جو عدم اعتماد و بی‌اعتمادی مردم نسبت به تولیدات خبری و فرهنگی داخلی، وارد میدان می‌شوند تا با تولید اخبار و اطلاعات جذاب، متنوع و جدید، بازارهای خبریِ كشورهای جهان سوم را تسخیر كنند و در ایجاد یا رفع بحرانهای مدنظر، به تغییر نگرش‌ها و ذائقه‌های فكری و فرهنگی مردم این جوامع در راستای منافع خود بپردازند.

تاثیر رسانه‌های بحران زا بر امنیت

فعالیت‌های جاسوسی، افشای اسرار شخصی و دولتی، تهدید به هتك حیثیت، ترویج خشونت و سكس، تبلیغات براندازانه علیه نظام‌های سیاسی مخالف، هضم كردن خرده‌فرهنگ‌ها و سرانجام نابود كردن آنها، شایعه‌سازی و به راه انداختن جنگ روانی، دروغ‌پردازی و نشر اكاذیب، توهین و افترا و ده‌ها مورد مشابه، از نگرانی‌های جدی بشر امروز است، نگرانی از آن که سوءاستفاده از قدرت رسانه‌ها، زمینه ایجاد و افزایش بحرانهای فردی، ملی و فراملی را فراهم ساخته است.

تهیه و انتشار مجلات رایانه‌ای با محتوای آموزش بمب‌سازی و اقدامات تروریستی، مبادله‌ی اطلاعات و مكاتبات محرمانه و رمزآلود و پراكندن پیام نفرت، تبعیض، فساد و خشونت از طریق اینترنت، موضوعی نیست كه بتوان از كنار آن گذشت. علاوه بر همه اینها، خود شبكه‌های رایانه‌ای نیز از موج حملات خرابكارانه مصون نیستند، افراد یا گروه‌هایی وجود دارند كه با انگیزه‌های مختلف آنها را مورد حمله قرار می‌دهند، اطلاعات را نابود، ناقص یا تحریف می‌كنند و به تولید و انتشار ویروس‌های ویرانگر مبادرت می‌ورزند.

در همین حال، رسانه‌ها می‌توانند به راحتی امنیت روانی و ذهنی را نشانه روند و با تلقین احساس ناامنی خاطرها را آشفته كنند و بالاخره با تغییر بینش‌ها و جابه‌جا كردن ارزش‌ها، زیرساخت‌های فرهنگی جوامع را لرزان و سپس متلاشی سازند. این هدف البته با شیوه‌های گوناگون، غیرمستقیم و تأثیرگذاری مانند تبلیغات بازرگانی دنبال می‌شود. همین كاركرد منفی است كه به عنوان «تهاجم فرهنگی» هر هوشیاری را نگران می‌كند تا آنجا كه حتی اسرائیلی‌ها را هم به صدا درمی‌آورد. مجله «گاردین» در شماره مورخ 3 اوت 1995 خود گزارشی از «خشم اصول‌گرایان اسرائیلی از افتتاح شعبه همبرگرهای مك دونالد در سرزمین‌های اشغالی» منتشر كرد.

رسانه‌ها قادرند دولت‌ها را نیز با چالش‌های جدی مواجه سازند. رسانه‌ها، به خصوص با پیدایش و گسترش ماهواره‌ها و اینترنت، در عمل، مرزهای جغرافیایی را از بین برده و با پخش فرامرزی، اصل حاكمیت دولت‌ها را نادیده گرفته‌اند. این گونه است كه مواجه كردن نظام‌های سیاسی با بحران مشروعیت و مقبولیت در افكار عمومی، زیر سؤال بردن كارآمدی آنان، بی‌اعتماد ساختن مردم نسبت به مسوولان و رسانه‌های خودی و اختلال در نظام ارتباطی دولت ـ ملت از شیوه‌های رایج و جدید براندازی شناخته می‌شود. بنابراین رسانه‌ها در گونه‌های مختلف ایجاد بحران تأثیرگذارند، بحرانهای ذهنی و عینی، فردی و عمومی، و ملی و فراملی.

با این دریچه ورود؛ مقاله حاضر به بررسی و تحلیل نقش رسانه ها در بحران حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق می پردازد.

پوشش رسانه ای جنگ

رسانه ابزار حساسی است كه می تواند كاربردهای متعدد و حتی متعارضی داشته باشد. هم می تواند به مثابه یك سلاح در خدمت بحران و جنگ عمل كند و هم می‌تواند به ابزاری برای كمك به حل بحران، استقرار و تحكیم صلح تبدیل شود.

پیتر براك كه از برجسته‌ترین اندیشمندان اتریش در حوزه مسائل مربوط به صلح است می‌نویسد: فعالان امنیت جهانی و صلح می دانند كه رسانه‌ها نقش بسیار  مهم و حساسی در كار آنان دارند، اما متاسف هستند از این كه می‌بینند موضوعات مربوط به صلح، موضوعات مسلط در رسانه‌ها نیست. گرایش رسانه‌ها گزینش رویدادهای جنجالی، مهیج، فجیع و خطرناك است. این امر سبب شده  كه منادیان صلح و امنیت جهانی به عملكرد رسانه‌ها با تردید نگاه كرده و رسانه‌ها را اگر نه به عنوان اصلی‌ترین، بلكه حداقل یكی از عوامل موثر ایجاد بحرانها و از جمله اصلی‌ترین موانع فرهنگ صلح در جوامع معاصر تلقی كنند.

خلاء مطالعات جهانی در مورد نقش ارتباطات و فرهنگ در مسائل مربوط به صلح و جنگ، كنجكاو برانگیز به نظر می‌رسد. حتی در میان نشریه‌ها علمی و تخصصی مانند « مجله پژوهش صلح »،كه یكی از مهم‌ترین نشریه‌های علمی و تخصصی در زمینه صلح به شمار می‌رود، نیز به نقش ارتباطات و فرهنگ در امنیت جهانی، توجه لازم معطوف نگردیده است.

