تبیان، دستیار زندگی
معاویه شناسی
معاویه شناسی
معاویه شناسی
معاویه به اتفاق آراى مورخان، مكتب اسلام را كه همه نژادها و جوامع و سرزمین ها را بر مبناى وحدت انسان ها متحد مى ساخت، براى زمامدارىِ شخصىِ خود دستاویز قرار داد. او به منظور تبدیل حكومت اسلام به حاكمیت عرب و انتقال آن به نسل خویش، از تمسك به هر گونه وسیله ا
نغمه هاى زخم
نغمه هاى زخم
نغمه هاى زخم
این شب ها، مکر مخفیانه اى در خانه او رخنه کرده است. همسرش جعده، مدتى است مرموز و تلخ به او مى نگرد. عجیب تر اینکه از نگاه امام فرارى است. به غروب نزدیک مى شود؛ به غروبى غریبانه! پس از على علیه السلام ، چه بار سنگینى بر شانه هاى شکسته اش منزل کرد!
سردار مظلوم عشق
سردار مظلوم عشق
سردار مظلوم عشق
جز تو، کدامین سردار، در مأمن خانه اش آماج ستیز دشمنان شد و کدامین دلاور چون تو، به تیغ توطئه کشته شد؟! عشق بى فرجام شیعه که اشک ها تا ابد سراغ در خانه تو مى گیرند و ناله ها تا حشر، هم آواى سوگواران تواند، بعد از تو مباد خنده بر اهالى کوچه بنى هاشم! بع
بنویس برای تاریخ...
بنویس برای تاریخ...
بنویس برای تاریخ...
ما خانواده عشقیم؛ خانواده عقیده و جهاد؛ مجاهده را اگر با منطق فصیح نشد، با صلح قهرمانانه؛ اگر با صلح قهرمانانه نشد، با شمشیر شهادت؛ اگر با شمشیر شهادت نشد، با دعای روشن‌گر و اگر با دعای روشن‌گر نشد، با تحمل زندان ادامه خواهیم داد.
کوچه ‌های فاصله گرفته از آسمان
کوچه ‌های فاصله گرفته از آسمان
کوچه ‌های فاصله گرفته از آسمان
کفر زمانه، دست از شرارت برنمى داشت و با نقابى از ریا، دست به کار فتنه هاى تازه بود. تفرقه، چنگ به گریبان امت افکند و آن گاه که بیعت هاى سست، به فریب ستمگر زمانه، شکسته شدند، او چاره اى جز این نداشت که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه برافرازد؛ صلحى که زخم
پرستار قلب هاى سوخته
پرستار قلب هاى سوخته
پرستار قلب هاى سوخته
به آن بقچه قدیمى دست نزن! هنوز از آن، عطر یاس دست هاى مادرم برمى خیزد. اگر قرار باشد کسى کفنم را از آن بقچه درآورد، جز زینب علیهاالسلام محرمى نیست؛ فقط خواهرم مى داند که آن دو کفن باقى مانده به چه کار خواهد آمد!
اعتراض خاموش
اعتراض خاموش
اعتراض خاموش
آن هنگام که دارایى خود را به دو نیم مى کردى، ذوالفقارى را مى دیدم که جهان را با تیغ تقوا و مظلومیت و کرمش به هیچ مى گیرد. تاریخ مى داند فرو خوردن خشم و طعن و کنایه، چه دردى است! مدارا و فشردن دندان روح بر آنچه مى دانستى و دم نمى زدى، صبر جمیلى بود برتر
كرامتى زمينى و كرامتى آسمانى
كرامتى زمينى و كرامتى آسمانى
كرامتى زمينى و كرامتى آسمانى
زد؛ و ناگهان گوشه اى از آسمان شكافته شد و نورى فرود آمد كه روشنائيش تمام خانه هاى شهر مدينه را فرا گرفت و پس از آن به وسيله آن نور زلزله و حركتى عجيب در ساختمان ها ظاهر گشت كه تمامى افراد وحشت زده شدند؛ و به امام عليه السلام گفتند: ياابن رسول اللّه ! ديگر
ترس از تخريب خانه
ترس از تخريب خانه
ترس از تخريب خانه
امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: چون شما دنياى خود را تعمير و آباد كرده ايد و آخرت را تخريب و ويران ساخته ايد. و سپس افزود: اين امر طبيعى است كه چون هيچ انسانى دوست ندارد از منزل و محلّى كه آن را آباد كرده و به ظاهر آراسته و مجهّز است ، از آن دست برداشت
پاسخ کریمانه به ايثار پيرزن
پاسخ کریمانه به ايثار پيرزن
پاسخ کریمانه به ايثار پيرزن
پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم . حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبدالل
عجز معاویه از پاسخ به پادشاه روم
عجز معاویه از پاسخ به پادشاه روم
عجز معاویه از پاسخ به پادشاه روم
پس از آنكه نامه به دست معاويه رسيد، هر چه درباره سؤال ها دقت كرد خود را در جواب دادن عاجز ديد و لذا طبق معمول يكي از شاميان را نزد علي ـ عليه‌السّلام ـ فرستاد تا بطور محرمانه، از ناحيه حضرت ـ عليه‌السّلام ـ به جواب مسائل مطلع شود، آنگاه بنام خود همان جواب
نيمه ي ماه صيام
نيمه ي ماه صيام
نيمه ي ماه صيام
شب قدر است ای دل، نیمه ماه صیام آمد سروش غیب گفتا، مجتبی، دوم امام آمد ز بام آسمان ها، نورباران تا فضای خاک به بیت حضرت زهرا علیهاالسلام نگر ماهِ تمام آمد
نور خدا
نور خدا
نور خدا
بیار مژده که نور خدا درخشان شد ز هیبتش، دل اهریمنان هراسان شد چو کبک را خبر آمد که موسم شادی است به طرف نسترن و یاسمن خرامان شد
بوي بهشت[1]
بوي بهشت[1]
بوي بهشت[1]
عجبا کار مسیحا کند این بوی نسیم بارالها، زکجا می رسد این لطف عمیم عطر گیسوی پیمبر بود این بویْ مگر یا که از باغ بهشت آید و جنات نعیم