تبیان، دستیار زندگی

دوران مشروطه

تندروهای انقلاب مشروطه چه کسانی بودند

مهمترین هدف مشروطه خواهان برای رسیدن به مشروطه، اهمییت داشتن آزادی و برابری هر انسان بود اما وقایع مشروطه به جهتی رفت که تندروی را برای مردم به جای گذاشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مشروطه
مشروطه دوران بسیار مهمی بود که به بلوغ رسیدن ارباب و رعییت را نشان می داد، پادشاه پذیرفت که باید در چهارچوب قانون برود و مردم هم متوجه حقوق از دست رفته شان شدند اما آنچه که در کارنامه ی مشروطه دیده می شود نقاط سیاهی است که به هیچ وجه نمی توان آن ها را برداشت، مهم ترین آنها افراطی بود که به جان مشروطه خواهان افتاد و نتیجه ی آن ترور و اعدام آزادی خواهانی شد که خود در رسیدن به مشروطه نقشی بسیار مهم داشتند.

ترور برای رسیدن به آزادی!

با آغاز جنبش مشروطه که ریشه در عوامل متعدد داخلی و خارجی داشت، افراد و گروههای سیاسی مختلف در ائتلاف سیاسی با یکدیگر توانستند به هدف نهایی خود که همان پیروزی مشروطه بود دست یابند. تلقی و اهداف تمام جریانات از این انقلاب یکسان نبود؛ مظفرالدین شاه بعد از برکناری عین الدوله، فرمان مشروطیت را در 8 دی 1285 (14 ذی القعده 1324) امضا نمود و چند روز بعد از آن درگذشت. اما بعد از پیروزی مشروطه، برخی از افراد و گروهها در قالب ابزارها و جنبشهای مختلف به تندروی و افراط در اندیشه‌های خود پرداختند.

ترور که اصطلاحی برگرفته از زبان فرانسوی است، در معنای جدید خود نوعی قتل عمدی است که در رابطه با افراد یا شخصیتهای مهم به کار می‌رود. با این حال کاربرد این واژه در رابطه با سیاستمداران و یا مخالفین سیاسی رواج بیشتری دارد. سابقه تشکیل اولین گروههای ترور در ایران در مفهوم جدید آن به دوره قاجار و کمیته مجازات بازمی‌گردد. در رابطه با تشکیل این کمیته گفته شده است که هدف اصلی اعضای آن ترور افرادی بود که اندیشه‌هایی مخالف با اصول مشروطه داشتند. «این افراد با اینکه تعلیماتی ندیده و فقط در جبهه جنگی تجربیاتی به‌دست آورده بودند مع‌هذا در کار خود ورزیدگی و مهارت و چالاکی خاصی داشتند. آنها دارای روح ستیزه جویی و انتقامجویی بوده و برخی می‌خواستند به خیال خود خدمتی انجام داده باشند ولی از کجا و به چه صورت، معلوم نبود». 

افرادی که به عنوان ترورکننده فعالیت می کردند، مشروطه خواهانی بودند که پذیرفتن مشروطه را در تیر گلوله تعریف می کردند و این بزرگترین اشتباه افراد مبارز بود که به زور توپ افکار خود را اجبار می کردند. مشروطه بلوغ فکری یک جامعه بود اما زور توپ تمام این اافکار را زخمی  می کرد از جمله مشروطه خواهان ترورگر کریم دواتگر بود.

مسئولیت ترور بر عهده شخصی به نام کریم دواتگر بود. اسدالله خان ابوالفتح‌زاده از دیگر شخصیتهای کلیدی و البته از بنیان‌گذاران این کمیته بود که عامل و طراح بسیاری از ترورهای صورت گرفته بود. «حاج بابا اردبیلی، حسین‌خان لَله، احسان‌الله خان، میرزا علی زنجانی، حاج علی عسکر، رشیدالسلطان، مهدی‌خان تبریزی، عبدالحسین‌خان پسر شفاء‌الملک نیز از جمله تروریستهای کمیته بودند».

طبق بسیاری از اسناد موجود، بیشتر اعضای کمیته ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با فرقه بهائیت داشتند و برخی از آنها نیز بهائی بودند. کمیته مجازات در طول فعالیت خود افراد بسیاری را مورد ترور و سؤظن قرار داد که برخی از آن ترورها با موفقیت صورت گرفت و برخی نیز محقق نگشت. اولین کسی که مورد ترور این کمیته واقع شد، میرزا اسماعیل خان بود که مدیریت یکی از انبارهای غله تهران را بر عهده داشت و به بهانه احتکار مواد غذایی ترور شد.

همیشه در چنین گروه هایی شعارهایی سر می دهند که اقشار ضربه دیده و تحت فشاری که زودتر به اهدافشان می خواهند برسند جذب می شوند و کمیته با شعارها ناسیونالیستی و وطن‌پرستی ادعای مبارزه با افرادی را که امنیت کشور را مورد تهدید قرار می‌دادند، داشت، اما در واقع حرکت آنها چیزی جز ظهور یک افراط‌گرایی در درون نهضت مشروطه نبود.

شیخ‌ فضل‌الله نوری و حاج شیخ عباس قمی از بزرگان مشروطه مورد ترور نافرجام این کمیته افراطی قرار گرفتند.

کسروی در رابطه با ترور شیخ‌فضل‌الله نوشته است: «جمعه ‌شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی‌گشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعداً معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله‌ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد».

ظاهراً بهانه ترور شیخ فضل‌الله مخالفت با مشروطه و حمایت از استبداد محمدعلی شاه بود. در حالی‌که مخالفت شیخ با مشروطه به دلیل دور شدن مشروطه از آرمانهای اولیه خود و مغایرت برخی از اصول آن با احکام اسلامی بود و در ثانی این شکل از حذف مخالفین نمی‌ بایست در درون نهضت جایگاهی می‌داشت.

در رابطه با ترور حاج عباس قمی، کمیته مجازات مشهد در نامه‌ای بی‌ادبانه و توهین‌آمیز، این عالم جلیل‌القدر را تهدید به ترور می‌کنند. متن نامه به این شرح است: «آقای شیخ عباس قمی، پدرسوخته! شنیدم که در منبر از آمریکاییها حرف بد می‌زنید، اگر شنیده شد که دومرتبه از این گون مزخرفات بگویید و تکذیب نکنید، همین دوشنبه به ضرب گلوله شکمت را مثل سگ پاره و پردود خواهیم کرد».

نتیجه گیری:

فرمان ترور را گروهی می داد که داعیه آزادی و استقلال و برابری و رشد را در جامعه می خواست، حاج عباس قمی جدای از موقعیت و شان اجتماعی اش در میان مردم، یک شهروند بود که می توانست آزادی بیان داشته باشد و افراطی های مشروطه خواه از استقلالی حرف می زدند و ترور می کردند که پشت گلوله هایشان ترس از آمریکاییانی بود که در منبر حاج عباس قمی نام برده شده بود، آنان با گلئله هایشان خط بطلان بر افکارشان کشیدند.



پی نوشت:
1- از سیدحسن تقی‌زاده تا کریم دواتگر!، زهرا سعیدی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران