تبیان، دستیار زندگی
برخى گمان مى‏كنند، حاصل غیبت الزاما تحیر و سرگردانى بشر است. گروهى آن را اساسا برابر با عدم امكان فهم صحیح دین مى‏دانند كه براى دسترسى به این فهم، چاره‏اى جز انتظار نیست.بعضى، غیبت را محرومیت از فیض مجالست با امام و بهره بردن از محضرش تلقى مى‏كنند كه تنها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نعمت در پرده غیبت

(1)

مهدی (ع)
غیبت از نگاهی برتر

اشاره:

پرسش درباره فایده امام غایب، نتیجه برداشتى خاص از مفهوم غیبت است.

اصلاح این برداشت از آنجا كه، با درك چگونگى بهره‏مندى از وجود حجت الهى مرتبط است، از ضرورت‏هاى عصر حاضر به شمار مى‏رود.

در سایه توجه به فایده‏هاى عظیم «بود» و «نمود عملى امامت» مى‏توان خود را همواره در پیشگاه امام عصر(عج) حاضر دانست و با درك نعمت وجودى او در راستاى انتظار ظهور، به اجر مجالست و معیت با امام(عج) دست یافت.

مقاله حاضر، تلاشى است براى تبیین این مفاهیم، باشد كه در پیشگاه آن وجود مقدّس پذیرفته گردد.

بود و نمود عملی امامت

اعتقاد به وجود دوازده امام معصوم، پس از رسول اكرم(ص)، از اعتقادات پایه‏اى و وجه تمایز اندیشه شیعه است. فرزندان این مكتب از كودكى؛ زمانى كه اسامى ائمه علیهم‏السلام و تاریخ امامت را یاد مى‏گیرند، با مفهوم غیبت دوازد همین ایشان آشنا مى‏شوند. این كه «فرزند امام یازدهم(ع) به دنیا آمده و طى حوادثى پس از شهادت پدر، از دیدگان پنهان شده و تاكنون نیز در پرده غیبت است و روزى ظاهر خواهد شد...»

تقریبا خلاصه معلوماتى است كه بیش‏تر افراد در این زمینه در اختیار دارند.!

ولى از همان آغاز، پرسشى اساسى نیز در اذهان جاى مى‏گیرد كه: وجود امامى كه بر حیاتش اصرار مى‏ورزیم، از او سخن مى‏گوییم، هر سال تولدش را جشن مى‏گیریم و... اما غایب است، چه فایده‏اى دارد؟ و چنین امامى چه نقش و اثرى در زندگى ما، مى‏تواند داشته باشد؟

این سؤال، زمانیكه مجال مطرح شدن مى‏یابد على رغم اهمیّت و محوریت موضوع آن در حوزه اعتقادات، غالبا با نگاه‏هاى متعجب روبرو شده و پرسش از بدیهیات تلقى مى‏گردد.

شواهدى در قرآن، تاریخ و روایات، بر آن دلالت دارد كه در شرایطى كه غیبت نامیده مى‏شود، امكان بهره‏گیرى از بركات و منافع وجود حجت الهى و استفاده از او ممكن و چه بسا قطعى است.

بازگو كردن حوادث متعددى چون «داستان تشنه در راه مانده‏اى كه سیراب شده...، بیمارى كه شفا یافته...، مضطرى كه اجابت شده...، گم شده‏اى كه به مقصد رسیده و...» تلاشى است تا این بدیهى بودن قطعى تلقى شود.

اما به راستى، فایده وجود امام، در عصر غیبت، تنها همین امدادهاى به ظاهر گاه به گاه است؟

مى‏توان گفت، كه ریشه اصلى این پرسش به درك اولیه ما از مفهوم «غیبت» باز مى‏گردد؛ به گونه‏اى كه مرورى دوباره بر معناى صحیح این واژه، راهگشاى ما، در رسیدن به پاسخ صحیح خواهد بود.

