تبیان، دستیار زندگی
اصرار دارد كه فرزندش دكتر، مهندس یا تاجر بشود. اخیراً هم مایل است كه جا پای فوتبالیست ها بگذارد و پول پارو كند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفتی به نام مشاغل شیك!

آفتی به نام مشاغل شیك!

كركره مغازه را كه بالا می زند غروب ویترین های خالی از كالا را می شود در همان ساعت 9 صبح دید. می رود سراغ روشن كردن بخاری ،گویی همان موقع گرم شده باشد همچنان كه زیرلب چیزهایی را زمزمه می كند گوشی ها را یكی یكی می چیند روی ویترین پشت شیشه. امروز مدل نیم دایره را برای چینش گوشی ها انتخاب كرده تا دكور مغازه اش از بیرون، «شیك»تر دیده شود. اینجا یك موبایل فروشی است و هنر صاحب آن، خریدن از یك دست و فروختن با قیمتی بالاتر به دستی دیگر. «مرتضی» یك آهنگرزاده است اما از پیشه پدر و نیاكان خویش، هیچ نمی داند. تنها پز آهنگرزاده بودن برایش مانده و اشعاری كه زیر لب زمزمه می كند، هنگام بالا زدن كركره كسب روزی. او یك موبایل فروش است و حال و حوصله یاد گرفتن تعمیر گوشی موبایل را ندارد. او می خواهد شغلش «شیك» باشد و پردرآمد.

شغل پسر، رویای دیرین پدر

اصرار دارد كه فرزندش دكتر، مهندس یا تاجر بشود. اخیراً هم مایل است كه جا پای فوتبالیست ها بگذارد و پول پارو كند. خودش اما مكانیك زبردستی است. كار سخت اما پردرآمد البته به شرط آنكه مغازه از آن صاحبكار باشد. او نمی خواهد فرزندش از صبح تا شب در میان روغن و بنزین و گریس غلت بزند.

«فریدون» را می گویم. مغازه كوچك او هم محل مكانیكی است هم آپاراتی و تعویض روغن. «حسین» 12 ساله هم كاربلد و تر و فرز نشان می دهد. معدل كلاس پنجم او بالای 19بوده و پدر در رویای دیدن او در لباس پزشكی یا یك تیم پولدار اروپایی است حسین اما عشق در دست گرفتن آچارهایی را دارد كه بلند كردنش برای او آسان نیست.

«فریدون» می گوید: «یك عمر آچار به چرخ زندگی مردم انداختیم تا راحت تر بچرخد. خدا را شكر دستمان به دهانمان می رسد اما هر شب دو ساعت طول می كشد تا خود را از روغن و گریس پاكیزه كنم. دست هایم را نگاه كن!»

او ادامه می دهد: «نمی خواهم حسین مثل من سختی بكشد او یا باید درس بخواند و از راه تحصیل به جایی برسد یا باید فوتبالیست شود چون بازی اش حرف ندارد.»

از فعلگی تا ساختمان سازی

در خیابان ایرانشهر به دنبال یك دیزی فروشی می گردم. آقا «نقی» كه پیرمرد 70 ساله اما سرزنده ای است ما را متوجه تعطیل بودن سفره خانه سنتی می كند. بعد گویی شادمانی دوران جوانی به سراغش آمده باشد می پرسد: «دیزی 5 شاهی می خوری؟!»

و این آغاز مقایسه های او از جوانی خودش و فرزندانش می شود.

می گوید: «فعلگی می كردم. روزی7 شاهی مزد می گرفتم 5 شاهی می دادم دیزی می خوردم گاهی اوقات فقط نان خالی می خوردم.» آقا نقی حالا در حال ساختمان سازی در یكی از فرعی های ایرانشهر است اما می گوید: «فرزندانم حتی حاضر نیستند بالای سركارگر و بنا بایستند چه برسد به فعلگی. در حالی كه من در رستوران، بازار و نانوایی شاگردی كرده ام.»

یاد حرف های فریدون می افتم. از او می پرسم: «شما هم دوست داشتید فرزندانتان دكتر و مهندس بشوند؟» «آقا نقی» می گوید: «من دوست داشتم مرد یا زن زندگی بار بیایند. لقمه حلال بخورند و عرضه داشته باشند. البته دوست داشتم تحصیل كنند. بچه هایم دكتر و مهندس شده اند اما نوه هایم دنبال كار راحت و پردرآمدند.»

