تبیان، دستیار زندگی
چهارشنبه شب، در شب سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) و به رسم هر ساله ، تعدادی از شاعران برجسته کشورمان در محضر رهبر معظم انقلاب حاضر شدند و ضمن دیداری صمیمی با ایشان تازه ترین اشعار خود را قرائت کردند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حاشیه ای از دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب

دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب

چهارشنبه شب، در شب سالروز ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) و به رسم هر ساله ، تعدادی از شاعران برجسته کشورمان در محضر رهبر معظم انقلاب حاضر شدند و ضمن دیداری صمیمی با ایشان تازه ترین اشعار خود را قرائت کردند. حاشیه نگاری خبرنگار مهر از این دیدار ادبی و نشاط آور چنین است:

جا ماندن از گروه و دیدار علی معلم

قرار بود از جمع بچه های خبرنگاری که همگی اهل ادبیات بودند برویم خدمت آقا و شاعرانی که بعد از یک سال بهترین شعرهایشان را آورده بودند. به توصیه فرد راهنمایی که ما را طرف حسینیه امام خمینی (ره) می برد قرار بود از جمع منفک نشوم ولی یکی دوبار این اتفاق افتاد و صدای راهنما و بچه ها درآمد. یکی از این جدا شدن ها به زعم خودم دلیل منطقی داشت و آن هم دیدن علی معلم دامغانی بود که با آن عصای قهوه ای معروفش داشت پیش می آمد تا وارد شود. سلام گرمی با هم ردوبدل کردیم و داشتم او را به نگهبان های در ورودی معرفی می کردم که دیدم بچه ها دورو برم نیستند. ناچار و از ترس جا ماندن و توبیخ با یک خنده مصنوعی از استاد پوزش خواستم و سفارش او را به نگهبان ها کردم که زودتر راهش بیندازند؛ چون با آن پایی که عصا را کمک خود داشت کمی طول می کشید خودش را به محفل انس برساند.

قزوه ؛ میاندار هیات

وارد حسینیه شدیم. صندلی ها دورتادور و چسبیده به هم مرتب چیده شده بود و شاعران و ادبا یکی یکی می آمدند و روی صندلی هایی که اسامی مدعوین را بر خود داشت می نشستند. دید و بازدیدهای مالوف انجام می شد و بازار روبوسی و خنده داغ بود. در این میان علیرضا قزوه ایستاده بود و دوستان را راهنمایی می کرد. مثل میاندارهای هیات همه را زیرنظر داشت تا برنامه ها مرتب و منظم پیش رود.

پیشکسوتان و جوانان

یکی از مسائل موردعلاقه ساعد باقری در این محفل حفظ ترکیب پیشکسوت و جوان در شعرخوانی ها و تنوع حاصل از این اقدام بود. او اصرار داشت که در شعرخوانی ها هم عدالت رعایت شود و هم تنوع. به هرحال ذوق و ابتکار جوان ها کجا و قدیمی های سنتی کجا؟! جالب این بود که جوان و پیشکسوت از هم جدا نبودند و همگی پهلو به پهلوی همدیگر نشسته بودند.

شلوغ بازی بچه های صداوسیما

این خبرنگاران صداوسیما هرجا که باشند روی پیشانی شان نوشته که اهل جام جم اند. کافی است تعدادشان از رقم دو تجاوز کند؛ آن وقت است که محفل خود را هر جور هست راه می اندازند. فیلمبردارهای جام جمی ته سالن خوب همدیگر را گرفته بودند؛ خدا عالم است شاید همدیگر را قبلا گم کرده بودند.

حضور پر تاثیر اما کم تعداد خانم ها

خانم ها تعدادشان نسبت به آقایان کم بود. آنها منتظر اعلام ساعد باقری نشسته بودند تا نوبت شعرخوانی شان برسد؛ الحق و الانصاف نوبت آنها که رسید خیلی ها حسرت خوردند که چرا تعداد آنها بیشتر نبوده است.

محفل به راستی گرم می شود

حواسم نبود وقتی آقا وارد شد. یکباره دیدم همه سرپا ایستادند و صلوات فرستادند. بلند شدم تا از میان جمع آن ورود آرام و لبخندهایی را که همیشه از صفحه تلویزیون دیده بودم از نزدیک ببینم. چشم هایم وقتی آقا را پیدا کرد که همه و از جمله خود ایشان نشسته بودند. همنشین با لبخندشان، شروع به سلام و احوالپرسی با شعرا کردند. کنارشان در سمت چپ ساعد باقری و علیرضا قزوه و محسن مومنی قرار گرفتند و در سمت راست هم غلامعلی حداد عادل و حجت الاسلام محمدی گلپایگانی و علی موسوی گرمارودی.

