تبیان، دستیار زندگی
زنی كه سال ها زیر شكنجه رژیم پهلوی بود) در كتاب قطور تاریخ، فصل جدیدی هست كه از جنس حقیقتی بزرگ و باوری عمیق است، باوری كه سالیان دراز در وجود ما ریشه دوانده، اما جرأت بارور شدن نداشته و شاید در این فصل با اراده ای عظیم كه ب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ققنوسی كه ماند

(گفتگو با آذر یار احمدی، زنی كه سال ها زیر شكنجه رژیم پهلوی بود)

در كتاب قطور تاریخ، فصل جدیدی هست كه از جنس حقیقتی بزرگ و باوری عمیق است، باوری كه سالیان دراز در وجود ما ریشه دوانده، اما جرأت بارور شدن نداشته و شاید در این فصل با اراده ای عظیم كه بیانگر یك نخواستن بزرگ بوده به تجسم در آمده است. تجسمی كه بودنش را از ورای فرسنگها فاصله و در آن سوی جغرافیای انسانی باور كردند و سرود یكدلی و همصدایی را سر دادند. در این فصل زن به عنوان یك عنصر حیاتی از میان سالها و روزهای سكوت جلو می آید و این بار او آغازگر حقیقتی می شود كه از صبحگاه ازل تا شامگاه ابد در نهاد وجودش به ودیعه گذاشته شده و او را جلودار فصلی می كند كه وصلش در پیش است.

همین امر ما را بر آن داشت تا با زنی كه در این راه باورهایش را از كتابخانه و دانشگاه تا زندانهای سخت پهلوی پیش برده، مصاحبه ای ترتیب دهیم شما را به خواندن این گفتگوی صمیمی دعوت می كنیم.


· لطفاً ضمن معرفی خود در خصوص فعالیت های فرهنگی و سیاسی كه قبل از انقلاب داشتید، توضیح بفرمائید.

آذر یار احمدی هستم؛ در سال 59 ازدواج كردم و همسرم لیسانس علوم سیاسی و فوق لیسانس مدیریت هستند. خودم لیسانس تاریخ از دانشگاه تهران و فوق لیسانس تاریخ جهان از دانشگاه شهید بهشتی دارم. دختر اولم زهرا، جانباز دوران جنگ و دانشجوی سال سوم پزشكی دانشگاه تهران است و پسر دومم دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه صنعتی شریف است و فرزند سوم و چهارمم نیز مشغول به تحصیل می باشند. فعالیت های سیاسی- اجتماعی خود را از سال 52 در حالیكه سال آخر دبیرستان بودم به شكل نوشته هایی در قالب انشاء در دبیرستان شروع كردم و در سال 53 در رشته تاریخ وارد دانشگاه تهران شدم و در آنجا به مدت یك تا دو سال فعالیت دانشجویی كردم و یكی دو بار هم دستگیر شدم و در آن زمان به مدت دو ماه در زندان های كمیته شهربانی و اوین بودم.

در سال 54 به مطالعات مذهبی روی آوردم و علیرغم اینكه معمولاً حیطه فعالیت های سیاسی یك زن، فرهنگی است اما با استناد به فرمایش حضرت امام خمینی (ره) ”وقتی اسلام در خطر باشد، بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است كه به دفاع از آن برخیزد“ تصمیم به تشكیل یك گروه مسلحانه گرفتیم و شروع به عضوگیری نمودیم، برای تهیه مرامنامه هم به محضر شهید مطهری و آیت اللّه شبستری امام جمعه وقت مسجد ارك رجوع نمودیم.

در سال 55 در حال عضوگیری دستگیر شدم و تا سال 57 یعنی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زندان بودم.


· لطفاً از نوع مبارزات خود در زندان صحبت بفرمائید.

