تبیان، دستیار زندگی
كتر سهیلا آقا حسینی حدود چهل سال پیش در یك خانواده روحانی در محله بهارستان دیده به جهان گشود. به لحاظ جو فرهنگی حاكم برخانواده اش خیلی بیشتر از شروع رسمی تعطیلات ابتدایی، الفبای فارسی را به همت مادرش فرا گرفت و درهمان زمان، ا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گره سبزه ها را به عشق فردا باز كنیم

دكتر سهیلا آقا حسینی حدود چهل سال پیش در یك خانواده روحانی در محله بهارستان دیده به جهان گشود. به لحاظ جو فرهنگی حاكم برخانواده اش خیلی بیشتر از شروع رسمی تعطیلات ابتدایی، الفبای فارسی را به همت مادرش فرا گرفت و درهمان زمان، الفبای لاتین و فرانسه را نیز آموخت. آموزش حروف فرانسه ولاتین در كنار قرائت قرآن به زبان فصیح عربی، این انگیزه را در او تقویت كرد كه برای تبلیغ دین اسلام نزد ملل غربی، زبان خارجی را خوب بیاموزد. این شد كه پس از تحصیلات متوسطه به دانشگاه رفت و در رشته زبان وادبیات انگلیسی با معدل ممتاز لیسانس گرفت و سپس برای تكمیل تحصیلات خود عازم انگلستان شد. وی تا دریافت مدرك دوره دكترای تخصصی زبان شناسی تطبیقی، جهد و تلاش كرد و اكنون پس از مراجعت به ایران در دانشگاه های آزاد اسلامی، تربیت معلم ، الزهرا و امام صادق(ع) به تدریس مشغول شده است.

بعضی از آدمها هزاران هزار ولت انرژی مثبت دروجود خود ذخیره دارند، برای همین وقتی كه ارتباطت با آنها برقرار می شود، از پتانسیل شگفت انگیزی كه در نهادشان جاری است سیراب می شوی .

دكتر سهیلا آقا حسینی – مدرس زبان دانشگاه امام صادق – یكی ازاین آدمهاست؛

آرام  و صبور به پرسشهای ما پاسخ می دهد و چراغی می شود فرا روی تو، كه می خواهی پله های ترقی را طی كنی . تجربه های او در رسیدن به هدف و شكست و پیروزی اش دراین مسیر درس بزرگی است كه راه تو را همواره می كند. انگار كه او تمرینهای سخت ریاضی اش را حل كرده و پیش روی تو گذاشته است. از روی دستش تقلید كن و سوالهای سخت فردا را پاسخ بده. باهم مصاحبه اش را می خوانیم.

-

شما به عنوان زنی كه خاطرات نوجوانی اش را در ذهن دارد، چه تفاوتی بین دختر امروز و دختر زمان خودتان می بینید؟زمین می چرخد وزمان می گذرد و به قول خواجه شیراز، این آب روان است كه از گذر عمر به ما می گوید. بین جوانی من و جوانی جوانان امروز سی سال فاصله است . آن روزها چقدر اشتیاق داشتیم كه این روزها بیایند. حال این روزها آمده اند...

نوجوانان و جوانان هزاره سوم، دغدغه های خاص خود را دارند و ما دل مشغولیهای خود را داشتیم . امروزه سرعت برهمه چیز حاكم است. تنوع پرستی وزود ازهر چیزخسته شدن و به سراغ چیزهای جدید رفتن، به مراتب از زمان ما بیشتر است. فكر می كنم در زمان ما دختران وقت لذت بردن از هرچیزی را بیشتر از امروز داشتند.

هرچیز را با صرف وقت و دقتی بیش از امروز انتخاب می كردند و وقتی چیزی را انتخاب می كردند، راحت از دست نمی دادند. ما آن روزها زندگی را مزمزه می كردیم و جوانان امروز آن را می بلعند. ما طعم آن را حس می كردیم، اما اینان امروز وقت ندارند كه به طعم ومزه بپردازند. فكر می كنم عمده ترین تفاوت دختر امروز و دختر زمان ما، طمانینه حاكم برزندگی ما درآن دوران و سرعت حاكم بر زندگی اینان در این زمان است.

