تبیان، دستیار زندگی
ای كاش همان ایامی بود كه از هر 10 لطیفه‌ای كه می‌ساختند 9 تای آن متعلق به او بود. ای كاش .....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استاد اسدی: پهلوان زنده را عشق است

استاد اسدی مدافع اسبق تیم ملی ایران

ای كاش همان ایامی بود كه از هر 10 لطیفه‌ای كه می‌ساختند 9 تای آن متعلق به او بود. ای كاش همان زمانی بود كه پوستر‌هایش طعنه به جوراب پارازین می‌زد و 3 تایش را 100 تومان می‌فروختند، ای كاش همان زمانی بود كه وقتی با آن شیرجه تماشایی احمدرضا عابدزاده را در قاب دروازه‌اش میخكوب كرد همه برایش دست گرفتند «مدافع آقای گل»

ای كاش همان زمانی بود كه اسمش با مهندس سعید فائقی‌ عجین بود و یكی او را خواهرزاده‌اش قلمداد می‌كرد و دیگری برادرزاده‌اش می‌نامید كه برای رد گم كردن فامیلش را عوض كرده است. ای كاش همان زمانی بود كه وقتی روزنامه‌ها دست مایه انتقاد نداشتند هر نابه‌سامانی تیم ملی را چون چماقی بر سر او می‌كوبیدند. ای كاش 1998 فرانسه بود، ای كاش هر چه بود امروز نبود. لعنت بر این زندگی، لعنت بر این شعار ناجوانمردانه «پهلوان زنده را عشق است».

لعنت بر تمام آنهایی كه با تلاش این، آن شدند و دستی به كمر زدند و بادی به غبغب انداختند تا در صف دریافت نشان گوی سبقت از دیگران بربایند. وقتی از درآمد چنان تكیده آمد، چنان غمبار آمد و چنان مظلوم آمد كه دل هر منصفی برایش می‌سوخت، به راستی آن مرد محبوب و دوست داشتنی كجا و این مرد غم‌دار و دست بر پیشانی گرفته كجا؟

كجایند آن آقایان؟ مهندس سعید فائقی كجاست؟ هشتم آذر، ملبورن استرالیا و اشك و شادی و هلهله در تهران، فقط خداداد یادمان مانده مگر این را خدا نداده؟

خواندن گفتگوی علی اکبر استاد اسدی خالی از لطف نیست:

* از بازی ایران- ژاپن آغاز می‌كنیم. در دقایق ابتدایی این بازی یك توپ را به زیبایی وارد دروازه عابدزاده كردی، چه شد كه این اتفاق افتاد؟

دقایق ابتدایی بازی بود. یك توپ پشت محوطه جریمه ما سانتر شد كه من برای دفع آن شیرجه رفتم و می‌خواستم توپ را به كرنر بفرستم. قبل از اینكه به توپ برسم صدای سوت داور را شنیدم كه آفساید اعلام كرده بود، اما من به توپ رسیده بودم و به آن ضربه زدم و نمی‌دانم چطور شد كه توپ وارد دروازه احمدرضا شد. البته خدا را شكر كه آن گل مردود بود، وقتی كه در بین دو نیمه احمد از من پرسید كه چرا آن كار را كردی به او گفتم كه می‌خواستم تو را امتحان كنم و ببینم كه چقدر آماده‌ای؟

* در آن بازی مخصوصا در دقایق آخر با مصدومیت عابدزاده فشار سنگینی روی خط دفاعی تیم ملی بود؟

در اواخر بازی بود كه احمدرضا به شدت مصدوم شد و به خاطر اینكه تیم ما هر 3 تعویض خود را انجام داده بود نمی‌شد كه احمد تعویض شود، البته احمد در آن شرایط بحرانی‌اش هم به خوبی از دروازه حفاظت می‌كرد. البته قبل از اینكه ژاپن گل برتری را بزند علی دایی یك موقعیت خوب گلزنی داشت كه نتوانست آن توپ را گل كند و ما با شكست مقابل ژاپن به استرالیا رسیدیم.

