چرا حجاب در کشور ما اجباری است
یکی از شبهات پرتکرار در باب حجاب این است که چرا با اینکه قرآن فرموده: «در دین هیچ اجباری نیست» (بقره:256) اما حجاب در کشور ما اجباری است؟ با توضیحی که میدهیم معلوم میشود بین اجباری بودن حجاب و این آیه هیچ تعارضی نیست.
یکی از شبهات پرتکرار در باب حجاب این است که چرا با اینکه قرآن فرموده: «در دین هیچ اجباری نیست» (بقره:256) اما حجاب در کشور ما اجباری است؟
با توضیحی که میدهیم معلوم میشود بین اجباری بودن حجاب و این آیه هیچ تعارضی نیست.
دین مجموعهای از باورهاست و انسانها در اصلِ پذیرش این باورها آزادند. نه فقط اجباری در کار نیست بلکه اساسا قابل اجبار هم نیست. چون عقیده مثل محبت از سنخ گرایشهای قلبی است و اجبار جایی معنا دارد که پای رفتار در میان باشد.
آیا با توسل به زور میتوان کسی را وادار به دوست داشتن کرد؟ درست به همین دلیل، عقاید را هم نمیشود با فشار، تحمیل کرد.
بعضی هم گفتهاند این آیه، ناظر به مقام تکوین است نه تشریع. یعنی خداوند از نظر تکوینی، انسان را آزاد آفریده. او خود انتخاب میکند که دیندار باشد یا بیدین. حال اگر کسی دین را پذیرفت، آن وقت، همۀ احکام شرعی از جمله حکم حجاب، برای او الزامآور میشود. درست مثل انتخاب شغل. آیا بعد از عقد قرارداد، هیچ کارگری میتواند بگوید: من کار نمیکنم چون در انتخاب شغل، اجباری نیست؟
ممکن است بگویید پس چرا به اقلیتهای مذهبی اجازه داده نمیشود که در معابر عمومی، متناسب با حجاب دلخواه خود ظاهر شوند؟
اینجا دیگر بحثِ حکم شرعی مطرح نیست بلکه سخن بر سرِ نحوۀ پوشش است که در همۀ کشورها، امری قانونی است. در کشور ما چون اکثریت مردم، مسلمانند حدی از پوشش که مطابق با نظر شرع است، به عنوان قانون مدنی به رسمیت شناخته شده.
درست است که اقلیتها به لحاظ شرعی، تکلیفی ندارند اما چون در کشور اسلامی زندگی میکنند باید به قوانینی که برخاسته از خواست اکثریت مردم است احترام بگذارند.
با توضیحی که میدهیم معلوم میشود بین اجباری بودن حجاب و این آیه هیچ تعارضی نیست.
دین مجموعهای از باورهاست و انسانها در اصلِ پذیرش این باورها آزادند. نه فقط اجباری در کار نیست بلکه اساسا قابل اجبار هم نیست. چون عقیده مثل محبت از سنخ گرایشهای قلبی است و اجبار جایی معنا دارد که پای رفتار در میان باشد.
آیا با توسل به زور میتوان کسی را وادار به دوست داشتن کرد؟ درست به همین دلیل، عقاید را هم نمیشود با فشار، تحمیل کرد.
بعضی هم گفتهاند این آیه، ناظر به مقام تکوین است نه تشریع. یعنی خداوند از نظر تکوینی، انسان را آزاد آفریده. او خود انتخاب میکند که دیندار باشد یا بیدین. حال اگر کسی دین را پذیرفت، آن وقت، همۀ احکام شرعی از جمله حکم حجاب، برای او الزامآور میشود. درست مثل انتخاب شغل. آیا بعد از عقد قرارداد، هیچ کارگری میتواند بگوید: من کار نمیکنم چون در انتخاب شغل، اجباری نیست؟
ممکن است بگویید پس چرا به اقلیتهای مذهبی اجازه داده نمیشود که در معابر عمومی، متناسب با حجاب دلخواه خود ظاهر شوند؟
اینجا دیگر بحثِ حکم شرعی مطرح نیست بلکه سخن بر سرِ نحوۀ پوشش است که در همۀ کشورها، امری قانونی است. در کشور ما چون اکثریت مردم، مسلمانند حدی از پوشش که مطابق با نظر شرع است، به عنوان قانون مدنی به رسمیت شناخته شده.
درست است که اقلیتها به لحاظ شرعی، تکلیفی ندارند اما چون در کشور اسلامی زندگی میکنند باید به قوانینی که برخاسته از خواست اکثریت مردم است احترام بگذارند.