واژه «غیبت» معمولاً در عرف عام در برابر «حضور» به كار مى‏رود و كلمه «غایب» در برابر «حاضر». بنابراین، هرگاه گفته مى‏شود كسى غایب است، در عرف یعنى «حاضر نیست». بر پایه این معنا. بسیارى میان غایب بودن امام دوازدهم و ظهور دیگر امامان، تفاوت جدّى قائل مى‏شوند و غیبت را عدم حضور تلقى مى‏كنند و شاید از همین جاست كه به نتایج متفاوتى هم در این زمینه مى‏رسند.

برخى گمان مى‏كنند، حاصل غیبت الزاما تحیر و سرگردانى بشر است. گروهى آن را اساسا برابر با عدم امكان فهم صحیح دین مى‏دانند كه براى دسترسى به این فهم، چاره‏اى جز انتظار نیست. بعضى، غیبت را محرومیت از فیض مجالست با امام و بهره بردن از محضرش تلقى مى‏كنند كه تنها مى‏توان بر آن افسوس خورد و گروهى نیز غیبت را مانع كسب اجر و مجاهده در ركاب امام دانسته‏اند.

اما نگاهى به سیر تاریخ امامت روشن مى‏كند كه بسیارى از این امور كه حاصل غیبت دانسته شده، در زمان ائمه گذشته نیز اتفاق افتاده است.

آیا این گروهى از مسلمانان در كنار على علیه‏السلام نبودند كه در جنگ جمل، با وجود شنیدن آن همه سفارش‏هاى پیامبر(ص) درباره حضرت، باز هم در شناخت حق به تحیرو سرگردانى دچار شدند و با دیدن طلحه و زبیر ـ دو صحابى بزرگ ـ در برابر سپاه امیرالمؤمنین گرفتار تردید و سستى گشتند؟

آیا خیل عظیم مسلمانان نبودند كه با وجود و ظهور امام حسین(ع) در میانشان، به دلیل نداشتن فهم صحیح دین، او را تنها گذاشتند و جز اندكى در ركاب امام باقى نماندند؟

زمانى كه امام زین العابدین(ع) معارف دین را در قالب دعا به گوش مردم مى‏رساند، چه كسانى طالب به دست آوردن فیض هم نشینى با امام بودند؟

در سال‏هاى طولانى كه دستگاه خلافت، امام موسى بن جعفر(ع) را از زندانى به زندان دیگر منتقل مى‏كرد، جامعه محروم از دیدار امام، چه واكنشى نشان داد؟

عمود یك خیمه، ممكن است، ستون آشكارى در میان آن باشد، كه هر كس وارد مى‏شود بلافاصله آن را ببنید و جایگاهش را بشناسد و یا از نوع دیگرى تعبیه گردد كه به راحتى قابل رؤیت نیست. در هر دو حال، واقعیت وجودى خیمه، وابسته به همان ستون است؛ چه آشكار باشد چه پنهان

و آیا در همان زمان كه امام صادق(ع) مفاهیم صحیح اسلام را بازگو مى‏كرد، گروهى پیروى از خطوط منحرف فكرى را برنگزیده بودند؟

اگر از این زاویه بنگریم، همه آن چه را كه به عنوان نتایج غبیت شمرده شده بود، در زمان ظهور ائمه نیز مشاهده مى‏كنیم.

در واقع، حقایق تاریخى كه در دهها نمونه از تحیر و سرگردانى، بهره نگرفتن از امام، برداشت‏هاى نادرست از دین و حتى كار شكنى و مبارزه با امام را گزارش مى‏كند، نشانگر آن است كه این حوادث الزاما حاصل از غیبت نمى‏باشد.

از سوى دیگر شواهدى در قرآن، تاریخ و روایات، بر آن دلالت دارد كه در شرایطى كه غیبت نامیده مى‏شود، امكان بهره‏گیرى از بركات و منافع وجود حجت الهى و استفاده از او ممكن و چه بسا قطعى است.

