تبیان، دستیار زندگی
همه روزه معمولاً قبل از اذان صبح، خود را به حرم رسانده و در جاى جاى حرم امن الهى، گاهى بر روى كوه صفا و گاه بر كوه مروه، گاهى در كنار ركن یمانى و گاه در مقابل حجرالاسود، گاه در مقابل حجر اسماعیل و زمانى در كنار مقام، لحظاتى را در حطیم و دقایقى را در مستجا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درون كعبه در دو دیدار

کعبه

(گزارشى از دو بار تشرف به داخل كعبه در شعبان المعظم 1416 و شعبان المعظم 1417)

«لله‏ على الناس حج البیت»

با این پیام كوتاه كه از تأكید خالى نیست، زیارت خانه كعبه بر مسلمانان مستطیع واجب شده است. این پیام بنابر روایات، از هزاران سال پیش؛ یعنى از زمان آدم ابوالبشر و پس از او سلسله جلیله انبیا همگى به زیارت این جایگاه آمده و در این مكان به راز و نیاز و پرستش معبود خود پرداخته‏اند. تا آن كه ابراهیم خلیل پس از بنیان كعبه، به دستور پروردگار بر روى كوه ابوقبیس آمد و نداى «هلمّوا الى الحج» را سر داد، كه خداوند نداى او را به گوش جهانیان رسانید. از آن زمان تا كنون، همه ساله گروهى از مسلمانان از دور و نزدیك، در موسمى معین، خود را به حرم امن الهى مى‏رسانند.

در اواخر رجب سال 1416ه . ق. مطابق با دى ماه 1374ش. جهت انجام عمره رجبیه و شعبانیه، توفیق نصیب گردید و راهى آن دیار پر بركت شدم و پس از یك هفته توقف در مدینه پیامبر و زیارت تربت پاكش و زیارت قبور ائمه اطهار و صدیقه كبرى، حضرت زهرا ـ علیهم السلام ـ و دیگر بزرگان مدفون در تربت بقیع و درك مواقع متبركه در این شهر، به سوى مكه رهسپار گشتم.

روز شنبه، 5 شعبان المعظم، وارد مكه شده، پس از انجام مراسم عمره، از احرام خارج گشتم و بعد از اداى فریضه نماز صبح در مسجدالحرام، به سوى هتل محل اقامت خود؛ یعنى فندق زینى الجدید حركت كردم.

همه روزه معمولاً قبل از اذان صبح، خود را به حرم رسانده و در جاى جاى حرم امن الهى، گاهى بر روى كوه صفا و گاه بر كوه مروه، گاهى در كنار ركن یمانى و گاه در مقابل حجرالاسود، گاه در مقابل حجر اسماعیل و زمانى در كنار مقام، لحظاتى را در حطیم و دقایقى را در مستجار، گاهى بر دهانه زمزم و گاه بر كنار ركن شامى و بالاخره در نقاط مختلف این حرم با صفاى الهى، در مقابل بیت زانو زده و با رب البیت به مناجات مى‏پرداختم. نظاره بر بیت، خود صفایى خاص دارد، طواف دور معشوق از آن زیباتر و تلاوت قرآن؛ یعنى تكلم با خداوند از آن شیرین‏تر است. به هرحال لحظات خود را اینگونه سپرى مى‏كردم و چه زودگذر بود!

صبح روز دوشنبه، هفتم شعبان، طبق معمول به حرم مشرف شده، و پس از اداى فریضه صبح و طواف بر گرد خانه خدا، به تلاوت آیاتى از قرآن پرداختم.

طلوع آفتاب و تجدید بیعتِ این كره آتشى با خانه خدا، منظره بسیار زیبایى را در مسجد به وجود مى‏آورد. آن زمان كه آفتاب از پس تاریكى خارج گردیده و اشعه‏هاى آن، همچون دستانى كه از طرف عاشق به سوى معشوق دراز مى‏شود، خود را به بیت رسانده و در این لحظه تمامى چراغ‎هاى مسجدالحرام خاموش مى‏گردد و در پس آن، این منظره، شكوه خاصى را به این انجمن مى‏دهد.

ساعت حوالى 7 صبح بود كه طبق معمول عازم هتل بودم، ناگاه تعداد زیادى از پلیس‏هاى حرم وارد مسجد شدند و به شیوه خاصى، در حالى كه دست‎ها را به هم زنجیر كرده بودند، پشت به خانه و رو به مردم، ابتدا خود را به كعبه چسبانیده و كم كم زنجیر و حلقه خود را بازتر مى‏كردند، به طورى كه پس از چند دقیقه، تمامى طواف كنندگان را به پشت مطاف منتقل كردند. البته این وضعیت از ركن حجرالاسود آغاز و تا ركن غربى حجر اسماعیل ادامه داشت.

