تبیان، دستیار زندگی
سلام بر آل یاسین! سلام بر تو كه ندیده تو را عاشق شدیم. مهدیا! ما شهادت می دهیم كه عصیان ما غیبت تو را طولانی ساخت و معترفیم به اینكه جهالت ما بر قلب پرعطوفت تو زخمها زده است. ما شهادت می دهیم كه كتاب تو را نخوانده بستیم و ب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ندبه های دلتنگی

سلام بر آل یاسین! سلام بر تو كه ندیده تو را عاشق شدیم.

مهدیا! ما شهادت می دهیم كه عصیان ما غیبت تو را طولانی ساخت و معترفیم به اینكه جهالت ما بر قلب پرعطوفت تو زخمها زده است. ما شهادت می دهیم كه كتاب تو را نخوانده بستیم و بعضا تو را نشناخته معرفی كردیم. ما شهادت می دهیم كه پیروانی ناسپاس بودیم و دشمنانت را بر تو جری ساختیم.

اما، اما ای رفیع تر از مسند عشق! بر ما ببخش قصورمان را كه قاصریم و دعا كن بر هدایتمان كه گمراهیم و مران ما را كه رمیدگان درگه نامحرمانیم.

نگارا! تو را دوست می داریم و قسم به چشمانت كه این بار دروغ نمی گوییم. هجر تو بر ما چه گران آمد .

ای معشوق ما كه در عشقبازی ممتازی و در محبت استادی. ای آیینه كمال خلقت و ای زیباترین مصداق حضور خدا، اعجاز كن. ای معروف خدا! از احرام انتظار خارج شو و اعتكاف هجران را بشكن. روزه غربت را افطار كن و نقوس مردگان را زندگی بخش.

دلبرا! چمن چمن نرگسان بر آستانت خیمه زدند و در اشتیاق جمعه موعود گریبان می درند. نسیم نسیم در پی تو می وزند تا یك پیچك موی تو را بنوازند. عندلیب عندلیب نغمه كنان بال می سایند كه واژه ای از اشعار تو را بربایند.

یارا! دستانمان را می گشاییم تا به شبنم پیشانی تو وضو سازیم و سر می ساییم بر عبادت تا به غبارش سجده كنیم.

ای سبزتر از برگ بهشت خوشبوتر از عطر سرشت! رقیبانت را در خاكستر توبه دفن كردیم تا فقط با تو دلدادگی كنیم.

بدخواهانت را به سنگ نفرین مغضوب كردیم و بدصفتان نامرد را به دشنام بی غیرتی تازیانه زدیم.

نفسا! فرصتی ده تا به یمن عهد دوباره، چرخش غیبت تو به حركت درآید و ریسمان هجران تو بریده شود ما بیداریم، بیدار از بد ایمانی و بد عهدی. ما تو را چون نگین سلیمان به میان خواهیم گرفت و افتخار سربازی تو را به گذشتگان و آیندگان فخر خواهیم فروخت.

موعودا بیا! و دستان ما را بگیر و تا عرش خدا بالا بر. صوت خویش را آشكار كن تا به مناجات تو بیدلان بسوزند و  انتظار به سرآید .

بی تو لبها به خنده مباد و نرگس چشمان بی تو گریان باد. ای واصل زمین و آسمان! ای وارث آدم تا خاتم! ای آخرین برهان روشن! بی تو دلتنگی ما را پایان نیست. بی تو گذر زمان را توان دیدن نیست. بی تو عشق را نگاه باور نیست. شمع در فراغت اشكریز است و گل برگ ریز و ما در عجبیم كه با وجود این حزن و اندوه ، زندگی همچنان در چرخش است.

بگذار برایت بگرییم. بگذار بر دلتنگی مان ندبه كنیم. بگذار با پرندگان ناله زنیم و بگذار چون آسمان ابری شویم. می خواهیم بار دیگر با تو عهد بندیم اما نشكنیم. می خواهیم با تو بمانیم اما نه تا ساحل كه تا دریا.

آفتابا! از چه در پرده غیبت ، رخ برگرفتی ! این حجاب را كدام دست زمان كنار خواهد زد. این سر، سر به مهر، به چه سان شكسته خواهد شد؟ به كدام تضمین پس از یافتنت تو را از دست نخواهیم داد؟ كدام دلی را یارای فصل بعد از وصل خواهد بود؟

مقصدمان چه بعید و دور است از تو، چه سخت است باور گم شدن تو، نه... تو پیدایی و این ماییم كه گمشدگانیم.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.