تبیان، دستیار زندگی
رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم پس از مراجعت از حجة الوداع به مدینه لشگرى به فرماندهى اسامة بن زید تجهیز كرد و دستور داد كه براى جنگ با دشمنان دین بسوى شام حركت كنند و چون بر حضرتش معلوم شده بود كه به زودى رخت از این جهان بر بسته و به ملاقات پروردگار
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لحظات آخر عمر رسول خدا صلى الله علیه و آله

پیامبر اكرم

رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم پس از مراجعت از حجة الوداع به مدینه لشگرى به فرماندهى اسامة بن زید تجهیز كرد و دستور داد كه براى جنگ با دشمنان دین بسوى شام حركت كنند و چون بر حضرتش معلوم شده بود كه به زودى رخت از این جهان بر بسته و به ملاقات پروردگار خویش خواهد شتافت براى این كه پس از رحلت وى در امر خلافت و جانشینى على علیه السلام كه آن را در غدیر خم به اطلاع مسلمین رسانیده بود از ناحیه بعضى‏ها مخالفت و كارشكنى نشود دستور فرمود گروهى از مهاجر و انصار از جمله ابوبكر و عمر و ابوعبیده نیز با لشگر اسامه به سوى شام بروند تا در موقع رحلت آن حضرت در مدینه حضور نداشته باشند ولى به طوری كه مورخین نوشته‏اند آنها از این دستور تخلف ورزیده و به لشگر اسامه نپیوستند.

در همان روزها آن حضرت بیمار شد و ابتداء در منزل ام سلمه و بعد هم در منزل عایشه بسترى گردید و مسلمین به عیادت او می‌رفتند و رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز آنها را نصیحت می‌فرمود و مخصوصا درباره عترت و خاندان خویش به آنان توصیه می‌نمود.

در یكى از روزها كه با حال بیمارى براى اداى نماز به مسجد رفته بود چشمش به ابوبكر و عمر افتاد و از آنها توضیح خواست كه چرا با اسامه نرفتید؟ ابوبكر گفت ‏من در لشگر اسامه بودم برگشتم كه از حال شما با خبر شوم! عمر نیز گفت من براى این نرفتم كه دوست نداشتم حال شما را از سوارانى كه از مدینه بیرون می‌آیند بپرسم خواستم خود از نزدیك نگران حال شما باشم! پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود به لشگر اسامه بپیوندید و فرمایش خود را سه مرتبه تكرار كرد. (ولى آنها نرفتند) (1)

قطب‏الدین شافعى شیرازى كه از اكابر علماى اهل سنت است در كتاب كشف الغیوب گوید این امر مسلم است كه راه را بى راهنما نتوان پیمود و تعجب مینمائیم از كلام خلیفه عمر رضى الله عنه كه گفته چون قرآن در میان ما هست به راهنما احتیاجى نیست این كلام مانند كلام آن كس ماند كه گوید چون كتب طب در دست هست احتیاجى به طبیب نمی‌باشد. بدیهى است كه این حرف غیر قابل قبول و خطاى محض است چه آن كه هر كس از كتب طبیه نتواند سر در آورد، قطعا باید رجوع نماید به طبیبى كه عالم به آن علم است.

بیمارى حضرت روز به روز سخت‏تر می‌شد و مسلمین نیز از وضع حال او نگران بودند روزى كه جمعى از صحابه در خدمتش بودند فرمود دوات و كاغذى براى من بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم كه پس از من هرگز گمراه نشوید عمر گفت این مرد هذیان می‌گوید و به حال خود نیست كتاب خدا براى ما كافى است!! آنگاه هیاهوى حضار بلند شد و پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود برخیزید و از نزد من بروید و سزاوار نیست كه در حضور من جدال كنید. (2)

مسلما عمر می‌دانست كه آن حضرت در تأیید جریان غدیر خم مجددا در مورد خلافت على علیه السلام می‌خواهد مطلبى بنویسد بدین جهت از آوردن دوات و كاغذ ممانعت نمود زیرا در حدیثى كه از ابن عباس نقل شده خود به این امر اعتراف نموده و می‌گوید من فهمیدم كه پیغمبر میخواهد خلافت على را تایید كند اما براى رعایت مصلحت به هم زدم. (3)

در آن حال باید از عمر مى‏پرسیدند كه اولا چگونه به پیغمبر نسبت هذیان می‌دهى در صورتی كه آن حضرت با عصمت الهى مصون بوده و هر چه گوید من جانب الله است چنان كه خداوند در قرآن كریم فرماید: و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى، ثانیا تو از كجا مصلحت مردم را بهتر از پیغمبر دانستى كه مانع آوردن كاغذ و دوات شدى؟ و از همین سخن عمر می‌توان نتیجه گرفت كه او معرفت صحیح و درستى به مقام قدس و معنوى پیغمبر نداشته و با دستور وى مخالفت می‌ورزیده است چنانكه قطب‏الدین شافعى شیرازى كه از اكابر علماى اهل سنت است در كتاب كشف الغیوب گوید این امر مسلم است كه راه را بى راهنما نتوان پیمود و تعجب مینمائیم از كلام خلیفه عمر رضى الله عنه كه گفته چون قرآن در میان ما هست به راهنما احتیاجى نیست این كلام مانند كلام آن كس ماند كه گوید چون كتب طب در دست هست احتیاجى به طبیب نمی‌باشد. بدیهى است كه این حرف غیر قابل قبول و خطاى محض است چه آن كه هر كس از كتب طبیه نتواند سر در آورد، قطعا باید رجوع نماید به طبیبى كه عالم به آن علم است.

بیمارى پیامبر روز به روز سخت‏تر می‌شد و مسلمین نیز از وضع حال او نگران بودند روزى كه جمعى از صحابه در خدمتش بودند فرمود دوات و كاغذى براى من بیاورید تا براى شما چیزى بنویسم كه پس از من هرگز گمراه نشوید عمر گفت این مرد هذیان می‌گوید و به حال خود نیست كتاب خدا براى ما كافى است!!

همین قسم است قرآن كریم كه هر كس نتواند به فكر خود از آن بهره‌بردارى كند ناچار باید رجوع نماید به آن كسانی كه عالم به علم قرآن‏اند، چنانكه خداى تعالى در قرآن (سوره بقره آیه 83) می‌فرماید:

ولو ردوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم. و كتاب حقیقى سینه اهل علم است چنانكه خداوند در آیه 48 سوره عنكبوت فرماید: بل هو آیات بینات فى صدور الذین اوتوا العلم. به همین جهت حضرت على كرم الله وجهه فرمود: انا كتاب الله الناطق و هذا هو الصامت؛ من كتاب ناطق خدا هستم و این قرآن كتاب صامت است. (4)

بارى مرض پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم شدت یافت و در اواخر ماه صفر سال 11 هجرى و به قولى در 12 ربیع‏الاول همان سال پس از یك عمر مجاهدت در سن 63 سالگى به دار بقاء ارتحال فرمود، على علیه‌السلام به همراهى عباس و تنى چند از بنى‏هاشم جسد آن حضرت را غسل داده و پس از تكفین در همان محلى كه رحلت فرموده بود مدفون ساختند.

پى‏نوشت‌ها:

(1) ارشاد مفید، ج 1، باب دوم، فصل 52 / اعلام الورى.

(2) البدایة و النهایة، جلد 5 ،ص 227/ تاریخ طبرى، جلد 2، ص 436/ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، ص 133.

(3) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، ص 134

(4) نقل از كتاب شب‌هاى پیشاور، ص 667

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.