چون پیشتر نیز این گونه خالى كردن مطاف را دیده بودم، متوجه شدم كه بنا است در كعبه بر روى بازدید كنندگانى باز شود. و من كه همواره در این دیار لباس خود را عوض نموده، و با پیراهن عربى بلند و عبایى به دوش و عرق چین و چفیه‏اى بر سر ظاهر مى‏شدم، به سوى مطاف به حركت در آمدم. در این حال با خداى خود به راز و نیاز و تضرّع و التماس در آمدم؛ خداوندا! بارالها! توفیق تشرف را به این بنده رو سیاه و گناهكار خود نصیب گردان. در اطراف حلقه پلیس در حركت بودم كه شاید راه نفوذى پیدا كنم. به چندین نفر از سران پلیس مراجعه كردم لیكن مأیوس برگردانده شدم. در این حال بود كه گروهى، حدود 80 نفر، در حالى كه اطراف آنان را پلیس محاصره كرده بود، وارد مسجدالحرام شده، و به مقابل حجر اسماعیل آمدند و تا آماده شدن مقدمات ورود به بیت، آنان را در آن نقطه بر زمین نشاندند. میهمانان سران علما و مفتى‏هاى كشورهاى اسلامى ـ آسیایى و آفریقایى ـ بودند كه همه ساله كنگره‏اى در تاریخ 6 الى 8 شعبان در مكه تشكیل مى‏دهند و یك روز هم افتخار تشرف به داخل بیت به آنان داده مى‏شود.

در این لحظه بود كه چهره شخصى كه سمت میزبانى این افراد را داشت و چهره ملایمى مى‏نمود، به نظرم آمد. با نذر و نیاز در حالى كه به ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ متوسل شده بودم به سوى آن شخص به حركت در آمدم و خود را به عنوان پزشك معرفى نمودم.

کعبه

آن مرد با رویى گشاده از من استقبال نمود لیكن اظهار كرد كه لازمه ورود به درون كعبه، دارا بودن كارت مخصوص است.

بدو گفتم كه این را مى‏دانم لیكن به من الهام شده است كه به من كمك خواهى كرد!

اینجا بود كه وى مفتى لبنانى را كه در وسط آن جمع نشسته بود به من نشان داد و گفت: از او تقاضا كن، بدو گفتم مشكل بنده همین است كه اجازه ورود بدان جمع به من داده نمى‏شود. او دست مرا گرفت و به داخل جمع برد و به شخصى كوچك اندام، موقّر، سفیدرو و بسیار خوش رو، داراى محاسنى بلند كه در وسط حلقه نشسته بود معرفى كرد. او دكتر احمد قبانى مفتى لبنان بود. دكتر قبانى با من دست داد و در كنار خود جایم داد. پس از چند لحظه احوالپرسى، مشغول صحبت در مورد كنگره و مسائل مورد بحث در آن شدم، كه در این لحظه با اشاره مأموران همگى به حركت در آمده و به سوى حجر اسماعیل راهنمایى شدیم. چند لحظه‏اى در حجر متوقف شدیم تا عده‏اى كه داخل بیت بودند، خارج شوند و ما راهنمایى شویم.

در این لحظه میهمانان یكى یكى به سوى دكتر قبانى و سایرین آمده و با هم به گفتگو پرداخته و گاه همدیگر را به هم معرفى مى‏كردند و من از ترس آن كه مبادا شناسایى شوم، با صداى بلند آیات زیبایى از قرآن را كه حالت استغاثه داشت با صداى بلند شروع به تلاوت نمودم و سایرین هم به دنبال من این آیات را تكرار مى‏كردند.

«ربّنا انّنا سمعنا منادیا ینادی للایمان أن آمنوا بربّكم فآمنّا، ربَّنا لاتُزِغ قلوبَنا بَعدَ إذ هدیتَنا، ربَّنا اِنَّك جامِعُ النّاس لِیَومٍ لارَیبَ فیه فاغفرلَنا وارحَمنا و تُب علینا إنّك أنت التَّوّاب الرّحیم.» (آل عمران/ 193)

لحظات شیرین و زیبایى گذشت، همه دستان خود را در حجر و در زیر ناودان رحمت الهى، دراز كرده و عده‏اى هم اشك ریزان، آیات تلاوت شده را تكرار مى‏نمودند. پس از اتمام، صداى احسنت یا شیخ، احسنت یا شیخ از اطراف حجر بلند شد و در این لحظه بود كه همگى را به صف كرده و به نزدیك پلكان در خانه خدا، هدایت نمودند. تمامى افراد، هر كدام كارتى به سینه زده بودند كه عبارت زیر به آن نوشته شده بود:

رابطة العالم الاسلامى ـ الامانة العامّة ـ مكة المكرمة؛ بطاقة دخول الكعبه المشرفة الدوره رقم (16)

در این حال یكى از افراد، از بالاى پلكان صدا زد: 20 نفر وارد شوند. یكى پس از دیگرى به كنار نردبان رفته و پس از تحویل كارت خود، او را به روى پلكان راه مى‏دادند. نفر ششم یا هفتم كسى بود كه شاید مانند اینجانب بدون كارت وارد شده بود، او را از صف خارج كردند و به التماس‏هاى مكرر او وقعى ننهاده و با شدت او را از حلقه پلیس اخراج نمودند.