در حقیقت در زندان، ما با دو گروه در مبارزه بودیم، گروه اول مبارزه با رژیم ستمشاهی بود و گروه دوم مبارزه با گروهك های منحرف مثل گروه های ماركسیستی كه رگه هایی از همین گروه ها هنوز هم عرض اندام می كنند. حضور آنها در زندان به حدی بود كه بسیاری  از گروههای اسلامی به ناچار مخفیانه نماز می خواندند، اگر چه برخی مواقع برخی بندها تعداد آنها بر گروههای اسلامی غلبه پیدا می كرد، اما به شكر خدا تعداد ظاهری موثر نبود.


· با توجه به اینكه گروههای ماركسیستی نیز مخالف رژیم ستمشاهی بودند، تعارضاتی كه بین گروههای اسلامی و ماركسیستی بود، در چه زمینه هایی واقع می شد؟

ما در دو جا در مقابل آنها قرار داشتیم؛ یكی در زندان و دیگری در دانشگاه؛ البته به علت تعارضات عقیدتی بین این دو گروه، در زمینه های مختلف دیگری نیز با هم توافق نظر نداشتیم. به عنوان مثال ما در دانشگاه به كمك برخی از اساتید مثل دكتر داوری كه الآن عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند و در آن زمان استاد درس فلسفه بودند، یك كتابخانه دانشجویی را اداره می كردیم كه كتابهای این كتابخانه تماماً اسلامی بود و ماركسیستها به این وضعیت معترض بودند و در صدد تشكیل كتابخانه ای با كتابهای كاملاً كمونیستی بودند.


· مبارزة فرهنگی شما در زندان و بیرون زندان چگونه بود؟

من و دوستانم در بیرون زندان و دانشگاه تهران در كتابخانه دانشجویی فعالیت می كردیم. همچنین به مطالعه كتب اسلامی نیز مشغول بودیم و كتابهایی برای مطالعه به دانشجویان می دادیم و در كتابخانه قلعه مرغی مساجد بچه ها را عضو می كردیم. اما در محیط زندان با مشكل كمبود كتاب روبرو بودیم، جالب این بود كه علیرغم اینكه رژیم  در بیرون زندان كتابهای ماركس و انگلس را از ماركسیستها می گرفت اما همین كتابها در داخل زندان به آنها داده می شد و آنها نیز برای جذب افراد، پیرامون بسیاری از مباحث صحبت می كردند. به همین جهت در سال 56 تصمیم گرفتیم به علت فقدان كتاب اعتصاب غذا كنیم و خیلی از بچه ها به خاطر این اعتصاب به وضعیت بدی دچار شدند، اما در عوض موفق شدیم كتابخانه كوچكی با محتوای كتب اسلامی در زندان تأسیس كنیم و برنامة ورزشی را نیز به اجرا بگذاریم.


· به چه دلیل رژیم ستمشاهی كتب ماركسیستی را در زندان در اختیار آنان قرار می داد؟

در ابتدا برای ما هم جای تعجب بود چون ساواك وقتی هر گروهی را دستگیر می نمود تمام كتب ممنوعه ای را كه در خانه دستگیر شده ها وجود داشت ضبط می كرد. ولی با این حال همین كتب ماركسیستی را در زندان در اختیار گروه های ماركسیستی قرار می داد اما كتابهای حضرت امام (ره) را به هیچ عنوان در اختیار ما نمی گذاشت. این دوگانگی رفتار حاكی از این بود كه ترس رژیم پهلوی از گروه های ماركسیستی كمتر از ترسش از جریان های اسلامی بود.


· ماركسیستها چگونه و از چه طریقی نیروهای مختلف را جذب می كردند؟

ماركسیستها بیشتر سعی می كردند از جاذبه های رفتاری مثل اظهار دوستی و ... به جذب افراد اقدام كنند. بیشتر كسانی كه از روی احساسات وارد مبارزات سیاسی شده بودند با سؤالاتی روبرو بودند كه به علت فقدان مطالعات دقیق و نداشتن پشتوانه عقیدتی محكم، هیچ پاسخی برای آنها نداشتند لذا تحت تأثیر گروههای ماركسیستی قرار می گرفتند. اما افرادی كه با پشتوانه عقیدتی محكمی از طریق مطالعه كتب استاد مطهری و علامه طباطبایی وارد مبارزات سیاسی شده بودند در زمینه مسائل فلسفی آگاهی خوبی داشتند و از خطوط انحرافی سالم می ماندند.