اگر ما از طبیعت لذت می بردیم وسیزده به درها سبزه گره می زدیم، دختران امروز ما، هر سیزده به در از خود  می پرسند، آیا سال دیگر سبزه ای باقی مانده تا گره بزنند؟

- آرزوهای خود را به یاد بیاورید، آیا به آنها دست یافته اید؟ مثلاً آن وقتها دوست داشتید چه كاره شوید و امروز چه كاره شده اید

به نظر من انسان موجودی است سرشار از آرزو و حتی اگر به آرزوهای دور دست خود برسد بازهم درطلب است. گویی آرزوهای او را پایانی نیست. جالب آن كه آرزو تا وقتی آرزو است كه به دست نیامده است و وقتی كه به آن رسیدی دیگر شان خود ش را ازدست می دهد، عادی می شود و لب تاقچه عادات از یاد می رود. شاید هم خیری دراین امر نهفته است تا انسان هیچ گاه از تلاش بازنماند.

حال كه با فاصله به آن دوران نگاه می كنم، می بینم كه بزرگترین آرزویم تدریس دردانشگاه بود و این حادثه مهم زندگی من هیچ گاه برایم كهنه نشده است و هر صبح  از نو در من متولد می شود. وقتی كه به سوی دانشگاه می آیم، كسی درونم ندا سر می دهد كه: هی ! فلانی ! می دانی كجا می روی؟ و بعد كه جواب می دهم : آری می دانم، گرمایی تمام وجودم را در بر می گیرد كه حس غریبی است و تا به حال در هیچ مورد دیگری تجربه نكرده ام . آرزو دارم كه این حس غریب من را جوانان امروزهم روزی تجربه كنند.

-

مهمترین عاملی كه به شما كمك كرد تا به اهدافتان جامه عمل بپوشانید چه بود؟فكر می كنم چون می دانستم از زندگی چه می خواهم و برای دستیابی به خواسته ام با تمام توان تلاش كردم، موفق شدم . همه خوب می دانیم كه پس از توكل، ابتدا باید هدفی باشد تا به آن برسیم . عنصر " پایداری و هرگز از پا ننشستن " می تواند بسیار تعیین كننده باشد . ولی در مورد من مهمترین اصل، پس از لطف حضرت حق و ذات باری تعالی، این مهم بود كه یك عمر به دنبال چیزی بودم كه از اوان كودكی به آن دل بسته بودم وهرگز برایم كمرنگ نشده بود.

آیا اگر دختر زود ازدواج كند، از دستیابی به اهداف و آرزوهایش بازمی ماند؟ شما به موقع ازدواج كرده اید

این امر تا حد زیادی بستگی به همراهی دارد كه در زندگی انتخاب می كنیم. اگر یارغارورفیق شفیق باشد نه تنها عامل بازدارنده نیست، بلكه می تواند خود عامل محرك باشد. زوج هایی را می شناسم كه با وجود سن كم دختر، پس از ازدواج،آنقدر همراهی وهمیاری از سوی همسر بالا بوده است كه بالاترین مدارج علمی پس از ازدواج حاصل شده است. خدایش بیامرزد همكار ما خانم دكتر فاطمه شمس را ! زندگی ایشان نمونه بارزی است.

ایشان پیش از گرفتن دیپلم به خانه بخت رفت . زمانی كه روح شریفش به دیارباقی شتافت، در خانه همسرش موفق شده بود دكترایش را هم بگیرد. عكس قضیه هم وجود دارد خانم دكترهایی كه پس از رفتن به خانه بخت، به علت پاره ای از موانع، مجبور به خانه نشینی شده اند. من شخصاً به حساب اعداد، قدری دیر ازدواج كردم ، ولی به لحاظ آمادگی روحی برای پذیرش همراهی به جهت تحمل بار زندگی، فكر می كنم زمانی مناسب را برگزیدم. مهمترین دلیل من برای دیر كرد ازدواج، تنها این مسئله بود كه احساس می كردم دینی دارم كه باید ادا كنم. زمانی كه این دین ادا شد، دیگر مانعی برای خود نمی دیدم.

