شخصى به نام بحر سقّا حكايت كند: خدمت امام صادق(عليهالسلام) بودم، آن حضرت فرمود:
اى بحر! اخلاق خوب موجب شادى و سرور است؛ و سپس افزود: آيا مىخواهى به داستانى از زندگى پيامبر خدا كه اهالى مدينه آن را نمىدانند برايت بيان كنم؟
رسول خدا(صلى الله عليه و آله) اولين كسى است كه به حق، معرفت كامل پيدا كرده و در درگاه الهى، پيشانى فروتنى بر خاك بندگى ساييده است . ايشان فرموده است: كنت اول من اقر بربى جل جلاله و اول من اجاب (1)؛ من اولين كسى بودم كه مبداء را شناختم و به توحيد اقرار كرد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
من شبيهترين مردم به حضرت ابراهيم(عليهالسلام) هستم و حضرت ابراهيم شبيهترين افراد به آدم (عليهالسلام) در خلق و خلقت بود، حق تعالى مرا از بالاى عرش پر عظمت و جلال خود به ده نام ناميده و صفت مرا بيان كرد.
امام صادق(عليهالسلام) حكايت فرمود:
روزى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه و آله) در بين كوههاى مكه قدم مىزد، چشمش به مردى بلند قامت افتاد، به او فرمود: تو از جنّيان هستى، اينجا چه مىكنى؟
امّ سلمه همسر رسول خدا(صلوات الله عليه) حكايت میكند:
در آن روزهایى كه پیامبر، در بستر بیماری و آن ناراحتى كه سبب فوت و شهادت حضرت شد، بود؛ به بعضى از اطرافيان خود فرمود: دوست مرا بگویيد بيايد.
صبح همان روزى كه رسول خدا(صلى الله عليه و آله) متولد شد هر بتى كه در هر جاى عالم بود سرنگون شد و کاخ پادشاه عجم لرزيد و چهارده كنگره آن افتاد و درياچه ساوه كه آن را مىپرستيدند فرو رفت و خشك شد،
شبى از شبها در حجر اسماعيل خوابيده بودم، ناگاه خواب عجيب و غريبى ديدم، برخاستم در راه يكى از كاهنان مرا ديد كه مىلرزم چون آثار تغيير در من مشاهده كرد گفت: چه شده كه بزرگ عرب چنين رنگش تغيير كرده؟ آيا حادثهاى از حوادث روزگار روى داده است؟
حضرت آمنه مىفرمايد: چند روزى بر من گذشت كه ناراحت بودم، مىدانستم در ماه زایمان هستم. شب ولادت درد من افزون شد و من تك و تنها در اطاق به شوهر جوانمرگم عبدالله و به تنهایى و غربت خودم كه دور از سرزمين يثرب افتادهام، فكر مىكردم، شايد آهسته آهسته اشك هم
هنگامي كه عبدالله پدر پيامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) در مكه ديده به جهان گشود همه كشيشان يهود كه در شام بودند اطلاع يافتند، به اين ترتيب كه:در نزد آنها جامه پشمى سفيد رنگى بود كه به خون حضرت يحيى(عليهالسلام) آغشته بود و آنها در كتابهاى دينى خود خواند
سال چهارم ولادت پيامبر(صلى الله عليه و آله) فرا رسيد. حليمه سعديه او را به مكه آورد و به مادرش آمنه تحویل داد، بعضى آن را در آغاز سال ششم دانستهاند.در سال ششم ولادت بود كه آمنه(عليهاالسلام) قصد كرد فرزندش را جهت زيارت آرامگاه شوهرش به يثرب ببرد و در ضمن
ثويبه كه دايه پيامبر(صلى الله عليه و آله) بود چهار ماه آن حضرت را شير داد، عمل او تا آخرين لحظات مورد تقدير رسول خدا و همسر پاك او خديجه(عليهماالسلام) بود، حتى رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در مدينه براى او لباس و هديههاى ديگر مىفرستاد