با دیدن این منظره، ضربان قلب من تندتر شد، خدایا! بارالها! من رو سیاه و شرمنده و سرافكنده به كنار در خانه‏ات آمده‏ام. تو خود گفتى كه در هنگام نیاز به در خانه خودم بیایید. حال آمده‏ام. افتخار تشرف به داخل را به من عطا فرما. متوسل به ائمه اطهار شده بودم. حاشا به كرمتان، من شیعه مرتضى على، این سعادت را نداشته باشم كه در میان جمع حاضر توفیق تشرف به داخل بیت بیابم! لحظات مى‏گذشت و من نفر شانزدهم در صف بودم، به نفر سیزدهم یا چهاردهم كه رسید، مأمور كنار پلكان تعویض شد و شخصى كه مسؤول گرفتن كارت گردید. همان شخصى بود كه مرا به داخل حلقه راه داده بود. چیزى جز معجزه نبود! وقتى نوبت به من رسید با زدن چشمكى، مرا رد نمود و پا را بر روى پلكان در خانه خدا قرار دادم. هفت پله داشت. هر پله‏اى را كه پا مى‏گذاردم مانند آن بود كه یك طبقه از آسمان را بالا رفته باشم. آن لحظات، هیچگاه برایم قابل توصیف نیست. از شادى در پوست خود نمى‏گنجیدم. در آسمان‎ها سیر مى‏كردم. خود را بر فراز مسجدالحرام در طیران مى‏دیدم و متأثر در حالى كه به پهناى صورت خود اشك مى‏ریختم؛ اشك شرمسارى، اشك شادى، اشكى كه خداوند تضرع‎هاى اینجانب را قبول كرده و این افتخار نصیبم شده است. پس از بالا رفتن از هفت پله، پا را در درگاه در خانه قرار دادم.

لرزش خاصى را در دو پاى خود احساس مى‏نمودم. لرزش گناهكار در مقابل دادگاه. لرزش شرمسارى عبدى در مقابل معبود خود. درگاهِ در خانه خدا و من، خداوندا! شكرا لك. شكرا لك.

درگاهى را پا نهادم كه بارها در سفرهاى قبل، در زیر آن دستان خود را دراز كرده و به نقاطى كه دستانم مى‏رسید، لمس مى‏كردم و به چهره خود مى‏مالیدم. حال در این درگاه ایستاده‏ام چند لحظه‏اى بدینسان گذشت كه ناگاه با نهیب شخصى از افراد بنى شیبه كه مرا به جلو هدایت مى‏كرد و خوش آمد مى‏گفت، به خود آورد و در حال گریه به داخل بیت پا نهادم.

ابتدا داخل كعبه تاریك بود، به طورى كه چشمان ما فقط یك قدمى را مى‏دید. چون داخل بیت از هیچ وسیله تهویه و روشنایى استفاده نمى‏شود. با این كه دماى هواى بیرون بسیار لطیف و خنك بود لیكن داخل بیت از گرمایى حدود 40 درجه گواهى مى‏داد.

جمعیتى بیش از 45 نفر در داخل مشغول راز و نیاز و نماز بودند. ابتدا در كنار ركن حجر الاسود به نماز ایستادم و دو ركعت نماز خواندم و به همین ترتیب در چهار ركن و به طرف چهار دیوار داخلى كعبه نماز خواندم. در محلى كه پیامبر گرامى اسلام در فتح مكه در نزدیكى ركن یمانى ایستاد، نماز به جاى آوردم. لحظات زود مى‏گذشت و خواسته‏ها فراوان. در داخل بیت حال عجیبى به همه دست داده بود. همه با معبود خود در حال راز و نیاز و اشك و زارى بودند. چند نفر از بنى شیبه، كلید دارهاى كعبه هم مرتب نداى «فقط 5 دقیقه» را مى‏دادند و خواهش مى‏كردند كه زودتر بیت را براى دیگر مهمانان خالى نماییم. پس از خواندن نماز در قسمت‎هاى مختلف داخل بیت، دقایقى را صرف دیدن مناظر و به خاطر سپردن گذراندم و آنچنان وانمود مى‏كردم كه مشغول دعا مى‏باشم.

به روایت مورّخان، از هنگام بناى كعبه در دوران حضرت ابراهیم براى كعبه درى قرار داده نشد و كعبه در آن هنگام 9 ذراع ارتفاع (در حدود 43/4 متر) و 30 ذراع طول (در حدود 79/14 متر) و 22 ذراع عرض (در حدود 85/10 متر) بوده است. در آن زمان كعبه، سقفى نداشت. در ترمیمى كه زمان قریش صورت گرفت، 9 ذراع دیگر به ارتفاع آن اضافه گردید و سقفى هم بر آن زده شد و از طول آن حدود سه متر كاهش دادند و به حجر اسماعیل افزودند.