* از بازی با استرالیا صحبت کن كه به تیم ملی ایران توانست بازی باخته را مساوی كند و به جام‌جهانی صعود كند؟

به نظر من آن بازی یك معجزه بود، ما در نیمه اول 2 گل از حریف عقب افتاده بودیم و دیگر هیچ امیدی به صعود نداشتیم، یادم هست كه بین 2 نیمه آقای فائقی به رختكن آمدند، من هرگز نه قبل و نه بعد از آن بازی گریه ایشان را ندیدم، فائقی گریه می‌كرد و می‌گفت من مطمئن هستم كه ما به جام‌جهانی صعود می‌كنیم.

در نیمه دوم هم بازی دست استرالیایی‌ها بود و اگر آن دیوانه به زمین بازی نمی‌آمد و بازی را متوقف نمی‌كرد شاید ما گل‌های بیشتری هم می‌خوردیم.

* در زمانی كه مسوولان ورزشگاه در حال ترمیم تور دروازه ما بودند، عابدزاده با روحیه‌ای بسیار بالا اقدام به حركاتی كرد. آن پشتك زدن‌های چقدر در كسب نتیجه مؤثر بود؟

حركات احمد روحیه مضاعفی در تیم ایجاد كرد. البته احمد بعدها اعتراف كرد كه آن پشتك‌زدن‌هایش از خوشحالی بوده است. چرا كه از ابتدای بازی پاهای احمد گرفته بود و آن وقفه باعث شده بود گرفتگی‌ پایش برطرف شود. در كل حضور عابدزاده در دروازه باعث راحتی خیال مدافعان بود و او با توجه به اعتماد به نفسی كه داشت كلا باعث روحیه دادن به تیم می‌شد.

* ویه‌را تا قبل از حماسه ملبورن تنها 2 بار مربیگری تیم ملی را برعهده داشت. در آن دقایق پایانی بازی چه ‌شد كه با اینكه هیچ شناختی از تو نداشت تصمیم گرفت تو را به زمین بفرستد؟

دكتر (ذوالفقارنسب) بعد از گل دوم از من خواست به سرعت گرم كنم. كادرفنی بازیكنی می‌خواست كه توانایی دفع توپ بالایی داشته باشد، بنابراین دكتر از من خواست تا گرم كنم و به زمین بروم و قبل از ورود به زمین از من خواست به هیچ وجه اجازه ندهم توپ به محوطه جریمه ما برسد و در كل هر جا كه توپ باشد من آنجا باشم و توپ را دفع كنم.

یادم هست كه به من گفت استاد نه از تو می‌خواهیم بازی‌سازی كنی نه توپ را پاس بدهی فقط خودت را به توپ برسان و آن را از محدوده خطر دور كن. در آن 18 دقیقه من به اندازه 90 دقیقه دویدم و خوشحالم كه توانستم خواسته مربیان را اجرا كنم و در صعود به جام‌جهانی نقش داشته باشم.

استاد اسدی مدافع اسبق تیم ملی ایران

* تو در طول حضورت در تیم ملی با 4 مربی كار كردی نظرت در مورد آنها چیست؟

حاجی (مایلی‌كهن) خیلی مرد بود. من در زمان او برای دومین بار به تیم ملی دعوت شدم. دفعه اول وقتی به تیم ملی دعوت شدم بدون هیچ دلیلی من را خط زدند؛ مربیان وقت حتی مرا نمی‌شناختند و نمی‌دانستند كه در چه پستی بازی می‌كنم در یك بازی تمرینی از من به عنوان مهاجم استفاده كردند و بعد از آن از لیست خط خوردم، اما حاجی زمانی كه من را به تیم ملی دعوت كرد همه چیز را راجع به من می‌دانست و او باعث حضور چند ساله‌ام در تیم ملی شد.

حاجی تیم خوب و یكدستی ساخته بود و با مدیریت خوبی كه داشت باعث موفقیت تیم ملی شد. ویه‌را هم در زمانی به تیم ملی آمد كه فقط تیم ما نیاز به یك شوك داشت. او هیچ تغییر خاصی در تركیب و تاكتیك تیم ایجاد نكرد و بعد از صعود هم كه از تیم رفت. اما ایوویچ چیز دیگری بود، تیم ما در جام‌جهانی و حتی سال‌ها بعد هر چه داشت از ایوویچ بود او واقعا مربی بزرگی بود، اما تنها به این دلیل كه می‌خواستند در جام‌جهانی یك مربی ایرانی روی نیمكت بنشیند او را اخراج كردند و جلال طالبی به تیم ملی آمد.