حدادعادل سوگوار بود

تنها کسی که در میان جمع مشکی به تن داشت رئیس مجلس بود که مدتی است در غم از دست دادن والده همسرش سوگوار است. پیراهن مشکی او نظر برخی را به خود جلب کرد و باعث شد تا با نیم خیز شدن و اشاراتی کوتاه به وی تسلیت بگویند.

تلاوت قرآن

مجلس ساعت 15/19 با تلاوت آیاتی از قرآن شکل رسمی به خود می گیرد و همهمه حاضران که از شوق دیدن آقا و ردوبدل کردن سلام هاست، کم کم فروکش می کند. حالا همه محو صوت قرآن شده اند. نگاهم می رود به سمت مقابل که رهبر معظم انقلاب نشسته اند. دو سوی ایشان پرچم های ایران ایستاده و پشت سر ایشان را نیز پارچه ای سبز و مواج دربرگرفته است. عکسی از حضرت امام هم ، مثل آنچه در تمام دوران رهبری آقا شاهد بوده ایم، بالا و روی پارچه سبز نصب شده که چشمان و ابروهای همیشه نافذ "روح خدا در کالبد زمان" را به یاد می آورد. امام همه را ناظر و گویی میزبان است.

شاعران دست به جیب آمده اند

ساعد باقری به رسم سال قبل مجری این مراسم بود. او ابتدا به دلیل اینکه در سال گذشته نتوانست طوری مجلس را هدایت کند تا همه شاعران موفق به شعرخوانی شوند از همه پوزش خواست و از حاضران تقاضا کرد تا با انتخاب یک قطعه شعر به این امر کمک کنند. وی گفت می داند که شاعران همه دست به جیب اند (البته فقط از جهت آماده داشتن شعر و نه متاعی دیگر) و بنابراین تقاضا کرد تا دوستان مراعات وقت را بکنند. او یادی هم کرد از مرحوم شفق که ماه قبل از دار دنیا رفت و از میهمانان همیشگی این محفل انس بود. باقری یاد محمد خلیل جمالی را نیز گرامی داشت و تسلیتی هم به افشین علاء گفت که داغدار از دست دادن مادر بود.

آقای گلپایگانی و چراغ اول

چراغ اول مجلس را رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب روشن کرد. او یادی از مرحوم بهجتی (شفق) کرد و اخوانیه ای را که چند سال پیش در پاسخ به شعر او سروده بود برای حاضران خواند.

وصف حالی از سبزواری

حمید سبزواری شعری را قرائت کرد که به گفته خود وی وصف حالش بود. این شعر به قدری تاثیرگذار و پرسوز وگداز بود که همه را در آغاز محفل دگرگون کرد. قطعه ای که خواند وصف احوال پائیزی انسانی دل شکسته و ناتوان بود: ... غم ام را محترم دارید ای دردآشنایان / که روز بی کسی تنها غم آمد غمگسار من...

آقا بسیار در شعر سبزواری عمیق و دقیق شده بودند و چندبار لب به تحسین او گشودند. بغض صادقانه سبزواری حاضران را نیز منقلب کرده بود.

علی معلم از راه رسید

وقتی ساعد باقری ترکیب دلبند خود (پیشکسوت – جوان) را باز مورد تاکید قرار داد و از آقا اجازه خواست تا این ترتیب حفظ شود و آقا فرمودند که نیازی به اجازه من نیست و محفل محفل شماست، علی معلم دامغانی که شرحی از ورود او در آغاز دادم تازه از راه رسید و رفت در ردیف بالا نشست. معلوم بود سفارشم به نگهبان ورودی اثر کرده است.

جوانان آقا را به وجد آوردند

سیدصابر موسوی و مهدی رحیمی دو شاعر جوانی بودند که خوش درخشیدند. سیدصابر شعرش را به امام زمان (عج) تقدیم کرد و مهدی رحیمی چنان شعر قوی و استواری خواند که با تشویق های پی در پی و احسنت احسنت آقا مواجه شد. ایشان حتی یک بار از رحیمی خواست که شاه بیت شعرش را دوباره تکرار کند که شاید این مساله حسادت و غبطه خیلی ها را بر می انگیخت. آقا که تحت تاثیر شعر احساسی او قرار گرفته بودند پرسیدند: اهل کجایی؟ گفت: دلیجان. شاعر جوان دلیجانی دل آقا را ربود. این را همه فهمیدند.