بنابراین، طول كعبه از بنایى كه حضرت ابراهیم ساخته بود كوتاه‎تر شد. آنگاه در داخل بیت 6 ستون زده و دو سقف، نخست سقف داخلى را با چوب و سقف بالایى را از سنگ ساختند و اطراف حجر اسماعیل را سنگ چین نمودند كه از این پس طواف كنندگان از پشت آن طواف مى‏كردند. بناى كعبه تا زمان عبداللّه‏ بن زبیر به همین گونه بود تا در اثر تخریبى كه در این زمان به وسیله عامل یزید به بیت وارد شد. ابن زبیر 9 ذراع دیگر به ارتفاع كعبه افزود و ارتفاع آن را به 27 ذراع؛ یعنى 5/13 متر رسانید. درِ خانه هم كه از زمان ترمیم قریش بالا برده شده بود، پایین آورد و در دیگرى در پشت كعبه به موازات آن گشود. پس از كشته شدن عبدالله‏ بن زبیر، حَجاج بن یوسف ثقفى بخشى را كه ابن زبیر تغییر داده بود، ویران و آن را به همان گونه كه قریش ساخته بودند، برگرداند.

یعنى از طول آن كم كرد و درى را كه پشت كعبه گشوده بود، بست و درِ اصلى بلندتر از زمین قرار داد كه هنوز به همین وضع باقى است.

درهاى كعبه ابتدا چوبى بود، در دوران‎هاى بعدى، درهاى بسیار زیبایى براى كعبه ساخته و پس از زراندود كردن و مزیّن ساختن به سنگ‏هاى زینتى، بر كعبه قرار مى‏دادند.

درى كه هم اكنون نیز بر كعبه است، درى است كه به دستور ملك خالد در سال 1397هجرى ساخته شده است. این در داراى دو جدار بیرونى و داخلى است كه همه با طلاى بسیار زیبایى پوشیده شده است. وزن باب كعبه 280 كیلو گرم و از طلاى خالص ساخته شده است. روى در كعبه به طرز بسیار زیبایى آیات قرآن به خط ثلث مزیّن گردیده و قفل مطلاّى بسیار زیبایى كه مزیّن به آیات قرآن است، در را قفل مى‏نماید.

كلید كعبه هم از طلا ساخته شده است و كلیددارى ‏كعبه كه‏ از زمان پیامبر اکرم در دست عثمان بن طلحه قرار داشت. حضرت پس از شكستن بت‎هاى درون كعبه و محو آثار جاهلیت از داخل بیت، مجدّدا كلید را به اولاد شیبه عودت دادند كه تا كنون هنوز كلید در كعبه در این خانواده موروثى قرار دارد.

درگاه در خانه كعبه كه از سنگ تیره‏اى ساخته شده است. وسعتى در حدود یك و نیم در یك متر داشته و به اندازه بیست سانتیمتر گودتر از كف داخل بیت قرار دارد.

در درون كعبه سه ستون چوبى منبّت كارى شده از چوب عود وجود داشت كه قطر هر یك حدود 25 سانتیمتر به نظر مى‏رسید این سه ستون به صورت شكل ترسیم شده در زیر قرار داشت.

دیوارهاى دور داخل بیت تا حدود 2 متر از سنگ مرمر رخام سفید متمایل به زرد كهربایى پوشیده شده بود كه كف بیت هم از همین سنگ‎ها، فرش گردیده است.

همانطور كه قبلا توضیح دادم. كعبه داراى دو سقف مى‏باشد كه سقف اصلى از داخل بیت دیده نمى‏شد و روى سقف داخلى كعبه تا لبه سنگ‎ها در اطراف با پرده حریر قرمز رنگ پریده‏اى كه سال‎ها از قدمت آن گذشته بود، پوشانیده شده است. بر روى پرده، اسامى پروردگار و عباراتى چون «لا اله الا الله‏»، «محمد رسول الله‏»، «یا منان»، «یا حنان» و «یا كریم» نقش بسته شده است. ستون‎ها تا مرز سنگ‎هاى دیوار، از چوب و باقى بالاى آنها را پرده پوشانیده است.

پلكان بام خانه خدا در ناحیه ركن شامى پس از ورود به داخل بیت در دست راست قرار دارد كه با پرده‏اى كه از بالا بر روى آن افتاده بود. چیزى از در و محل آن به نظر نمى‏رسید.

در ناحیه ركن شامى داخل كعبه، برآمدگى یك متر در یك متر وجود داشت كه نشان دهنده در بام كعبه بود. لیكن همانطور كه پیشتر اشاره شد، همان پرده مخصوص بر روى آن افتاده بود كه چیزى در ظاهر نمایان نبود. سكوت عجیبى بر داخل بیت حاكم بود، با تمام آن همهمه و سر و صدا در خارج كعبه، هیچگونه صدایى به داخل نفوذ نمى‏كرد. سكوت بود و تاریكى و صداهاى ناله و اشك و زارى كه افراد به صورت نجوا هر كدام در گوشه‏اى گاه در ركوع و گاه در سجود و عدّه‏اى در حالى كه خود را به دیوارهاى داخل بیت چسبانیده و دست‎ها را به حالت نیاز بر دیوار نهاده بودند، چیزى شنیده نمى‏شد.

روحانیت عجیبى در این مكان حاكم است. آدمى پس از ورود، از خود بی‎خود مى‏شود.

هر شخصى به صورتى با معبود خود در راز و نیاز است.

