تبیان، دستیار زندگی
بیشتر دانشمندان و علماى اهل سنت گفته اند: از آیه" : فمن كان منكم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر" الخ ، استفاده مى شود كه مسافر مى تواند روزه نگیرد، نه اینكه روزه گرفتن برایش حرام است ، پس ‍ مریض و مسافر، هم مى توانند روزه بگیرند، و هم اینكه افطار و به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمی از یم "المیزان"

[4]

قرآن

 سوره بقره، آیه 184

أَیَّاماً مَّعْدُودَتٍ فَمَن كانَ مِنكُم مَّرِیضاً أَوْ عَلى سفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طعَامُ مِسكِینٍ فَمَن تَطوَّعَ خَیراً فَهُوَ خَیرٌ لَّهُ وَ أَن تَصومُوا خَیرٌ لَّكمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(184)

ترجمه:

این روزهائى چند است پس هر كس از شما مریض و یا مسافر باشد باید ایامى دیگر بجاى آن بگیرید و اما كسانى كه به هیچ وجه نمى توانند روزه بگیرند عوض روزه براى هر روز یك مسكین طعام دهند و اگر كسى عمل خیرى را داوطلبانه انجام دهد برایش بهتر است و اینكه روزه بگیرید برایتان خیر است اگر بناى عمل كردن دارید.

تفسیر:

خداوند در این آیه می فرماید:

اولا:روزه بر شما واجب شده، ثانیا:عدد معینى در آن رعایت شده است و همانطور كه از اصل روزه نمی توان دست برداشت از عدد آن نیز نمی شود صرفنظر کرد پس اگر در ایام رمضان، عارضه اى چون مرض و سفرپیش آید كه حكم وجوب روزه را در آن ایام معدوده یعنى ایام رمضان بردارد از این ایام معدود صرفنظر نمى شود، و باید به همان عدد در سایر روزها روزه گرفت  و این همان حقیقتى است كه آیه سوم (و لتكملوا العده ) الخ بدان اشاره دارد پس جمله : (ایاما معدودات ) الخ همانطور كه به بیان گذشته معناى تحقیر و ناچیز بودن ایام را افاده مى كند، این معنا را هم افاده مى كند، كه همین عدد ناچیز ركنى است كه در غرض و حكم روزه مورد توجه است.

كلمه (مرض ) به معناى خلاف صحت و سلامتى است و كلمه (سفر) از ماده (س - ف - ر) گرفته شده، كه به معناى كشف است و گویا سفر را از این جهت سفر مى خوانند كه مسافر براى بیرون شدن از وطن از خانه اش منكشف و ظاهر مى شود، و گویا اینكه فرمود: (او على سفر) و مانند كلمه (مریضا ) نفرمود (مسافرا)، براى اشاره به این معنا بوده كه تنها آن مسافرى روزه اش شكسته مى شود كه در حال حاضر مسافر باشد، نه در گذشته، (مثل كسى كه در سفر ده روز در محلى اقامت كرده است، كه چنین كسى قبلا مسافر بوده، و فعلا مقیم است، و روزه اش صحیح است) و نه در آینده (مثل كسى كه مى خواهد بعد از ظهر حركت كند كه چنین كسى روزه آن روزش صحیح است.)

روزه بر مسافر و مریض حرام است، نه مباح

بیشتر دانشمندان و علماى اهل سنت گفته اند: از آیه" :  فمن كان منكم مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر" الخ ، استفاده مى شود كه مسافر مى تواند روزه نگیرد، نه اینكه روزه گرفتن برایش حرام است ، پس ‍ مریض و مسافر، هم مى توانند روزه بگیرند، و هم اینكه افطار و به همان عدد از روزهاى دیگر سال روزه بگیرند.

لیكن این حرف صحیح نیست، زیرا گفتیم ظاهر جمله : (فعدة من ایام اخر) (كسى كه مریض و مسافر باشد باید چند روزى در ایام دیگر سال روزه بگیرد) عزیمت است، نه رخصت، یعنى از ظاهر آن بر مى آید كه مریض و مسافر نباید در رمضان روزه بگیرند، و این معنا از ائمه اهل بیت (علیه السلام ) نیز روایت شده، و عقیده جمعى از صحابه از قبیل عبد الرحمان بن عوف، و عمر بن خطاب، و عبد الله بن عم، و ابى هریرة، و عروة بن زبی، نیز همین است؛ پس جمله نامبرده حجتى است علیه علماى نامبرده از اهل سنت.

ایشان براى توجیه نظریه خود چیزى در آیه، تقدیر گرفته گفته اند: تقدیرش "فمن كان مریضا او على سفر فافطر فعدة من ایام اخر" است، یعنى هر كس مریض یا مسافر باشد، و به همین جهت افطار كرده باشد به همان عدد از روزهاى دیگر روزه بگیرد.

و این تقدیر دواشكال دارد، اول اینكه اصولا همانطورى كه گفته اند تقدیر گرفتن خلاف ظاهر است، (وقتى گوینده اى سخن مى گوید تمامى كلماتى كه در افاده منظورش دخالت دارد در كلام خود مى آورد، و چیزى را نگفته نمى گذارد) مگر آنكه به اتكاء قرینه اى كه در كلامش ‍ هست یك كلمه را حذف كند، چون یقین دارد خواننده یا شنونده با وجود آن قرینه مى فهمد كه فلان كلمه حذف شده است و اما بدون قرینه دست به چنین حذفى نمى زند.

اشكال دوم اینكه : به فرضى كه تسلیم شویم و قبول كنیم كه كلمه (فافطر) در آیه حذف شده، تازه این كلام هم دلالتى بر رخصت ندارد، (كدام شنونده اى از عبارت "و هركس مریض یا مسافر باشد، و افطار كرده باشد در ایامى دیگر روزه بگیرد" مى فهمد که روزه در سفر و مرض ‍ جایز است ؟) آرى نهایت چیزى كه از عبارت" فمن كان مریضا او على سفر فافطر"، در این مقام (كه به گفته سایر مفسرین نیز مقام تشریع است ) استفاده مى شود، این است كه افطارش گناه نبوده چون جایز بوده، البته جایز بودن به معناى اعم از وجوب و استحباب و اباحه است و اما اینكه به معناى سومى یعنى الزامى نبودن افطار باشد به هیچ وجه لفظ آیه بر آن دلالت ندارد، بلكه باز هم بر خلاف آن دلالت مى كند، چون قانونگذار حكیم در مقام تشریع خود، هرگز در بیان آنچه باید بیان كند كوتاهى نمى كند، و این خود روشن است .


منبع:

ترجمه تفسیر المیزان جلد 2 ، صص13-12