بزرگان می خوانند

علی معلم دامغانی روایتی عامیانه از انقلاب را انتخاب کرده بود: یه شهر دشنه خورده بود/ نه زنده بود نه مرده بود / یه شهر درد یه شهر سرد / روزاش که اصلش روز نبود/ شباش مثل یه چاه دیو...

او حکایت حاکم شهر سنگی و شهر بی آفتاب و مردمان خسته اش را بازگفت که تمثیلی از ایران در زمان ستم شاهی بود. آقا از انتخاب زبان عامیانه معلم خرسند بودند ولی این تذکر را هم دادند که در این گونه اشعار باید بسیار مراقب بود تا شعر به ورطه سستی و سقوط نیفتد.

شعر بعد را یوسفعلی میرشکاک خواند. وقتی صدایش زدند اول انگار نبود یا بی حواس بود . ولی بعد فورا پیش آمد و به دست آقاا بوسه زد و رخصت طلبید تا نوبت بازهم به جوان ها برسد.

شاعری که به نیشابور افزود

مرتضی حیدری آل کثیر که علی الظاهر جوان ترین شاعر مجلس بود، شعری را در وصف امام جواد (ع) و مصائب ایشان قرائت کرد که آقا را به یاد حضرت موسی بن جعفر(ع) انداخت. سپس علیرضا بدیع چیره دستانه و با صدایی رسا از پریشان حالی در جوار و فراق دوست سرود که توجه را به خود جلب کرد. آقا وقتی متوجه شدند که این شاعر جوان اهل نیشابور است گفتند: چرا می گویند نیشابور به عطار و خیام نیفزود؟ می بینید که افزوده است. عنایت و دلبستگی والای ایشان به شعر و ادبیات این جمله را هم به ذهن من آورد:«رهبری که به شعر افزود»

موسوی گرمارودی و احمد عزیزی

علی موسوی گرمارودی خواست شعری نخواند. دلیل او هم این بود که چون کارهایش قصیده و اغلب بلند است زمان و فرصت را از دیگران سلب می کند. خواست متواضعانه وقت را به دیگران بسپارد که با مزاح حضرت آقا که گفتند "ایرادی ندارد، نیمی اش را حالا بخوان و نیمی را سال دگر". پذیرفت قطعه ای کوتاه بخواند. در ادامه، احمد عزیزی هم با همان شور و حال همیشگی این بار در وصف حضرت اباالفضل (ع) شعری قرائت کرد. پیش از اینکه بخواند آقا حال ویژه ای از او پرسیده بود.

حلقه رندان

گویا حلقه رندان هم آمده بود. ناصر فیض که این روزها و سال ها با شعرهای طنزش لطیفه می سراید با انتخاب موضوعی بکر که شرح گرفتاری ها و تناقضات درونی شاعران میان کهنه ماندن و نو شدن بود، فضا را به کل تغییر داد. نکته جالب ظاهر و سیمای خود فیض بود که درحین خواندن – و بهتر بگوئیم اجرا – برخلاف همه ، جدی به نظر می رسید. او که از تردید میان آن بودن و این شدن گفته بود با توصیه ظریف آقا روبرو شد که از او خواستند تغییر نکند و شیوه سخنش را حفظ کند. تاثیر فیض بر محفل به حدی بود که شعر علی هوشمند را هم تحت الشعاع قرار داد. قطعه هوشمند جدی بود ولی هنوز خیلی ها در حال و هوای طنزسرایی ناصر فیض بودند. محمد حمزه زاده تا یکی دو شاعر آن طرف تر هم مشغول هضم طنزهای فیض بود.

حضور پررنگ خانم ها

راحله معماریان، سارا حیدری، نغمه مستشارنظامی و مریم رزاقی چهار نفری بودند که به نمایندگی از خواهران شعرخوانی کردند. اجرای آنها ظاهرا آقا را بسیار به جوان های شاعر امیدوارتر کرد. ایشان ضمن تحسین ذوق شاعرانه بانوان ، بر این نکته تاکید داشتند که خوشبخانه جوانان بسیار در این زمینه پیشرفت کرده اند.

بیان باقری ؛ اصلاحیه های رهبری

اجرای ساعد باقری هم برای خود حکایتی دارد. اگرچه اغلب کسی در میان الفاظ و عبارات شاعرانه و وزینی که باقری بکار می گیرد متوجه اغلاط او نمی شود، اما اینجا هربار که وی در نحوه بیان و نوع جمع بستن کلمات و... دچار اشکالات دستوری می شد با تذکرات و تصحیحات حضرت آقا مواجه می شد و گفته های خود را اصلاح می کرد.