اندازه اضلاع درونى كعبه از گوشه حجرالاسود تا گوشه شامى حدود (80/7 متر) و فاصله میان ركن یمانى و ركن حجر الاسود 5/6 متر مى‏باشد. بنابراین مساحت تقریبى داخل بیت حدود پنجاه متر است.

در داخل بیت، جانب ركن یمانى، هیچگونه آثارى از شكاف ورودى حضرت فاطمه بنت اسد به هنگام زایمان حضرت امیر، على بن ابیطالب علیه السلام، وجود نداشت.

ناصر خسرو در سفرنامه خود، به روزنه‏هایى در چهار ركن سقف كعبه اشاره مى‏كند كه این روزنه‏ها به شكل مربع و داراى سنگ مرمر شفاف یمنى بوده است كه با تابش اشعه آفتاب، داخل بیت بدان‎ها روشن مى‏گردیده است.

فعلاً از این روشنایى خبرى نیست و شاید در سقف اصلى بیت قرار داشته است كه با سقف دوم و پرده‏اى كه توصیف آن گذشت، دیگر روشنایى و نور به داخل بیت نفوذ نمى‏كند.

زمین كعبه از سنگ‎هاى مرمر سفید متمایل به زرد پوشانیده شده است كه تعداد آنها تقریبا 38 یا 40 عدد بود.

مدت 18 دقیقه لحظات زیبا و فراموش نشدنى را داخل بیت گذراندم پس از اتمام این لحظات، كلیّه افراد را امر به خروج از كعبه نموده و فضا را براى دیگر مهمانان مهیا ساختند.

مجدّدا در سال 1417ه . ق. بر اثر رطوبتى كه در طول سال‎ها از بام كعبه به داخل نفوذ كرده بود، سقف دچار ترك‎هایى گشته و برخى دیوارها هم شكم داده و یا شكاف‎هایى برداشته بود. فرمانى صادر شد كه انجمنى از علما و مهندسین تشكیل گردد و موارد را بررسى نموده و در مورد اصلاح آن چاره اندیشى و تبادل نظر نمایند. بدین لحاظ از تاریخ جمادى الاول 1417 در اطراف كعبه، پوششى چوبى قرار دادند به طورى كه از كعبه فقط حجر الاسود، امكان دسترسى داشت و به مدت سه ماه عملیات ساختمانى ترمیم بیت را شروع نمودند كه این عملیات در تاریخ 20 رجب 1417 به پایان رسید.

در همین ایام؛ یعنى در تاریخ 26 رجب كه همزمان است با شب مبعث پیامبر گرامى اسلام، بار دیگر توفیقى نصیبم گردید و عازم عمره شدم. پس از یك هفته اقامت و زیارت در مدینة الرسول، در تاریخ یكشنبه، 4 شعبان به مكه وارد شدم.

روز دوشنبه، 5 شعبان، حدود ساعت 10 صبح، در كعبه را باز نمودند و مشغول تمیز كردن و انتقال وسائلى از داخل بیت شدند. پس از پرس و جو معلوم گردید كه روز سه‏شنبه 6 شعبان مراسم شستشوى رسمى بیت توسط شاهزاده عبدالله‏، ولیعهد، صورت مى‏پذیرد.

از ساعت 6 صبح، سه‏شنبه 6 شعبان، مقررات ویژه‏اى در مسجدالحرام، حاكم بود. اطراف بیت با وسعت زیادى، خالى از طواف كنندگان گردیده بود. تا ساعت 7 صبح، كلیه سفرا و نمایندگان پارلمان‎هاى كشورهاى اسلامى، از آن جمله سفیر جمهورى اسلامى ایران حجة الاسلام نورى شاهرودى، هر كدام براى چند دقیقه به داخل بیت مشرّف شدند.

کعبه

حوالى ساعت 20/7 صبح، ولیعهد به همراه بیش از 40 تن از برادران و امراى شهرهاى مختلف حجاز و بزرگان كشورى وارد مسجدالحرام شدند و در حالى كه شخصى در جلو كاروان سینى و منقلى مخصوص به دست داشت و بخار عودى بسیار خوشبو در فضا متصاعد مى‏نمود، به طرف بیت در حركت بودند. عبدالله‏ بدون آن كه طوافى كند مستقیما وارد بیت گردید و این امر خود مسأله عجیبى بود. پس از 17 سال این اولین بارى بود كه مقامى عالى رتبه جهت شستشوى كعبه به مسجد وارد مى‏شد. مراسم شستشو با آب زمزم و گلاب و عطر افشانى داخل كعبه حدود 40 دقیقه به طول انجامید. در این لحظات هر چه فعالیت نمودم، متأسفانه توفیق ورود به حلقه و نزدیك شدن به خانه كعبه نصیبم نگردید. در لحظاتى كه مأیوس از تشرف در حال خارج شدن از مسجدالحرام بودم ناگاه چشمم به گروهى از شخصیت‎ها افتاد در حالى كه مأمورین دولتى اطراف آنان بودند، از بین صحبت‎ها شنیدم كه به هم مى‏گفتند انشاء الله‏ فردا ما مشرف به داخل بیت خواهیم شد.

