تبیان، دستیار زندگی

دم سرخ ها نه فیلم است نه کمدی

بازی با شعور مخاطب

در دهه هشتاد و بعد از محبوبیت برخی چهره های تلویزیونی مثل جواد رضویان، رضا شفیعی جم، مهران غفوریان و دیگران، کارگردان های سینما آن ها را به خدمت گرفتند. فیلم هایی که با حضور این کمدین ها ساخته شدند، برغم پایین بودن کیفیت، مورد توجه قرار می گرفتند اما با اشباع شدن ذائقه مخاطبان این فرمول شکست خورد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
دم سرخ ها
حالا فیلمی ساخته شده که از همان فرمول قدیمی تبعیت می کند:«سرخ ها». اصل استفاده از بازیگران که موسوم به کمدین های تلویزیونی هستند، هیچ ایرادی ندارد اما مشکل جایی است که این چهره ها به خدمت یک فیلم ضعیف درآمده باشند. داریم از جواد رضویان، بهنوش بختیاری، رضا شفیعی جم و علی صادقی می گوییم که هسته اصلی «دم سرخ ها» را شکل می دهند. در کنار آن ها اندیشه فولادوند، رضا ناجی، شهره لرستانی، جمال اجلالی، سعید پیردوست، مجید یاسر، عباس جمشیدی‌فر، شهین تسلیمی و نگین معتضدی بازی می کنند.

فیلم داستان جوان هایی است که هر کدام رویایی در سر دارند اما برای رسیدن به آن مسیر را اشتباهی می روند. بماند که ریز داستان چیست و از چه منظری روایت می شود؛ کاری که نویسنده و کارگردان با قصه کرده مصداق بارز «فیلم نازل» است.  یعنی فیلمی که از بیان یک داستان سرراست عاجز مانده؛ چه برسد به این که بخواهد از پس وظیفه اصلی خود یعنی خنداندن مخاطب بربیاید.

«دم سرخ ها» برای ایجاد خنده دست روی شوخی ها و موقعیت های کلیشه ای گذاشته. حتی از کلیشه ها استفاده ای متفاوت نکرده و همین باعث می شود دست کارگردان همان ابتدا رو شود. نتیجه این که توی سالن سینما بعد از چند خنده ابتدایی، واکنش مثبت از مخاطب نمی بینیم.


بازیگران به هر کاری دست می زنند اما نه زن پوشی شفیعی جم و رضویان و نه ازدواج عجیب صادقی و تسلیمی مایه خنده است. شفیعی جم حتی به سنت کمدی های شبکه خانگی، باز هم آوازه خان شده تا مثلا بخش موزیکال «دم سرخ ها» از این طریق تامین شود. حاصل این تلاش هم به بار نمی نشیند و تداوم آن تبدیل به پاشنه آشیل می شود.

 کاری که نویسنده و کارگردان با قصه کرده مصداق بارز «فیلم نازل» است. یعنی فیلمی که از بیان یک داستان سرراست عاجز مانده؛ چه برسد به این که بخواهد از پس وظیفه اصلی خود یعنی خنداندن مخاطب بربیاید.



بازیگرانی مثل رضویان، شفیعی جم و صادقی را پیش تر در چنین موقعیت هایی دیده بودیم. ولی نسبت اندیشه فولادوند با «دم سرخ ها» چیست؟ او که روزگاری در فیلم های مسعود کیمیایی و فریدون جیرانی بازی می کرد و به خاطر شعرهایش تبدیل به چهره های فرهیخته شده بود، چرا حالا به کمدی های نازل بله می گوید؟

آرش معیریان سال ها است فیلم کمدی می سازد اما در یک نقطه مانده و فیلم هایش (غیر از کما) فاقد کیفیت هستند. باور کنید «دم سرخ ها» حتی از «آس و پاس» و «خالتور» که در دو سال اخیر فروش نسبتا خوبی داشتند، عقب تر می ایستد. دقت کنید، فیلم را با ساخته های خود کارگردان قیاس می کنیم نه کمدی هایی چون «سن پطرزبوگ» یا همین «هزارپا». این فیلم ها استفاده متفاوتی از کلیشه ها می کنند اما معیریان در دام تکرار باقی مانده است.

در انبوه فیلم های کمدی که اتفاقا وجودشان در این روزها برای مردم بیش از پیش لازم است، نمونه هایی مثل «دم سرخ ها» نتیجه ای جز گرفتن وقت مردم و بازی با شعور و سلیقه شان ندارد. حالا می خواهد مثل «خالتور» با رقص و آواز همراه باشد یا تکیه اش کمدین های تلویزیونی. وقتی فیلم کیفیت نداشته باشد، هیچ فرمول آن را نجات نمی دهد.