* در جام‌جهانی نتوانستی بازی كنی دلیل این موضوع چه بود؟

طالبی یك مربی ترسو بود او می‌ترسید تعویض كند. مخصوصا بعد از اینكه یك بار خداداد را تعویض كرد و آن اتفاقات افتاد، دیگر می‌ترسید دست به تركیب تیم بزند. همین موضوع باعث شد آن جو صمیمی و یكدلی بین بچه‌ها از بین برود.

طالبی همین كه توانسته بود آمریكا را شكست دهد برایش كافی بود و نتیجه بازی آلمان برایش مهم نبود، ما در آن بازی می‌توانستیم آلمان را شكست دهیم، اما اشتباهات طالبی باعث شد كه در آن بازی شكست بخوریم.

* ماجرای نسبت فامیلی تو با مهندس فائقی چه بود؟

هیچ نسبت فامیلی بین ما وجود نداشت البته در آن زمان همه بر این باور بودن كه مهندس، دایی من است. حتی به خاطر دارم زمانی كه در اداره پست بودند وقتی رفته بودم به ایشان سر بزنم خانمی كه تازه به اداره پست تهران آمده بود از من خواست چون خواهرزاده مهندس هستم از ایشان بخواهم حقوق وی را زیاد كند، البته مهندس با این خواسته من موافقت كرد ولی هیچ نسبت فامیلی بین ما وجود نداشت. ایشان اهل میانه هستند و من تبریزی. من افتخار می‌كردم اگر او دایی من بود اما متأسفانه این موضوع حقیقت نداشت.

* تو خیلی دیر فوتبال را شروع كردی، دلیل این موضوع چه بود؟

بله، من در سن 22 سالگی فوتبال را آغاز كردم در آن زمان ماشین‌سازی  تبریز با بازیكنان فوتبال قرارداد می‌بست و آنها را استخدام می‌كرد.  پدرم در آن كارخانه كار می‌كرد و من تصمیم گرفتم فوتبالیست شوم.

قبل از فوتبال در چند رشته دیگر هم فعالیت می‌كردم، مثلا در كشتی و پینگ‌پنگ قهرمان تبریز شدم، در تیم والیبال شهر عضو بودم ولی تا آن زمان فوتبال را به طور حرفه‌ای بازی  نكرده بودم. هیچ كس باور نمی‌كرد من در عرض یك ماه در تیم ماشین‌سازی فیكس شوم و حتی به تیم ملی هم دعوت شوم.

* بازی خداحافظی نداشتی؟

برای كدامیك از بازیكنان زمان ما بازی خداحافظی گذاشتند كه برای من بگذارند؟! خیلی دوست دارم بستری فراهم شود كه با همان تیم سال 98 به همراه سایرین از فوتبال خداحافظی كنیم، اما متأسفانه نه تنها این كار را نكردند بلكه پاداشی را هم كه قرار بود به ما برای صعود به جام‌جهانی بدهند، ندادند و پول آن را خرج هتل المپیك كردند، در سال 78 هم آخرین سال حضورم در فوتبال بود و بعد از آن حتی یك نفر هم نیامده است كه ببیند علی‌اكبر استاد اسدی کجاست، چه کار می‌کند و چطور زندگی‌اش را می‌گذراند؟!

* از فوتبال درآمد خاصی داشته‌ای؟

کل درآمدی که در طول چند سال حضور در تیم‌های لیگ و تیم‌ملی به‌دست آوردم توانستم یک خانه در تبریز بخرم. البته 2 بار هم دزد به خانه‌ام زده و تمام زندگی‌ام را برده است.