در روز چهارشنبه 7 شعبان ساعت 5/5 صبح به مسجدالحرام رفته و پس از اداى نماز صبح، به محل تجمع آنان كه در زیر اتاقك شیشه‏اى، مقابل ركن حجر الاسود، در كنار ستون‎هاى رواق اطراف مسجد بود، نشسته و مشغول تلاوت قرآن گردیدم. از ساعت 5/6 یكى یكى را دیدم آمدند و در آن محل یاد شده، دور هم جمع گردیدند. به طوری كه هیئت لباس بنده طورى بود كه بعضى از آنان با بنده سلام و احوالپرسى كرده و در اطرافم نشستند. اوائل ساعت 7 صبح جمعیتى در حدود 60 نفر در این ناحیه جمع شده بودند كه تقریبا بنده در مركزیت این جمع قرار گرفته بودم.

ساعت 5/7 صبح بود كه میزبانى آمده و همه را دعوت به طرف حجر اسماعیل كردند و من هم در جمع بلند شده، در حالى كه با چند نفر از آنان مشغول صحبت بودم، به حركت در آمدم. در كنار حجر اسماعیل از در كنار ركن غربى، جمعیت را وارد حجر مى‏نمودند. فشار شدیدى بود. پلیس جمعیت را كنار مى‏زد تا مهمانان را وارد نماید. به هر حال ما هم جزو مهمانان توفیق پیدا كردیم كه وارد حجر شده و سپس به كنار پلكان ورودى كعبه، همان پلكان سال قبل آمده بر روى زمین نشستم. مشغول دعا بودم و به اطراف نظاره مى‏كردم. حوالى ساعت 50/7 دقیقه بود كه دو نفر از افراد بنى شیبه؛ یعنى كلید دارهاى كعبه وارد حلقه شدند، در حالى كه كلید در خانه را در كیسه‏اى سبز رنگ به سینه چسبانیده و دست دوم را روى آن گزارده بودند. از پلكان بالا رفته و در خانه را باز كردند.

ایرانیان موجود در مسجد كه همگى اطراف مقام ایستاده و نظاره‏گر جریان بودند، پس از گشوده شدن در خانه صلواتى فرستادند. همه مهمانان بپا ایستاده و فشار زیادى جهت ورود به پلكان بود، و من هفتمین نفر بودم كه بار دیگر توفیق تشرف بدین جانب داده شد.

امسال مدت تشرف داخل بیت حدود 40 دقیقه بود.

پس از آن كه در ركن‏هاى مختلف و نقاط دیگر بیت، نماز خواندم، داخل بیت پس از تعمیر مجدد، تغییرات زیادى كرده بود كه مشهودات خود را به قلم تحریر در مى‏آورم:

سقف دومى را كه در داخل بیت، زیر سقف اصلى قرار داشت، برداشته بودند.

دیوارها 32 از ارتفاع كف تا سقف، همه سنگ مرمر خاكسترى روشن بسیار زیبا شده است. و 31 باقى بالاى سنگها، به همراه سقف خانه، از پارچه حریر سبز رنگى كه مزیّن به اسماء مبارك خداوند بود پوشانیده شده؛ همانند پارچه‏اى كه بر روى قبر مبارك پیامبر افتاده است از قبیل لا اله الا الله‏ و محمد رسول الله‏.

سه ستون بسیار زیبایى در وسط كعبه قرار داده شده كه پایه‏هاى این ستون‎ها، از روى زمین به ارتفاع 25 سانتیمتر، از همان سنگ مرمر خاكسترى موجود در كف و اطراف، ساخته شده و باقى ستون تا سقف از چوب قهوه‏اى زیبایى روكش گردیده است. این چوب‎ها به قطر 5 سانتیمتر بود كه به صورت نوارهایى از بالا تا پایین روكش گردیده است.

بنابراین از كف كعبه ارتفاعى حدود 9 متر را مى‏تواند دید كه دیوارها 32 از سنگ و31 باقى از بالا توسط پارچه پوشانیده شده است كه این پارچه، سقف را هم در برمى‏گیرد.

دو مفتول سیمى از دو طرف كعبه به طورى كه سه ستون در وسط كعبه را در برگرفته است، كشیده شده كه بیش از 70 عدد وسائل نقره‏اى كه بعضى از آنها مطلا بود، بدان آویز گردیده است.

این وسایل اشیایى از قبیل آفتابه، لگن، قهوه خورى و كاسه‏هاى مختلف و از این قبیل اشیا در سرتاسر كعبه آویزان گردیده است. كه پس از تحقیق اظهار كردند كه این وسائل از زمان رسول اكرم تا كنون جزو عتیقه‏هاى خانه كعبه، در كعبه نگهدارى مى‏شود.