چه فاصله ای بین قشنگترین آرزوی شما و دخترامروز وجود دارد؟

بارزترین خصیصه هرآرزو، آرمانی بودن آن است. وبدین لحاظ شاید فاصله ای به باریكی مو بین زیباترین آرزوهای هر نسل با نسل دیگر هست. گاه نامها عوض می شوند، راهكارها هم، ولی وقتی خوب دقت می كنیم، می بینیم میراث آرمانی هر نسل  به نسل جوانتر منتقل شده است. ما به دنیایی پر از صلح می اندیشیدیم ؛ دنیایی كه منزلت آدمی به لحاظ اشرف مخلوقات بودنش او را نهی از منكر وامر به معروف كند. امروزه نیز چنین است. قشنگترین آرزوها همیشه یكسان بوده اند.

همه تجارب زندگی خود را، در چند جمله به دختران امروز بگویید؟

- همه تجربه من در زندگی دریك جمله خلاصه می شود:یافتن هدفی كه یك عمر بتواند من را به دنبال خود بكشد؛ توكلبرخدا، سپس آستین همت بالا زدن و عمری عاشقانه برای تحقق آن هدف، حركت كردن. شما هم امتحان كنید. پشیمان نمی شوید. ارزش یك عمر امتحان كردن را دارد! آزموده شده، سخت مجرب است، افاقه می كند!

-زن بودن ارزشمند است یا مادر بودن؟

دلم نمی خواهد خدای ناكرده ، زبانم لال، گوشه ای ، كنایه ای یا سخره ای به آن دسته از زنانی كه تاكنون مادر نشده اند بزنم ، مطمئنم خداوند نقطه خالی زندگی آنها را نیز به گونه ای زیبا، چندان كه حتی تصورش نرود، پر خواهد كرد، ولی من پس از تولد فرزندم احساس كردم كه كامل شده ام و نعمت خداوند برمن تمام شده است. مادر بودن یعنی همه خوبی های دنیا را باهم داشتن، یعنی خداوند آنقدر تو را دوست داشته كه این نعمت را بر توارزانی كند و تداوم خودت را در وجود فرزندت ببینی. هر روز با او رشد كنی ، بزرگ شوی و زندگی را دوباره تجربه كنی .

بزرگ كردن فرزند عمری است دوباره، برای پاك كردن تمام اشتباهات زندگی، دوباره نویسی صحیح انشای زندگی و خیلی چیزهای دیگر، ولی  همه به خاطر این است كه ما اول زن هستیم و سپس مادر می شویم. زن بودن است و مادر شدن. گاه این دو عوض می شوند، یعنی اصولاً دیده گاه ها متفاوت است ولی به نظر من مادر شدن یكی از والاترین وارزشمند ترین سرمایه های وجودی یك زن است.

سود وزیانهای فعالیت در جامعه چیست؟

نفع خالص وجود ندارد. هیچ ضرری هم نیست كه سودی نرساند. حداقل سود هر زیان، این است كه آن را دیگر تجربه نخواهیم كرد و هیچ نفعی هم بدون بها حاصل نمی شود. بهای هرچیز به اندازه آن است. وقتی درجامعه هستید، مفید كار می كنید، سود می رسانید، بهایش این است كه گاه اولین صدای خنده كودكتان  را ازدست می دهید، گاه حسرت لذت آرام پختن یك شیرینی خانگی به دلتان می ماند، گاه دلتان برای خودتان می سوزد كه چرا باید هر روز سرساعت معینی چنین كنم، چنان كنم .