«فریدون» دوست دارد فرزندش كار راحت و پردرآمد داشته باشد اما «آقا نقی» به عرضه دار بودن فرزندانش بیشتر اهمیت می دهد و اتفاقاً دنبال احیا شدن مشاغل سنتی البته در قالب های جدید است.

آینده هنرمندی در ابهام

استاد «عباس شیرانی» یك هنرمند اصفهانی است. او «قلم زنی» را از 6 سالگی نزد یكی از دوستان پدرش آموخته و سالهاست به مرحله ای رسیده كه به نمایشگاه های بین المللی دعوت می شود. از استاد شیرانی درباره علاقه جوانان به فعالیت در عرصه صنایع دستی می پرسم، می گوید: «جوان ها به كارهای هنری و صنایع دستی علاقه زیادی دارند اما به دلیل نبودن آینده ای روشن در این مشاغل به آن روی نمی آورند. حتی كسانی كه در عرصه هنرهای دستی مثل قلم زنی، مینیاتور، خاتم كاری و... فعالیت دارند از ورود فرزندانشان به این عرصه جلوگیری می كنند چون آینده زندگی جگرگوشه هایشان را در این مشاغل مبهم می بینند.»

این استاد قلم زن كه 40 سال است به هنرمندی در این عرصه می پردازد ادامه می دهد: «در حرفه ما، دستمزد یك جوان پس از 5 سال كارآموزی روزی 5-4 هزار تومان است. این درآمدها با مخارج سنگین زندگی منطبق نیست بنابراین، جوان با وجود علاقه باطنی به سوی حرفه های مختلف در صنایع دستی نمی آید.

«شیرانی» كه كتیبه «السلام علیك یا ثارالله» در باب القبله حرم حضرت امام حسین علیه السلام، هنر دست اوست آرزو می كند كه شرایطی برای حضور جوان ها در عرصه صنایع دستی فراهم شود تا بخش اعظم بیكاری در جاهایی چون اصفهان برطرف شود.

پز دادن با شغل!

غیراز مسئله كار راحت و پول زیاد كه به عنوان دلائل اصلی روی گردانی جوانان از بسیاری مشاغل شده، اهمیت «عنوان مشاغل» در گوش و چشم جامعه را هم باید درنظر گرفت. این را می توان از سخن جوانان و خانواده هایشان دریافت.

«علی طاهری» جوان 25 ساله ای كه چند شغل با درآمد 300-200 هزار تومان را رها كرده تا شغلی با درآمد بالای 500 هزار تومان بیابد در این باره می گوید: «در جامعه به دكتر، مهندس، استاد دانشگاه، تاجر، بازیگر، فوتبالیست و از این دست احترام خاصی می گذارند. حتی مسئولان هم این اقشار را بیشتر تحویل می گیرند تا كارگر یك كارخانه یا كارمند یك اداره را.»

او كه اكنون بیكار است و فوق دیپلم حسابداری دارد می افزاید: «حتی برای ازدواج هم به كسی كه دارای این مشاغل باشد راحت تر زن می دهند. من كه درس درست و حسابی نخوانده ام حداقل باید سرمایه ای داشته باشم تا یك كار آزاد اما پردرآمد ایجاد كنم. تاجر شدن كه لیسانس و فوق لیسانس نمی خواهد. در عوض هم پول دارد هم اسم و رسم.»

یك استاد دانشگاه درباره یكی از دلائل بیكاری جوانان می گوید: «پدر و مادرها خواست كار راحت و پول زیاد را در جوانانشان از همان طفولیت ایجاد كردند و سالهاست كه جوان ها به تعلیمات پدران و مادرانشان عمل می كنند در نتیجه دیگر كسی به سراغ آهنگری، جوشكاری، صافكاری، مكانیكی، قلم زنی، مینیاتور، فرش بافی، تعمیر لوازم صوتی- تصویری و بطور كلی مشاغل فنی و حرفه ای نمی رود مگر مجبور باشد.»

«سیدحمید حسینی» كه از بستنی فروشی تا فعلگی را در دوران نوجوانی و رانندگی مینی بوس پدرش را در دوران جوانی تجربه كرده و اینك دكترای جامعه شناسی دارد ادامه می دهد: «جوان ها بیش از آنكه دنبال یاد گرفتن ساختن یا تعمیر چیزی باشند درپی آموختن اصول و ریزه كاریهای خرید و فروش كالاها هستند. روحیه دلالی بر روحیه تولید چربش پیدا كرده و دلیل اصلی روآوردن جوانان به مشاغل شیك و فانتزی و دوری آنها از مشاغل به ظاهر پرزحمت این است.»