در گوشه دست راست خانه، كعبه پس از ورود؛ یعنى در ركن شامى یك متر به داخل كعبه برآمدگى وجود دارد و در یك لنگه‏اى مطلا كه به طرز بسیار زیبایى با آیات قرآن آراسته گردیده قرار داشته كه در بام كعبه مى‏باشد. همچنین قفلى مستطیلى كه باز از طلا و به آیات قرآن مزین گردیده، بر آن زده شده بود. این در به طرف راست باز مى‏شود. در دیوار بین ركن حجر الاسود و ركن شامى؛ یعنى دیوارى كه پس از ورود به كعبه در سمت راست قرار مى‏گیرد لوح یادبودى سنگى بر دیوار قرار داشت. اولین یادبودى از تعمیرات و ترمیمى كه در زمان ملك خالد در سال 1397 هجرى صورت گرفته است و كلیه تغییراتى كه در بیت صورت گرفته بر آن تابلو حك گردیده بود. این لوح از سنگ مرمر زرد رنگى تشكیل شده است. لوح دوم باز از سنگ مرمر زرد رنگ بود كه شفاف‏تر و زیباتر از آن مى‏نمود و تمامى تغییرات و ترمیم‏هایى كه اخیرا توسط ملك فهد صورت پذیرفته بود در این تابلو وارد شده است. این تغییرات شامل تغییر سنگ‎هاى شاذروان كه از سنگ مرمر زیبایى پوشانیده شده است و بر روى هر قطعه سنگ مرمر، یك حلقه فلزى طلایى چسبانیده‏اند كه محل اتصال پرده كعبه مى‏باشد.

تعداد قطعات سنگ‎هاى مرمر شاذروان در فاصله ركن یمانى تا ركن غربى 17 عدد مى‏باشد و تعداد سنگ‎هاى مرمر از ركن یمانى تا ركن حجرالاسود 15 قطعه بود و همانطور كه پیش از این گفته شده بر روى هر كدام یك حلقه طلایى نصب گردیده و پرده كعبه را بدان اتصال مى‏دهند.

تغییر میزاب و ترمیم آن، ترمیم پله بام كعبه و تذهیب درب آن، سنگفرش كردن كف كعبه و دیوارها و برداشتن سقف داخلى كعبه و ترمیم سنگ‎هاى بام كعبه و تعویض آنها، تعویض ستون‎هاى داخلى كعبه از تغییراتى است كه در این ترمیم آمده و در لوح حك گردیده است به تاریخ رجب 1417. لوح سنگى سوم بسیار قدیمى بود و هر قدر دقت كردم متأسفانه نتوانستم كلمات آن را بخوانم. در دیوار مقابل؛ یعنى بین ركن غربى و ركن یمانى شش لوح یادبود سنگى بر روى دیوار قرار داشت كه تابلو اول دست راست به مساحت حدود 80×40 سانتیمتر بود این لوح از سنگ مرمر زرد رنگى ساخته شده است. در متن تابلو عبارت «الملك المنصور المتنصر باللّه‏» را توانستم بخوانم و «ترمیم ركن یمانى» كه سنه تحریر سنگ 629 هجرى بود.

لازم به ذكر است كه در سال 559 هجرى، ركن یمانى بر اثر زلزله فرو ریخت و خراب شد كه در سال 629 هجرى المستنصر عباسى آن را تعمیر كرد.

لوح دوم از سمت دست راست (بین ركن غربى و ركن یمانى) سنگى زرد رنگ و بسیار قدیمى كه در ابعاد 70×35 سانتیمتر بود و اشعارى را دو طرف آن ظاهرا احساس نمودم لیكن به قدرى خطوط ساییده شده بود كه نتوانستم حروف را تشخیص دهم و نه سال تحریر آن را. لوح سوم لوح سنگى برجسته بسیار زیبایى بود كه ابعاد آن حدود 80×80 سانتیمتر بود كه باز از سنگ مرمر زرد رنگ بسیار زیبایى بود. اطراف چهارگوشه آن دایره‏هایى برجسته بر روى سنگ وجود داشت. متأسفانه هیچ كلمه‏اى را نتوانستم بخوانم. لوح چهارم، تابلو مربع شكل از سنگ تیره به ابعاد 45×45 سانتیمتر ـ تقریبا ـ بود كه با خط كوفى جملات «لا اله الا الله‏» و «محمد رسول الله‏» در چهار طرف این سنگ به طرز زیبایى ترسیم شده بود خطوط سفید رنگ بود بر زمینه‏اى تیره.

لوح پنجم باز براى اینجانب غیر قابل تشخیص و خواندن بود. لوح ششم كه در چند سانتیمترى ركن یمانى قرار داشت، باز از سنگ مرمر زرد رنگ پریده‏اى تشكیل شده بود. ابعاد آن حدود 70×40 سانتیمتر و از حروف و كلمات زیادى نوشته شده بود كه اینجانب فقط كلمه «الملك المظفر ابونصر» را در وسط توانستم بخوانم و سنه تحریر آن 827 هجرى بود.

البته كلیه این لوح‏ها در ارتفاعى حدود 180 سانتیمتر زمین بر روى دیوار نصب گردیده بود كه این لوح‏ها طورى نصب گردیده كه لبه آنها هیچ فرورفتگى یا برآمدگى در سطح دیوار به وجود نیاورده است.

