تبیان، دستیار زندگی

مروری بر زندگی و آثار نایپل که 10 روز پیش در گذشت

خنده در اوج فلاکت

به بهانه درگذشت و. س. نایپل، از برگزیدگان نوبل ادبی، مروری داریم بر سبک نویسندگی‌ این رمان نویس. او سعی داشت به معمای ارتباط بین مکان و هویت پاسخ بگوید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
و. س. نایپل
و. س. نایپل در تاریخ 20 مرداد 1397 یا 11 اوت 2018  در سن 85 سالگی در گذشت. او در سال 1932 در خانواده‌ی هندی تبار که در دهه‌ی 1880 از هند به جزیره‌ی ترینیداد و توباگو مهاجرت کرده بودند، متولد شد. وقتی در سال 2008 خاطرات دوران کودکی‌اش را مرور می‌کرد آن زمان‌ها را «بسیار مهیب» توصیف می‌کند. زندگی در اجتماعی که در نگاه او به ناکجا تعلق داشت سؤال اصلی ارتباط هویت و مکان را در نگاه او پررنگ کرد. او خانواده‌اش را اینطور توصیف می‌کند: «وحشتناک... خانواده‌ای گسترده، با افرادی بسیار. هیچ زیبایی‌ای در آن دیده نمی‌شد. پر از کینه‌توزی و بدخواهی بود.» تأثیر چنین خانواده‌ای در آثار او نمایان است.

کشور ترینیداد و توباگو که از اولین مستعمره‌های بریتانیا بود مهد پرورش افکار و جهت‌گیری‌های او محسوب می‌شود. هرچند از مدت‌ها قبل گفته بود که آرزوی داشت در چنین کشوری به دنیا نمی‌آمد اما در جایی دیگر هم می‌گوید: «از نگاه نویسندگی این سرزمین طلای خالص بود... طلای نابِ ناب.» ترینیداد بود که نایپل را به دنبال پاسخ بسیاری از سؤال‌ها نگاه داشت و اثر این کشور بر تک تک آثار او هویدا است.

زندگی پدر نایپل، سیپرساد، به خوبی با یکی از بزرگ‌ترین آثار او که در قالب رمان نگاشته شده، یعنی خانه‌ای برای آقای بیسواس، قابل مقایسه است. سیپرساد همچون شخصیت اصلی کتاب یعنی آقای بیسواس با زنی – که بعدها مادر هفت فرزند که چهارمی‌شان نایپل بود، می‌شود- از خانواده‌ای شلوغ ازدواج می‌کند. نایپل در اوایل همچون فرزندان آقای بیسواس در خانه‌ی خانواده‌ی مادری‌شان که خانه‌ی شیر نام داشت و بزرگ اما شلوغ و کثیف شبیه به عمارت‌های هندی‌ها بود، زندگی می‌کرد.

در کتاب خانه‌ای برای آقای بیسواس، فرزندان آقای بیسواس نیز از سر بی‌کفایتی پدرشان مجبورند مدتی را در خانه‌ی هانومان که آقای بیسواس به دلیل نمای بُت میمون در ساختمانش آن را خانه‌ی میمون‌ها می‌خواند، زندگی کنند. سیپرساد همچون آقای بیسواس به روزنامه‌نگاری روی می‌آورد و سرانجام موفق می‌شود خانه‌ای تهیه کند که نایپل و خانواده‌اش مدت کوتاهی را به شادمانی در آن سر کنند.

وقتی نایپل از روستا به شهر زیبا و شلوغ پرت آو اسپاین می‌آید خاطرات رو در رویی او با ویژگی‌های زندگی شهری در مجموعه‌ی داستان کوتاه خیابان میگل ثبت شده است. او در دهه‌ی 1940 به همراه خانواده در خانه‌ای در خیابان لوئیس ساکن می‌شود و همین جا به جایی‌ و درک چنین تغییراتی برایش الهام‌بخش بوده است. خیابان میگل مجموعه‌ی داستان کوتاه است اما داستان‌ها در عین حال به یکدیگر مربوط هستند و همگی در دوران جنگ جهانی به روایت شخصیت اول از شخصیت‌های مختلفی که با آنها در خیابان میگل رو در رو می‌شود، باز می‌گردد.