روزی كه اصلاً دلتان نمی خواهد از خانه خارج شوید و گرمای درون را با سرمای بیرون معاوضه كنید، به حكم وظیفه بیرون می زنید وخیلی روزهایی از این دست، بهای فعالیت درجامعه اند، ولی به جای همه این ها وقتی جایی هستید كه به شما نیاز دارند واین شمایید كه گره ای را از كار فرو بسته ای می گشایید و حس می كنید چقدر خوب است كه انسان مفید باشد، آن وقت همه آن سختی ها، از دست دادن های لحظه ای و حسرت به دل ماندن ها، جایشان را به یك شادی بزرگ ته قلب شما می دهند و باعث می شوند باز هم از خانه بیرون بزنید.

آیا نگاه شما در جایگاه مادربه فرزندان پسر و دختر یكی است؟ چرا؟

پدرم كه خدایش بیامرزد مردی بغایت وارسته بود. از او آموختم كه پسر و دختر هیچ فرقی باهم ندارند. او هیچ گاه بین فرزند پسر و دخترش به لحاظ ایجاد امكان بهتر آموزشی فرق نگذاشت. پسر را به دختر و یا دختررا به پسر رجحان نداد. من و برادرم هر دو فرزندان ایشان بودیم، واجب التعلیم و شایسته آینده ای بهتر، ولی هر كدام در راهی كه خود انتخاب كرده بودیم .

از او آموختم فرزند یعنی پاره تن و این پاره تن گاه پسراست و گاه دختر. چه فرقی می كند. هركدام زیبایی های خود را دارند. دنیای پسرها و دخترها به لحاظ خلقت خاص هر كدام، یكسان نیست، ولی برای والدین هر دو فرزند هستند و محال است بتوان یكی را بر دیگری رجحان داد. این درسی بود كه من در مكتب پدر ارجمندم كه عمری باید در فراقش بسوزم، گرفتم وهم من و هم برادرم با تمام وجود سعی كرده ایم در زندگی شخصی خودمان این مهم را رعایت كنیم.

خداوند سبحان درآیات محكمه الهی نیز وقتی دستوری را خطاب به نوع بشر می دهد یا حقی را برای گروهی مقررمی فرماید از آنان به عنوان انسانهایی یكسان نام می برد و حتی جاهلان را به لحاظ فخر به داشتن مال و یا اولاد پسر كه این همه امانت است ازسوی او برای بنده او. دغدغه های والدین برای بزرگ كردن اولاد صالح در مورد پسر و دختر همیشه یكسان بوده است. اگر چه هر كدام راهكار مخصوص به خود را طلب می كند

جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو!

فرصت دختران  را برای رشد و بالندگی در جامعه امروز چگونه می بینید؟

دختران امروز ما به لحاظ پاره ای از ملاحظات، شاید فرصتهای یكسان با پسران برای نشان دادن استعدادهای خود نداشته باشند، ولی این به معنای دست روی دست گذاشتن و عمری حسرت این و آن را خوردن نیست. انسان خلاق، خود موقعیت ها را خلق می كند. دختران ما باید سعی كنند از دل محرومیت، خلق موقعیت كنند. بخت و اقبال به كسی روی می آورد كه به بخت و اقبال ایمان ندارد و تنها به سعی و كوشش و تلاش متكی است . و بر عكس اگر به آرزوی رو كردن شانس، عمری را سپری كنیم هیچ فرصتی در خانه ما را نمی كوبد. جامعه امروز ما به لحاظ رعایت شئونات اسلامی  محل امنی برای رشد و بالندگی خانمهاست. فقط عرصه این رقابت یك مسابقه بی امان است كه برای ماندن باید حرفی برای گفتن داشت و گرنه لاجرم باید از گردونه رقابت حذف شد.

یعنی كافی نیست كه شرایط برای فعالیت خانمها در خارج از خانه مناسب باشد، حركت در این مسیر نیازمند داشتن اطلاعات، تخصصها و آگاهی هایی است كه تلاش بیشتر خانمها را طلب می كند.

به نظر شماچرا اسلام شرط رضایت پدر را برای ازدواج دختران واجب كرده است؟

پدریعنی ولی، پدر یعنی  حامی ، پدر یعنی كسی كه از ترس تاریكی به سوی آغوش امن و با صلابت او فرار می كنی. پدر یعنی همان كه وقتی خسته می شوی، روی شانه هایش تورا حمل می كند. پدر یعنی او كه با غیرت و همتش نان گرم را با یك بغل عاطفه هرشب سرسفره تقسیم می كند.