کعبه

از تغییرات دیگرى كه در داخل كعبه به وجود آمده است بین ستون اول سمت چپ و ستون وسط؛ یعنى تقریبا پس از ورود، مقابل در كعبه صندوق بزرگى است به ابعاد یك متر در 70 سانتیمتر كه از همان سنگ مرمرى كه در دیوارها و كف كعبه استفاده شده، ساخته‏اند و در این محل قرار داده‏اند.

پس از آن كه تمامى خصوصیات و زوایاى كعبه را به ذهن سپردم به این ناحیه آمدم و دیدم همان شخصى كه كلید در كعبه در دست وى بود و مردى میانسال به نظر مى‏رسید بر روى آن نشسته است.

جلو رفته و پس از سلام سؤال كردم شما از بنى شیبه هستید جواب داد آرى، چندین بار او را بوسیدم و او هم مرا در بغل گرفت. بدو گفتم حال كه خداوند این توفیق را به من داده و به داخل بیت مشرف شدم، انتظار دارم یادگارى از داخل بیت به همراه داشته باشم و از او تقاضاى جاروبى كردم. او قسم یاد كرد كه ندارد، سؤال كردم داخل این صندوق كه بر روى آن نشسته‏اى چیست؟ جواب داد كلیدهاى در خانه و در بام كعبه. گفتم این توفیق را نصیبم كن كه داخل صندوق را ببینم. از جایش بلند شد و در صندوق را بلند كرد. همانطور كه گفته بود، صندوق خالى بود فقط دو كیسه سبز رنگ در دو طرف كف صندوق خودنمایى مى‏كرد. و قفل در خانه كعبه كه باز شده بود در كنارى قرار داشت. دست‎هایم را داخل صندوق برده و پس از كشیدن به اطراف صندوق و به روى كلید و قفل به عنوان تبرك، به چهره خود مالیدم مجددا او را بوسیده و از مرحمتش تشكر كردم و او هم تشرف مرا به داخل بیت تبریك گفت و مكرر كلمه «الحمد لله‏ على التوفیق» را تكرار مى‏كرد.

فضاى داخل بیت روح و طراوت تازه‏اى به خود گرفته بود به نظر مى‏آمد كه از تاریكى آن كاسته شده و شاید این تصورى بود كه بر اثر توقف طولانى در داخل آن محیطِ تاریك، به چشم‎هایم دست داده بود. از گرماى داخل كعبه كاسته شده بود و ظاهرا مى‏تواند به خاطر بلند شدن سقف داخلى كعبه باشد به اطراف هرچه نظر كردم تهویه‏اى ندیدم و مى‏توانم اظهار نمایم كه نقطه‏اى نماند كه در این 40 دقیقه آن را درك نكرده باشم. به تمامى درب و دیوار تا آنجا كه دستانم مى‏رسید دست كشیدم. ستون‎ها را بغل كردم، در بام كعبه را نقطه به نقطه چهره مالیده و بوسیدم تمامى زوایا را درك نمودم.

نقطه دیگرى كه وجود داشت در دیوار مقابل در خانه كعبه یعنى بین ركن یمانى و ركن غربى در زیر تابلوى چهارم كه همان تابلو لا اله الا الله‏ و محمد رسول الله‏ است، كمى به طرف چپ و به طرف ركن یمانى كه فاصله‏اى در حدود یك متر و نیم از ركن یمانى سنگى قهوه‏اى به ابعادى كه عرض آن به اندازه دو پاى دو زانو زده، یعنى حدود 35 سانتیمتر و طول آن حدود 70 سانتیمتر بود كه بالاى سنگ به شكل محراب گِرد بود همانطور كه در شكل ترسیم شده است:

آنان كه توجه داشتند، سعى مى‏كردند روى آن سنگ دو ركعت نماز به جاى آورند كه محل نماز پیامبر اسلام در روز فتح مكه بوده است.

به هنگام خروج بار دیگر به ركن حجر الاسود آمده، دو ركعت نماز گزاردم و مقدارى از چوب‎هاى جاروى شستشوى روز قبل در گوشه ركن حجر الاسود و در پشت در خانه كعبه افتاده بود. تمامى آنها را به عنوان تبرك جمع كردم و از بیت اشرف خارج شدم. لحظات زیبایى را سپرى كرده بودم، ساعت حدود 40/8 دقیقه بود كه از پلكان پایین رفته و ایرانیانى را در پشت حلقه پلیس مشاهده كردم. از حلقه خارج شدم همه اشك شوق مى‏ریختیم. ایرانیان همه مرا مى‏بوسیدند و عبا و لباس مرا به چشمان و صورت خود مى‏مالیدند. پس از سجده شكرى كه خداوند این توفیق را به من داده بود مسجدالحرام را به سوى محل اقامت ترك نمودم.

و آخر دعوینا أن الحمد للّه‏ رب العالمین

منبع:

مجله میقات حج، شماره 18، هادى فرهنگ انصارى

پیوند به :

گمشده ای که هرگز ...

دعوت فراموش نشدنی

قربانی نفس

وعده وصل

در آرزوی دو قطره اشک

نگاهی کوتاه به تبیین اسرار مناسک حج

رمز و راز حج

نگرشی کوتاه به اسرار حج

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.