تبیان، دستیار زندگی
روزی واعظی بر فراز منبر می گفت : « ای مردم! هر کس بسم الله را از روی اخلاص بگوید ، می تواند از روی آب بگذرد ، مانند کسی که در خشکی راه می رود ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جوان پاکدل

جوان پاکدل

روزی واعظی بر فراز منبر می گفت : « ای مردم! هر کس بسم الله را از روی اخلاص بگوید ، می تواند از روی آب بگذرد ، مانند کسی که در خشکی راه می رود . »

جوان ساده و پاکدل، که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت ، در پای منبر بود . چون این سخن از واعظ شنید ، بسیار خوشحال شد . هنگام بازگشت به خانه ، بسم الله گویان ، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت .

روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد ، آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند . روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد ، تا از او به شایستگی پذیرایی کند . واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد . چون به رودخانه رسیدند ، جوان " بسم الله" گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت. اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت . جوان گفت :" ای بزرگوار! تو خود ، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز ، چنین می کنم . پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای ، بسم الله بگو و از روی آب گذر کن!"

واعظ ، آهی کشید و گفت: « حق، همان است که تو می گویی ، اما دلی که تو داری ، من ندارم !»

خزینة الجواهر، علی اکبر نهاوندی، ص 573