محتوای رسانه‌های جهان دارای ماهیتی است كه رویكرد به تخاصم و برخورد در آنها بیشتر از رویكرد به صلح و امنیت است. مهم‌ترین دلیل این امر وجود برخورد ( Conflict ) میان هفت ارزش خبری است. در میان ارزشهای خبری، برخورد یكی از بارزترین شواهد برای نقش مهم رسانه‌ها در جنگ‌پردازی است. از این رو رسانه‌ها در هنگام جنگ و بحران نه تنها قادر به توقف آن نیستند، بلكه علاوه بر دلیل وابستگی به یكی از طرفین جنگ، به دلیل ماهیت حضور ارزش خبری برخورد میان ارزش‌های خبری خود معمولا به جنگ و گسترش بحران دامن می‌زنند.

همان طوركه طرفداران امنیت معتقدند وجود برخورد به عنوان یك ارزش خبری، سبب شده است تا كوشش‌های آنها برای دستیابی به امنیت و صلح به دلیل آن كه فاقد ارزش خبری است در رسانه‌ها منعكس نشود.

نكته قابل توجه دیگر این است كه گرایش به عینیت در روزنامه‌نگاری سبب شده است تا روزنامه‌نگاران به هنگام گزارش از بحران جنگی، از توصیف رنج‌های عمیق قربانیان جنگ – به عنوان اجتناب از ذهنی‌گرایی – خودداری كنند. آنها برای رعایت استانداردهای اجتماعی از ارائه صحنه‌های فجیع و غیراخلاقی و صحنه‌های بی‌رحمانه جنگ خودداری كرده و جنگ را به منظره‌های قابل تحمل تبدیل می‌كنند. هالین درباره پیروی رسانه‌ها از اصل عینیت‌گرایی می‌گوید كه آنها عملا حامی اقتدار سیاستمداران می‌شوند. در همین راستا اعتبار قائل شدن برای منابع رسمی و اعتماد به آنان به عنوان راهی برای دستیابی به عینیت نیز یكی دیگر از دام‌هایی است كه سبب می‌شود رسانه‌ها بخشی از ابزارهای اقتدار سیاستمداران شوند. به این ترتیب می‌توان چنین نتیجه گرفت كه در دوران بدون جنگ، مقوله صلح و امنیت جهانی به دلیل آن كه فاقد یكی از ارزش‌های هفتگانه خبری است و همچنین به دلیل آن كه مقوله‌ای بیشتر ذهنی است تا عینی از حوزه توجه رسانه‌ها خارج می‌شوند.

پروفسور گالتونگ 12 موردی را كه روزنامه نگار اغلب هنگام پرداختن به بحران و جنگ دچار انحراف می شوند را چنین بیان می کند . (هر مورد به گونه ای تلویحی راه حل های آشكاری را ارائه می كند.)

1 – پرداختن به بحران و جنگ بدون در نظر گرفتن بافت واقعی آن  ( Decon textualizing Violence ) : تمركز بر اقدام غیر منطقی بدون نگاه كردن به دلایل منازعات حل نشده و قطب گرایی

2 – دوگانگی ( Dualism ) : پایین آوردن تعداد طرف های درگیر به دو: هنگامی كه بیش از دو كشور درگیر جنگ باشند . در ماجراهایی كه اغلب بر تحولات داخلی متمركز است : معمولا نیروهای خارجی به عنوان دولت های خارجی و متحدان فراملی نادیده انگاشته می شوند

3 – اعتقاد به مانی گرایی ( خیر و شر ) سفسطه ( Manicheansim ) : معرفی كردن یك طرف به عنوان خوب و طرف دیگر به عنوان بد

4 – اعتقاد به نبرد سرنوشت ساز ( Armageddon ) : نشان دادن جنگ به عنوان پدیده ای اجتناب ناپذیر و حذف راه حل های دیگر

5 – ابهام ( Confusion ) : تمركز فقط بر زمینه جنگ ( یعنی میدان نبرد یا محل رویداد بحرانها ) نه بر نیروها و عواملی كه منعكس كننده بحران است

6 – نادیده گرفتن داغ دیدگان و در نتیجه هرگز توضیح داده نمی شود که چرا اقدام تلافی جویانه انجام می شود و جنگ همچنان به طور گسترده تر انجام می گیرد

7 – عدم توضیح درباره دلایل شدت یافتن اقدامات خشونت آمیز جنگ و تأثیر پوشش خبری بر آن

8 – عدم توضیح درباره اهداف مداخله جویان خارجی به خصوص مداخله توسط قدرت های بزرگ در به راه انداختن بحرانها و جنگ

9 – عدم توضیح درباره پیشنهادات صلح و ارائه تصاویری از نتایج صلح آمیز

10 – درهم آمیختن آتش بس و مذاكرات با صلح عملی

11 – نادیده گرفتن امكان مصالحه ( Confusion ) : در صورتی كه توجه كافی به تلاش برای درمان جوامع آسیب دیده معطوف نشود ، جنگ ها دوباره رخ خواهند داد و شرایط بحرانی دوباره آغاز می شود. وقتی اخبار مربوط به تلاش برای حل مخاصمه انجام نگیرد، تقدیر گرایی تقویت می شود . این امر ، هنگامی كه مردم هیچ گونه تصویر یا اطلاعی درباره تبعات صلح و قول حل مشكلات نداشته باشند ، می تواند زمینه جنگ افروزی بیشتری بیافرینند و به گسترش بحران دامن بزند.

ادامه دارد...

نوشته: دکتر محمد سلطانی فر