باز این چه شورش است...

بعد از آقایان کلامی، حسینی، براتی پور و صالحی نوبت به جوان دیگری رسید که حمیدرضا برقعی نامش بود و قم شهرش. بازی زیبا و خلاقانه او با اصطلاحات شعری و دخیل کردن تدریجی نمادهای عاشورایی به آن که شعر را از تکنیک به فاجعه عاشورا متصل کرد، به حق با ابراز احساسات آقا و همچنین حاضران همراه شد. ایشان شعر بدیع و هوشمندانه برقعی را ابتکاری و بسیار شیرین خواندند و در وصف آن گفتند: باز این چه شورش است که در جان واژه هاست.

حدادعادل و رویت ماه شوال

قبل از اینکه تریبون را برای ناصر حامدی آماده کنند دکتر حدادعادل دست به جیب شده بود. او ابتدا قطعه ای کوتاه درباره مناقشه سال گذشته بر سر رویت ماه شوال خواند. این قطعه پاسخی بود به شکاکان سال قبل در ماجرای رویت هلال. وی سپس شعر خود را که در وصف و حسرت دیدار امام زمان (عج) بود قرائت کرد.

تنها کسی که دو شعر بلند خواند

وقتی ساعد باقری برای معرفی محمدرضا سهرابی نژاد و تاثیر او در حفظ و ترویج قالب رباعی پس از انقلاب لب به تعریف گشود کسی فکر نمی کرد که این مساله سهرابی نژاد را به خواندن دو شعر – آن هم نه رباعی و بلکه غزل – ترغیب کند. همه از او انتظار رباعی داشتند و شاعر دلش غزل می خواست. در عوض بعد از او جلیل صفربیگی شاعر ایلامی چند رباعی با مضمون انتظار و عاشورا قرائت کرد.

آقا بخشی از وقت خود را به جوانترها دادند

به گفته ساعد باقری وقت رو به اتمام بود و هنوز خیلی ها در حسرت خواندن و عرض اندام (شعری). وی گفت که مقام معظم رهبری وقت خود را در اختیار جوانان مشتاق قرار داده اند تا چند نفر دیگر هم شعر بخوانند. خلیل ذکاوت، بهمن ساکی، وحید طلعت، حبیب نظری و زهتاب از این فرصت به خوبی بهره بردند.

نکته سنجی ها و تذکرات ادبی آقا

همه از ذوق شعری رهبر معظم انقلاب باخبرند اما غم انگیز است که شاید تا چنین مجالسی پا نگیرد و اشعاری در محضر رهبری قرائت نشود شاید کسی متوجه عمق دقت و تیزهوشی ایشان در دریافت و نیز نقد شعر نشود. زمانی که شعرا از الفاظ و ابیات خود عبور می کردند و همه توجه شان معطوف نحوه خواندن بود یکباره آقا از آنها می خواست فلان بیت یا مصرع را تکرار کنند و وقتی تکرار اتفاق می افتاد همه می فهمیدند که آقا بر کدام نکته و نقطه انگشت گذارده و به چه مساله ریز و ناپیدایی دقیق شده است. ایشان حتی بارها پیش از شاعران کلمات و عبارات آنها را پیش بینی کرده و زمزمه وار بر زبان می آوردند که این نشان دهنده میزان انس آقا با ادبیات و کلمه و شعر بود.

دعا به جای شعر

وقتی رهبری نکات نغز و توصیه های خود را با شاعران در میان گذاشتند و به بزرگان جمع سفارش کردند که اشعار جوانان را در مطبوعات و نشریات و کتب به چاپ برسانند، ظاهرا یکی از حضار کاغذی را حاوی "التماس دعا برای خواندن شعر توسط رهبری" به ایشان رساندند. آقا نیز پذیرفت که تنها التماس دعا را اجابت کند و چند دعا را توشه آنان سازد. مجلس با دعای ایشان و یادی دوباره از مرحوم بهجتی به پایان رسید.

من اما در جمع بندی این دیدار رویایی مرتب می گفتم «رهبری که به شعر افزود.

منبع : خبرگزاری مهر

مطالب مرتبط :

حضور خلوت انس است و دوستان جمع‌اند

گزارش تصویری دیدار جمعی از شاعران با مقام معظم رهبری