نفت مایه تنبلی

یك طلاساز دلیل پایین بودن راندمان كار و روحیه تولید و كارآفرینی را وجود نفت درایران می داند. «حاج احمد تركی» كه 34 سال است به حرفه طلاسازی می پردازد درباره ایده خود اینگونه شرح می دهد: «هركس از هر جا كم می آورد به پول نفت رجوع می كند. به جوان می گویی چرا كار نمی كنی می گوید وقتی پول نفت هست من چرا باید كار كنم. سالها است كه كشور ما با پول نفت اداره می شود و جامعه ما را به یك نوع تنبلی مزمن عادت داده.»

او می افزاید: «جوان ها و برخی پدر و مادرها ظاهر زندگی عرب های حاشیه خلیج فارس را می بینند و مدعی اند كه چرا ما نباید مثل آنها بخوریم و بخوابیم. درحالی كه فلسفه زندگی در تلاش خلاصه می شود و روزی دست خداست ولی جوان های ما می خواهند با كار كم و البته اسم و رسم دار به پول زیاد برسند.»

«حاج احمد» درباره جوانی خودش می گوید: «در شالیزارهای لنجان اصفهان، تا زانو توی آب می رفتم و كار می كردم. به تهران كه آمدم از پادویی تا باربری و فعلگی را عار ندانستم و انجام دادم تا اینكه با «حاج مراد» خدا بیامرز كه استادم بود آشنا شدم و آمدم دراین حرفه.

او هم از فرزندانش گله می كند و می گوید: «با اینكه شغل من پردرآمد است اما آنها فقط می خواهند طلافروش باشند نمی دانم اگر سرم را زمین بگذارم بر سر كارگاه و آینده شغلم چه می آید.»

میراث طاغوت

«یكی از عادات بدی كه میراث قبل از انقلاب اسلامی است ، سوق دادن عامه مردم به مشاغل دولتی است. این روحیه- روحیه كارمندی و حقوق بگیری- ضد تولید و پیشرفت و توسعه است. در دوران طاغوت، جوان ها به سوی مشاغل دولتی و حقوق بگیری جذب شدند. این روحیه بعدها هم ماند و اینك هم وجود دارد درحالی كه دولت باید زمینه ایجاد و گسترش مشاغل را فراهم كند نه خود شغل را.»

اینها حر فهای یك اقتصاددان است. «مهدوی» ادامه می دهد: «قبل از انقلاب روحیه پشت میزنشینی ایجاد شد و تبلیغ كردند كه كارمندی یعنی تضمین زندگی تا آخر عمر. بنابراین كارمند را بیشتر از كارگر تحویل گرفتند، خانواده ها به كارمند بهتر زن می دادند و فیلم ها، كارمند را نماد زندگی میانه به بالای جامعه معرفی می كردند. این روحیه اكنون به بخش خصوصی هم سرایت كرده و برخی فقط به دنبال حقوق بگیری در دستگاه های خصوصی هستند درحالیكه باید روحیه كار آفرینی ایجاد شود.»

اومی افزاید: «احیا مشاغل سنتی و حرفه های اصیل ایرانی و بهادادن به مقام كارگر، بنا، تراشكار، مكانیك و مشاغلی از این دست از سوی دولت، رسانه ها و دیگرمسئولان نه تنها بیكاری را از بین می برد بلكه كشور را با كمبود نیروی كار مواجه می كند.»

وقتی با مردم و كارشناسان درباره دردِ روآوردن پدران و مادران و فرزندان به مشاغل اسم و رسم دار صحبت می كنم گویی تلنگر می خورند البته بسیاری از آنها حرف هایی در نهانخانه سینه ها دارند كه اگر عملیاتی شود خیلی از مشكلات كشور را رفع می كند.

آنها معتقدند كه دولت باید برای مشاغل زمینه سازی كند و رسانه ها باید مشاغل را شرح دهند و آینده ای كه برای آنها متصور است را تبیین كنند تا دایره ذهنی جوانان و والدین آنها در بحث مشاغل بزرگتر و بزرگتر شود.

منبع: کیهان