· از موقعیت و وضعیت خود در زندان بگوئید.

اولین بار كه در سال 53 دستگیر شدم، چند روز در زندان كمیته بودم و پس از آن به اوین منتقل شدم. آنجا نزدیك دو ماه در انفرادی به سر بردم. در كل باید بگویم در سال 53 و 54 كسانی كه دستگیر می شدند با شكنجه های زیادی روبرو می شدند. شكنجه های بدنی زیاد بود. اما از آنجا كه فعالیت من یك نوع فعالیت دانشجویی بود موقعیت زیاد سختی نداشتم، یعنی از جمله كارهای زیرزمینی و تشكیل گروه نبود كه شكنجه ای در كار باشد و شكنجه ما در حد سلول انفرادی بود. جالب اینجاست كه از سال 55 به علت بازدید صلیب سرخ از زندانها، ساواك سعی داشت برای پنهان نگاه داشتن اثر شكنجه های بدنی از شكنجه های روحی استفاده كند. به عنوان مثال وقتی من از زندان آزاد شدم به علت شرایط بد زندان مریض شدم و تا یكی دو سال فعالیتی نداشتم.


· خانم یار احمدی شما از سن 17 سالگی حجاب را برگزیدید و به فعالیت های سیاسی- اجتماعی مشغول شدید، آیا خانواده شما تأثیری در این زمینه داشتند؟

خانواده ما یك خانواده معمولی بود یعنی خانواده ای كه به موقع نماز بخواند  و روزه بگیرد. البته در آن زمان بد حجابی مرسوم بود و حجاب یك نوع ناهنجاری تلقی می گردید، اما من از سن 17 سالگی تصمیم گرفتم كه محجبه شوم و این را از الطاف خدا می دانم. من دانش آموز دبیرستان آذر بودم كه 900 دانش آموز در آن موقع در آنجا تحصیل می كردند. وقتی من محجوبه شدم همه تعجب كردند. اما خانواده ما این مسئله را ارزش می دانست و در حقیقت اثبات حق خود یك ارزش محسوب می گردید. البته خانواده به طور اساسی و ریشه ای نقش داشت اما مستقیماً ما را تشویق به فعالیت های مختلف نمی كرد.


خانم یار احمدی با توجه به اینكه قبل از انقلاب در دانشگاه و اماكن دولتی حضور با حجاب مشكلاتی ایجاد می كرد، آیا برایتان پیش آمد كه به خاطر حجاب با مشكل قانونی مواجه شوید؟

البته در آن زمان قانون منع حجاب وجود نداشت و ما از نظر قانونی مشكلی نداشتیم، اما با گروههای ماركسیستی دچار مشكل می شدیم. متأسفانه در آن زمان اصل وجود خدا زیر سؤال بود و ما در تلاش برای رفع ابهامات از وجود خدا زیر سؤال بود و ما در تلاش برای رفع ابهامات از وجود شهید مطهری و علامه جعفری بهره می گرفتیم و از آنها برای سخنرانی دعوت می كردیم و با استفاده از كتب علامه طباطبائی در زمینه مسائل فلسفی مهیا می گردیدیم و از آنها برای سخنرانی دعوت می كردیم و با رجوع به كتابهای ایشان بسیاری از سؤالات را پیدا می كردیم.


· در خصوص فعالیت های خود پس از انقلاب توضیح دهید.