* در حال حاضر چه کاری انجام می‌دهی؟

ما فوتبالیست‌ها به جز فوتبال کار دیگری بلد نیستیم یا باید مربیگری کنیم یا اینکه مسافرکشی. در حال حاضر هرازگاهی خرید و فروش ماشین انجام می‌دهم و تنها می‌توانم خرج روزمره خود را به سختی به‌دست آورم. همان‌طور که گفتم در طول این 10 سالی که از فوتبال خداحافظی کرده‌ام حتی یک نفر از مسؤولان به سراغم نیامدند؛ حتی مسؤولان فوتبال آذربایجان هم به سراغم نیامده‌اند با اینکه مدرک B مربیگری دارم حتی یک تیم نوجوانان هم به من نداده‌اند چرا که هر کسی بخواهد مربیگری کند باید رابطه داشته باشد و من نه رابطه دارم و نه دلم می‌خواهد با رابطه‌بازی به جایی برسم

استاد اسدی مدافع اسبق تیم ملی ایران

* الان اکثر بازیکنان ایرانی ترجیح می‌دهند در لیگ‌های عربی بازی کنند. فکر نمی‌کنی این موضوع باتوجه به پایین‌بودن سطح این لیگ‌ها به ضرر فوتبال ما باشد؟

از لحاظ فنی به فوتبال ما ضربه می‌زند اما من به شخصه به این بازیکنان حق می‌دهم. در لیگ‌های عربی بازیکنان خوب پول می‌گیرند و این بازیکنان حق دارند برای تأمین زندگی‌شان این کار را بکنند، اگر نه آینده آنها هم می‌شود حال حاضر من.

* وضعیت تیم‌ملی را چطور ارزیابی می‌کنی؟

تیم‌ملی ما به خانه بدون پدر شبیه شده است. نه رئیس فدراسیون داریم نه سرمربی، تیم‌‌های دیگر خیلی وقت است که تدارکات را شروع کرده‌اند و خود را برای مسابقات آماده می‌کنند اما ما هنوز هیچ فکری برای تیم‌ملی نکرده‌ایم. باید هرچه زودتر فکری کنیم و تیم را سروسامان دهیم.

* چرا فوتبال تبریز سال‌هاست نتیجه نمی‌گیرد و نماینده‌ای در لیگ برتر ندارد؟

ماشین‌سازی که بودجه کافی ندارد و در همان لیگ یک هم با مشکل مواجه است؛ شهرداری باتوجه به بضاعتی که دارد نتایج خوبی می‌گیرد اما توانایی حضور در لیگ برتر را ندارد.

البته تراکتورسازی بودجه خوبی دارد اما به دلیل اینکه در طول این سال‌ها تنها به اسم‌ها توجه کرده است و بازیکنانی را آورده که فوتبالشان تمام شده است و هیچ تعصبی به تیم ندارند نتوانسته است به لیگ برتر صعود کند، البته امیدوارم امسال با حضور احد شیخ‌لاری تیم تراکتور بتواند به لیگ برتر صعود کند. احد فوتبال تبریز را خوب می‌شناسد و می‌تواند تیم را به لیگ برتر بیاورد.

* از بازیکنان آن زمان با چه کسی رابطه داری؟

فقط و فقط با علی منصوریان رابطه دارم و حتی نزدیکی ما تا حدی است که او را داداش علی صدا می‌کنم. علی در این چند ساله به من خیلی کمک کرده است و اگر تهران می‌آیم تنها به خاطر او و ناصرخان است. ناصرخان مربی من بود و در رسیدن به تیم‌ملی خیلی به من کمک کرد.

*چه انتظاری از مسؤولان داری؟

انتظار خاصی ندارم. تنها می‌خواهم به بازیکنان ملی که بازنشست شده‌اند توجه بیشتری داشته باشند. متأسفانه ما در زمانی بازی می‌کردیم که خبری از پول نبود و حالا هم که منبع درآمدی نداریم. حتماً باید روی تخت بیمارستان بیفتیم تا ما را به یاد آورند. خیلی از هم‌دوره‌ای‌های من با فوتبال به جایی رسیده‌اند اما من و امثال من حتی برای خرج زندگی هم مشکل داریم. امیدوارم مسؤولان فکری به حال ما کرده و مشکلات ما را حل بکنند.

منبع: ایپنا