براى نمونه آن جا كه قرآن، داستان حضرت یوسف(ع) را نقل مى‏كند مى‏بینیم كه در مقطعى از زمان، آن حضرت به طور ناشناس با مردم زندگى مى‏كرد و مشكلات جامعه را برطرف مى‏نمود، از تعبیر خواب پادشاهى كه او را به زندان انداخته، تا برنامه‏ریزى اقتصادى براى تأمین ارزاق... حتى زمانى كه بر مسند قدرت بود، برادرانش كه به او ستم كرده بودند، به نرمى سخن مى‏گفت، نیازشان را برآورده مى‏كرد و آن‏ها را مورد محبّت خود قرار مى‏داد... تا زمانى كه خداوند به او اجازه داد كه خود را معرفى كند.

ناشناخته بودن حضرت در این مدت، هرگز مانع بهره بردن مردم از بركات وجودش نگردید.

امام صادق(ع) درباره امام دوازدهم مى‏فرماید: این امت چرا باور ندارد كه خداوند عزوجل با حجت خود همان كند كه با یوسف كرد؟ كه در بازارهایشان آمد و شد كند و بر زیر اندازهایشان گام نهد؛ در حالى كه او را نمى‏شناسند... تا زمانى كه خداوند اذن دهد و خود را به ایشان بشناساند؛ چنان كه به یوسف اجازه داد...(1)

بنابراین، بركات وجود حجت الهى در هر حال به مردم مى‏رسد. چه مانند زمان ائمه(ع) حاضر باشند و شناخته، چه هم چون حضرت یوسف(ع) حاضر و ناشناخته...

لذا شایسته است در سؤال اولیه، تغییرى ایجاد كنیم و بگوییم: «فایده امامى كه او را به چهره نمى‏شناسیم، براى ما چیست؟»

با تغییر سؤال، آن چه به ذهن متبادر مى‏شود، آن است كه، اگر وجودى داراى بهره و بركاتى باشد، نشر آن بركات الزاما به شناخت چهره آن فرد وابسته نیست. و چون پرسش از فایده امامى كه او را به چهره نمى‏شناسیم در حقیقت سؤال از فایده «امام» است، پاسخ آن را نیز در بركات و فواید وجودى «امامت» در جهان هستى باید جست و جو كرد.

باكنكاشى در متون روایات مى‏توان این فواید را به دو دسته تقسیم نمود:

1) فوایدى كه به نفس وجود امام برمى گردد؛

2) فوایدى كه حاصل رفتارها و عملكرد امام مى‏باشد.

گر چه به سختى مى‏توان رفتارهاى یك شخصیت را از وجود او جدا نمود، امّا مى‏توان بركاتى براى او تصور كرد كه تنها، حاصل وجود اوست، و فوایدى كه اثر انجام وظایف و عملكرد آن فرد مى‏باشد.

درباره امام نیز، چنین است: فوایدى حاصل «بود» امام است و فوایدى حاصل به مرحله عمل در آمدن یا «نمود امامت» امام.

در واقع دسته نخست، از جمله سنت‏هاى الهى یا قوانینى هستند كه خداوند متعال در عالم قرار داده و قرآن و روایات از آن سخن گفته‏اند(2)؛ امورى كه فاعل آن خداوند است، امّا براساس حكمت الهى از طرق و مجارى خاصى اجرا مى‏گردد.

آن دسته از سنت‏هاى الهى، كه از كانال وجودى امام جارى مى‏شود، همان چیزى است كه، آن را فواید «بود» امام مى‏نامیم. مهم‏ترین این فواید، «اصل بر پایى عالم، و بقا و استمرار خلقت به سبب وجود امام و حجت الهى» است.

همان طور كه پا بر جایى هر خیمه به ستون و محور آن وابسته است و استمرار برپایى و بقاء آن نیز منوط به استوارى همان ستون مى‏باشد، عمود خیمه عالم هستى نیز، وجود حجت الهى است ؛ چنان كه در روایات متعددى آمده است: لوبقیت الارض یوما بغیر امام لساخت.(3)

عالم، تا زمانى برپاست كه حجت الهى در روى زمین باقى باشد. جعلهم الله اركان الأرض ان تمید بأهلها...(4)

امّا عمود یك خیمه، ممكن است، ستون آشكارى در میان آن باشد، كه هر كس وارد مى‏شود بلافاصله آن را ببنید و جایگاهش را بشناسد و یا از نوع دیگرى تعبیه گردد كه به راحتى قابل رؤیت نیست. در هر دو حال، واقعیت وجودى خیمه، وابسته به همان ستون است؛ چه آشكار باشد چه پنهان. در عالم خلقت نیز، هر چند ممكن است كه مردم در شرایطى امام را نشناسند، ولى بدون وجود امام اراده خداوند بر وجود و بقاى جهان تحقق نمى‏گیرد.