با توجه به اینكه همسرم در وزارت امور خارجه مشغول به خدمت هستند و دیپلمات می باشند، با مسئولیت سفارت به نیجریه رفتیم و بیشتر تمایل داشتیم به خاطر بچه ها به كشوری برویم كه از نظر اخلاقی با فرهنگ ما تناسب داشته باشند، به همین جهت كشور نیجریه كه اكثراً مسلمان هستند انتخاب كردیم. حدود 25 سال در آنجا بودیم و من برای خانم ها جلسات قرآن را در قالب مسابقه، قرائت و ... برگزار می كردم. در آنجا سعی كردم فعالیت های خود را بین خانم های افراد دیپلمات متمركز كنم و به آنها بفهمانم كه بر خلاف تبلیغات مسمومی كه در غرب در خصوص زنان ایرانی و مسلمان می شود، زن ایرانی فعال و پویاست. همین ارتباط با مجامع دیپلماتیك در معرفی زن  مسلمان ایرانی نقش بسزایی داشت. بعد از آن به دلیل شرایط نا مساعد این كشور آفریقایی و شیوع بیماری مالاریا به برزیل رفتیم و در آنجا نیز برای خانم ها جلسة ترجمة قرآن و جلسات مشاعره برگزار می كردیم، اما از نظر من وجه غالب در فرهنگ حاكم بر جامعة برزیل خودباختگی در مقابل غرب بود. در آنجا ما به مناسبت های گوناگون و اعیاد و ایام جلسات ورزشی برگزار می كردیم و با خانم های غیر ایرانی نیز ارتباط برقرار كردیم. جالب این بود كه آنها ایران را جزو كشورهای عربی به حساب می آوردند.

معرفی آشپزی ایرانی در جمع دیپلمات ها، معرفی روز تولد حضرت زهرا (س) به عنوان روز زن از جمله كارهایی بود كه برای زنان ارزشمند بود. حتی آمار پائین ایدز در ایران و ارتباط این آمار با عدم شیوع بی بند و باری جنسی در ایران را برای زن ها مطرح كردیم.


· فعالیت های زنان ایرانی را در این برهة زمانی چگونه ارزیابی می كنید؟

البته عرصه فعالیت های زنان در ابعاد مختلف علمی، اجتماعی و فرهنگی در ایران بسیار وسیع است و بر خلاف غرب زنان در ایران با رعایت ضوابط اسلامی فعالیت دارند. در بعد علمی تعداد دانشجویان دختر بیش از دانشجویان پسر است و من به عنوان زنی كه در داخل و خارج فعالیت های مختلف داشته است، به كسانی كه حجاب را مانع فعالیت زنان می دانند، می گویم كه هیچ گاه حجاب را مانع فعالیت و حضور اجتماعی خود ندیده ام.


· خانم یار احمدی به نظر شما یك زن شرقی چگونه زنی می باشد؟

هر انسانی چه مرد و چه زن، در ارتباط با خدا باید وظایف خود را  انجام دهد و با توجه به اینكه در دنیای امروز از زن استفاده ابزاری می شود، پس علاوه بر حفظ حجاب و حفظ كیان خانواده، وظایف مضاعفی بر دوش زن شرقی است كه باید غافل نباشد. به عنوان مثال زن شرقی باید بر مسائل و جریانات روز جامعه خود احاطه كامل داشته باشد تا بتواند حداقل در میان فرزندان خود مقبولیت بیشتری كسب نموده و در تربیت به روز آنها موفق شود؛ زیرا فرزندان، مادرانی را كه متعلق به دنیای امروز نیستند، به عنوان مربی نمی پذیرند.


· به عنوان سؤال آخر اگر خاطره ای از زندگی سیاسی خود دارید برای ما نقل كنید.

خاطرات تلخ و شیرین در طول زندگی سیاسی زیاد است اما در خصوص زندگی شخصی خودم سفر به خانه خدا، عقد ازدواجمان كه توسط امام خمینی (ره) منعقد شد و موفقیت فرزندانم در دانشگاه از شیرین ترین خاطرات زندگیم است. به خصوص به یاد دارم برای قبولی دختر بزرگم نذر علامه مجلسی كرده بودم كه چهل روز نماز بخوانم و درست روز آخر كه روز چهلم بود، خبر موفقیت دخترم را در دانشگاه شنیدم.


· از اینكه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم.

من هم از شما متشكرم و برای همه خوانندگان شما آرزوی موفقیت و كامیابی دارم.