زندگی پدرش و تلاش او برای نویسندگی و حرفه‌ی روزنامه‌نگاری‌اش سرآخر انتشار کتاب گرودِوا و دیگر داستان‌های هندی که نایپل تلاش و همتی که صرف نگاشته شدن‌شان کرده بود را تحسین می‌کرد، نقطه‌ای برای تصور آینده‌ای مشابه و درهم پیچیده با نویسندگی برای نایپل فراهم کرد. او هم با همین هدف در سال 1950 روانه‌ی دانشگاه آکسفورد انگلستان شد و حرفه‌ی نویسندگی را جدی‌تر آغاز کرد.

نایپل که به جهانگردی علاقه داشت در سفرنامه‌هایی که از خود به جای گذاشت تصویری منفی از جهان سوم یعنی هند، کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی ارائه کرد. قلم تند و تیز او و ایده‌های جنجالی‌اش هم موافقان و هم مخالفان بسیاری دارد. سفرنامه‌هایی از قبیل سرزمین تاریکی‌ یا در میان معتقدان از جمله‌ی آثارش محسوب می‌شوند. برای منتقدانی مثل ادوارد سعید، نایپل دنباله‌ روی باورهایی است که استعمارگرایی به دنبال بسط آن در کشورهای مستعمره است.

 جملات شفاف و روشن نایپل که خوانا بودند و امکان تقلیل پیدا کردن یا کاستن‌شان وجود نداشت از یک طرف و طنز نیشداری که آمیخته به قلمش بود از سویی دیگر او را از نویسندگان دیگر متمایز می‌کند. در توصیف اوج تاریکی و فلاکت، خنده بر لب مخاطب می‌نشاند.



به گفته‌ی سعید آثار نایپل طوری زندگی یک جهان سومی را روایت می‌کنند که گویی شرقی‌ها و جهان سومی‌ها مسبب اصلی تمام بدبختی‌ها هستند. از نگاه سعید، نایپل زمانی که از کشورهای جهان سوم سخن می‌گفت، روایتش کلیشه‌‌ای و عوامانه است و حقیقت را آنطور که باید بازتاب نمی‌کند. با همه‌ی اینها نایپل از همه‌ی این انتقادات تند و تیز استقبال می‌کرد.

سرآخر می‌توان به یکی از برجستگی‌های او یعنی قلم خاصش که توجه بسیاری از منتقدان را به خود جذب کرده است، اشاره کرد. جملات شفاف و روشن نایپل که خوانا بودند و امکان تقلیل پیدا کردن یا کاستن‌شان وجود نداشت از یک طرف و طنز نیشداری که آمیخته به قلمش بود از سویی دیگر او را از نویسندگان دیگر متمایز می‌کند. در توصیف اوج تاریکی و فلاکت، خنده بر لب مخاطب می‌نشاند. فرجام تراژیک شخصیت‌هایش آمیخته به طنزی تلخ اما تا اندازه‌ای تعدیل‌کننده است که از تاریکی پایان می‌کاهد. دو رمان معروف دیگر او مرد مقلد و انحنایی در رودخانه از دیگر آثار معروف او هستند.

نایپل در سخنرانی‌ای که بعد از دریافت نوبل ادبی ارائه کرد، خود را به عنوان خلاصه‌ای از کتاب‌هایی که نگاشته معرفی می‌کند. هر کتاب از نگاه او نشان‌دهنده‌ی چیزهایی است که بر نویسنده گذشته است. اما درگذشت او در سن 85 سالگی بیشتر از اینکه کتاب پایان عمرش محسوب شود، کتاب‌های متعددی که نگاشته را مقابل دید مخاطبانش باز می‌کند.