از امام رضا(ع) پرسیدند: آیا زمین به غیر امام باقى مى‏ماند؟ فرمودند: خیر، باقى نمى‏ماند، در این صورت فرو مى‏ریزد.(5) بر این اساس، بر پایى عالم و حیات خود ما و استفاده از بركات عالم، مهم‏ترین اثر وجودى و فایده‏اى است كه با بودن آن حضرت بر ما و جهان خلقت جارى است و این سنت و قانون الهى تغییرناپذیر مى‏باشد.

دومین فایده «بود» امام، بقا و قوام دین است. در روایات متعدّدى آمده است كه پیامبر(ص) فرمودند: لایزال هذا الدین قائما حتى یكون علیكم اثنى عشر خلیفة(6)

بر پایه این كلام، قوام و استوارى دین به وجود دوازده نفر جانشین پیامبر است كه چون عدد آنان در روایت معین شده، پس از یازدهمین ایشان، پایدارى دین به وجود آخرین امام خواهد بود.

حضرت امیر(ع) در كلامى، وجود امام ظاهر یا غایب را در هر زمان، رمز عدم بطلان حجت‏ها و بیّنات الهى مى‏داند: اللهم بلى، لاتخلو الارض من قائم لله بحججه امّا ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا، لئلاّ تبطل حجج الله و بینّاته(7)

بنابراین، وجود امام ضامن حفظ و سلامت دین براى بشریت است و با این شرط هرگز تعالیم اسلام، حتى در سخت‏ترین شرایط از بین نمى‏رود. به عبارت دیگر، دیندارى و عبادت همه هدایت شدگان و راه یافتگان به حق در كره خاكى، مدیون و وابسته به امام است.

سومین فایده: در بسیارى از روایات، امام واسطه رسیدن فیض الهى به بشریت معرفى شده است؛ یعنى آنچه از بركات، نعمت‏ها، رحمت و لطف خداوند بر عالم نازل مى‏گردد، به واسطه امام و از كانال وجودى او است.

این مفهوم اساسى بارها در سخنان ائمه(ع) تكرار شده است. امام سجاد(ع) مى‏فرمایند؛ خداوند به واسطه ما رحمت را منتشر مى‏سازد و به ما باران مى‏فرستد و بركات را از زمین بیرون مى‏آورد.

و امام صادق(ع) مى‏فرماید: بنا اثمرت الاشجار و أیعنت الثمار وجرت الأنهار و ینزل الغیث. گویا طبیعت نظام خلقت، داراى مراتبى همانند هرم است كه در رأس آن، وجود حجت الهى است، بركات و فیض و رحمت پروردگار، نخست، بر آن قُله نازل شده و سپس از آن جا بر همه جوانب، تا قاعده هرم سرازیر مى‏گردد. موسى بن جعفر(ع) مى‏فرماید: «... ما من ملك یهبطه الله فى امر لما یهبطه له الا بدأ بالامام فعرض ذلك علیه...»(8) هیچ فرشته‏اى را خداوند براى امرى فرو نمى‏فرستد مگر اینكه از امام آغاز كرده و آن امر را بر او عرضه مى‏دارد.

چهارمین فایده وجود حجت الهى، مسئله رفع عذاب و امان اهل زمین مى‏باشد. یكى از سنت‏هاى الهى آن است كه وجود یك فرد مؤمن و صالح در یك جمع، باعث دور كردن عذاب و حفظ همه آن جمع مى‏گردد. جابربن عبدالله از پیامبر(ص) نقل مى‏كند:

«خداوند به واسطه صلاح فرد مسلمانى، فرزندان و فرزندان فرزندان و اهل خانه و خانه‏هاى اطرافش را نگه مى‏دارد و همه آنان در پناه خداوندند تا زمانى كه او در میان ایشان است.»(9)

گویا، صرفنظر از شایستگى و استحقاق مردم، قانونى در جهان حكمفرماست، كه اساس آن، اثر وضعى ایمان و عمل صالح مى‏باشد و طبق این قانون، حضور یك انسان صالح موجب رفع گرفتارى‏ها و بلایا مى‏گردد.