حال چگونه ممكن است در مهمترین واقعه زندگی یك دختر كه یك عمر مسیر حركت او را مشخص می كند نظر او، رضایت او یا فرمان او نقشی نداشته باشد! دلم می خواهد برای همه دختران در همین جا یك آرزو كنم. آرزوكنم ای كاش همه پدری مثل پدرمن داشتند تا شما مجبور نبودید این سوال را از كسی بپرسید. چرا كه نعمت وجود پدری آگاه و دلسوز كه خیر دنیا و آخرت دخترش برای او از هرچیزمهمتراست بقدری گویا است كه هیچ توضیحی نمی خواهد .

مال اندیشی پدران ، سرد و گرم چشیدن روز گار، تجربه بیشتر از فرزند داشتن آنها، و بالاخره حسن نیت و خیر خواهی پدران برای دختران، دلایل ظاهری امر است و درباره دلایل باطنی آن همین قدر كافی است كه بگویم لبخند رضایت پدر از سرانجام خیر یافتن دختر، زیباترین هدیه ای  است كه عروسی در شب عروسی اش ازجانب الله  می گیرد و اسلام خواسته است هیچ دختری محروم از گرفتن چنین هدیه ای نباشد. همه دختران ما نمونه اند. مگر غیر نمونه هم داریم ؟ دختر نمونه دختری است كه می تواند نمونه باشد. نمونه بودن تا حدی نسبی است و می تواند نزد هر كس تعبیر خاصی داشته باشد یا بسته به شرایط و موقعیت فرق كند. به نظر من هر فرد بایدفكر كند با زمان و موقعیت خاص با این توانایی ها چه می تواند بكند و چطور می تواند مفید باشد، دختر نمونه فرصت ها را از دست نمی دهد ، دختر نمونه شكایت نمی كند كه چه ها ندارد، دختر نمونه شكرمی كند برای آن چه دارد، دختر نمونه از زمین و زمان نمی نالد، بلكه  به دنبال درمان ناله هاست. هرجا كه كاشته شد، گل می دهد. می داند اگر یك گل در گلستان زیباست، ولی یك گل در شوره زار یك گلستان است. دختر نمونه باز می اندیشد . مرزها و افق های روشن را مد نظر دارد و امروز برای فردا زندگی می كند...

بی شك ما صبورتر بودیم، همان طور كه مادران ما از ما صبورتر بودند و پیشینیان آن ها از آن ها و الی آخر ... امروزه فرهنگ صبر متاسفانه جایگاه خود را میان جوانان ما از دست داده است. همه، همه چیز را خیلی تند و زود و سریع می خواهند. این هم باز می گردد به برخی از كم كارهای فرهنگی در جامعه و گاه حتی رواج ضد ارزش ها در میان جوانان. رسانه های همگانی ما به جای ترویج صبر، گاه خود به خرمن نیازها و امیال آنها آتش می زنند. دلم می خواهد به همه آن ها یی كه صبر را اززندگی خود منها كرده اند، بگویم نمی دانید ظفر بعد از صبر چقدر شیرین است.

بین شروع دوره لیسانس و فوق لیسانس من،فرزند 7 ساله ام درجه علمی مرا خیلی پر بارتر و گرانبها تر كرده است . اگر نبود آن بردباری نهفته پشت این مدرك شاید امروز برای من اینقدر كه حالا ارزش دارد، ارزش نداشت.

دختران عزیزم وقتی دانه آرزویی را دردل می كارید به صبر و بردباری به ثمر نشستن، آن را طلب كنید. غربی ها می گویند: اگر ساده بیاید، آسان هم از كف می رود. ما می گوییم خداوند با صابران است . اگر نسل جوان ما به گنج صبر دست یابد چقدر خوب می شود. این هم یك آرزوی دیگر!