امام صادق(ع) در ذیل آیه 74 سوره هود «یجادلنا فى قوم لوط» كه به گفت و گوى حضرت ابراهیم(ع) با فرشتگان اشاره دارد، مى‏فرمایند: «زمانى كه فرشتگان بر ابراهیم(ع) وارد شدند و مأموریت خود را براى عذاب قوم لوط باز گفتند، حضرت ابراهیم به آنان فرمود:... اگر در این قوم یك مؤمن باشد، آیا آنان را عذاب مى‏كنید؟ گفتند: نه. حضرت فرمود: پس لوط در میان آنان است. فرشتگان پاسخ دادند: ما به كسانى كه در میان آن قوم هستند آگاه‏تریم، البته لوط و خانواده‏اش، غیر از زنش را نجات خواهیم داد.»(10)

این معنا، در امت پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، در سطح بسیار وسیعش، در گستره زمانى و مكانى، با وجود دائمى امام در بین ایشان جارى است.

روایات معصومین(ع) مؤید این است كه به بركت وجود حضرت، بسیارى از عذاب‏ها از جامعه بشرى رفع مى‏گردد.

از امام باقر(ع) سؤال شد: أبالناس حاجة الى الامام؟ در پاسخ فرمود: أجل لیرفع العذاب عن اهل الارض، سپس به آیه قرآنى استشهاد كردند كه پیامبر اسلام(ص) را مخاطب قرار داده و حضرت را عامل رفع عذاب از امّت معرفى مى‏كند: «و ما كان الله لیعذبهم و انت فیهم».(11)

روایت امام، از یك سو اثر وجودى ذكر شده در آیه را، به ائمه نیز تعمیم مى‏دهد و از سوى دیگر با عبارت «اهل الارض»، امان حاصل از وجود حجت الهى را، شامل همه اهل زمین، اعم از مؤمن و كافر مى‏داند.

امام صادق(ع) درباره امام دوازدهم مى‏فرماید: این امت چرا باور ندارد كه خداوند عزوجل با حجت خود همان كند كه با یوسف كرد؟ كه در بازارهایشان آمد و شد كند و بر زیر اندازهایشان گام نهد؛ در حالى كه او را نمى‏شناسند... تا زمانى كه خداوند اذن دهد و خود را به ایشان بشناساند؛ چنان كه به یوسف اجازه داد.

چنان كه امام صادق(ع) در حدیث دیگرى مى‏فرماید: «لن یزالو فى امان ان تسیح بهم الارض مادمنا بین أظهرهم».(12)

دسته دوم از فواید وجود امام، چنان كه اشاره شد، حاصل رفتارها و عملكرد امام است. در اعتقاد شیعه امام غایب، غافل از مردم و جداى از جامعه نیست، بلكه على رغم ناشناخته بودن چهره، به عنوان حجت در میان مردم حاضر است و به حكم امامت، وظایف الهى خود را انجام مى‏دهد؛ هر چند جزئیات و چگونگى این رفتارها براى مردم روشن نباشد. براساس روایات مى‏توان مهم‏ترین اثرات وجودى امام در این حوزه را به شرح زیر بر شمرد:

عظیم‏ترین فایده وجودى امام كه همان وظیفه اصلى اوست، مسئله «هدایت» مى‏باشد.

این مسئولیت در زمان همه ائمه(ع) در رأس اهتمامات ایشان بوده و هرگز متوقف نشده است و لازمه انجام آن نیز شناخت چهره امام و ارتباط مستقیم با او نبوده است.

                                                                                                              ادامه دارد...

نیكو دیالمه

منبع:

مجله انتظار، شماره 11

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.