تبیان، دستیار زندگی

شناخت مبانی مدیریت اسلامی

برای پیشرفت به مدیریت اسلامی نیازمندیم

کاستی های مکاتب مدیریتی غیر دینی و غیر اسلامی که در عمل نشان داده شده و گاهی مورد اعتراف خود غربی هاست، ما را بر آن می دارد که نظام مدیریتی اسلام را جست و جو کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
مدیریت

ضرورت توجه به مدیریت در کشور

یکی از شاخصهای جامعه پیشرفته، پیشرفت مدیریت است. اگر بخواهیم جوامع را از لحاظ تکامل با همدیگر مقایسه کنیم یکی از شاخص ها پیشرفت مدیریت است. این در کارهای ساده هم قابل تجربه است، چه رسد به کارهای کلان و کشورداری و تا امور بینالملل. بنابراین، طبیعی بود که پس از پیروزی انقلاب، توجه مسئولان به مسئله مدیریت جلب شود، به ویژه با توجه به اینکه انقلاب ما اسلامی بود. به همین علت، این سؤال مطرح شد که مدیریت این کشور چگونه خواهد بود تا با اسلام وفق دهد؟

مدیریت رابطه بسیار نزدیکی با فرهنگ دارد؛ به گونه ای که با اندک درنگی می توان نقش فرهنگ را در جای جای آن به وضوح مشاهده کرد. مدیریتی که از دیرباز در کشور ما مورد توجه مجامع علمی و دانشگاهی بوده مدیریت از نوع غربی آن است. این امر با توجه به فرهنگ بومی ما که دین کارکرد اصلی در آن دارد، منطقی به نظر نمی رسد، زیرا آن مدیریت با این فرهنگ سنخیت ندارد. بنابر این صحیح نیست که آن نظریه ها را به صورت کلی و مطلق به کشور منتقل کنیم و خود را مصرف کننده و وامدار دیگران بدانیم. کاستی های مکاتب مدیریتی غیر دینی و غیر اسلامی که در عمل نشان داده شده و گاهی مورد اعتراف خود غربی هاست، ما را بر آن می دارد که نظام مدیریتی اسلام را جست و جو کنیم.

تفاوت نگرش اسلام با نگرش غیراسلامی در هدف گذاریها

ما میخواهیم از کارمندی که استخدام میکنیم، از همکاری که در یک نهاد از او استفاده میکنیم؛ از ارادهاش، از فکرش، از انگیزهاش استفاده میکنیم، باید در کارش انضباط داشته باشد، امانتدار باشد، دلسوز باشد.

امروز در محافل علمی دنیا، تا آنجاکه ما سراغ داریم و کتابها و بحثها نشان میدهد، سعادت، سعادت مادی دنیوی است. آنچه دنبالش میگردند این است که زندگیِ خوب و خوشی داشته باشند؛ از زندگیشان لذت ببرند لذت وقتی مراتب پیدا میکند، وسایط پیدا میکند اسمش میشود: منفعت و مصلحت؛ ولی در نهایت، برمیگردد به اینکه آدم خوش باشد. همه چیز در این قالب دیده میشود. البته جایی نمینویسند که ما فقط دنبال لذت و دنبال خوشی هستیم؛ اما از ته دلشان که سؤال کنیم شما دنبال چه میگردید، خوب که کاوش کنیم به همین جا میرسیم. وقتی مسائل بین المللی و حقوق انسان را بررسی کنیم آخرش این است که مردم خوش باشند، مزاحم همدیگر نشوند. هر کسی هرجوری میخواهد زندگی کند؛ راحت باشد. حقوق بشر و همه اینگونه فعالیتها یک هدف از پیش تعیین شده و نانوشته دارند که ابراز نمی کنند. البته داعی بر اخفای آن هم ندارند، غفلت و مسامحه میکنند از اینکه آن را شفاف کنند. هدف اصلی زندگی در نظر آنها، رفاه و خوشی است؛ منتها این وسایلی دارد، ابزارهایی دارد که به رشته های علوم و فعالیتهای اجتماعی مربوط میشود؛ از کارهای خانوادگی گرفته تا مسائل بین المللی.

اینجا سؤال میشود که آیا اسلام هم این را میگوید؟ ما قدم اول هستیم؛ اهداف تعیین شده همان اهداف زیرینی است که در اعماق قرار دارد. هدف اعلای زندگی ما چیست که میخواهیم آن را مدیریت کنیم؟ در قدم اول، یک اختلاف اساسی اسلام و همه ادیان الهی با هم دارند: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ (آلعمران: 19). این آن چیزی است که همه انبیا گفتند. اما بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاه الدُّنْیا وَ الْآخِرَه خَیْرٌ وَ أَبْقی إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی (اعلی: 16ـ18)؛ همه انبیا همین را میگویند. از اول گفتند: هدف شما خیلی فراتر از این زندگی مادی است. شما اصلاً خیلی فراتر از این جسم کوچکی هستید که میبینید. شما روح الهی دارید؛ روحی که تا ابد باقی میماند. شما یک موجود محدود پنجاه ساله صد ساله نیستید. روح خدایی در شما وجود دارد. زندگی شما به قرب الی الله و جوار خدا میانجامد.


تفاوت نگرش اسلام در طراحی و برنامه ریزی اهداف

بعد نوبت میرسد به طراحی و. برنامه ریزی. در طراحی و برنامه ریزی فعالیتهای اجتماعی چه روشی را باید انتخاب کرد؟ چون بینش مسلمان با دیگران فرق میکند این هدفگذاری میتواند در رفتار و برنامهها هم اثر بگذارد؛ همان چیزی که گاهی موجب میشود آدم رفتاری بکند که جهنمی شود و در مقابل، رفتاری کند که موجب رسیدن او به بهشت شود. در این هم اسلام نظر دارد؛ یعنی همان حلال و حرام که در فقه مطرح میشود که چه کاری حلال است و چه کاری حرام.

مشکل ما در این است که مدیریت اسلامیمان ضعیف است. هر قدر در این زمینه کار کنیم جا دارد، هم در بخش نظری باید فکر کنیم، تبیین کنیم، اثبات کنیم، و هم در بخش عملی.

 برنامه را میشود به گونه ای تنظیم کرد که مطابق معارف اسلامی باشد و میشود مخالف آن باشد. با مسائل فقهی این ارتباط پیدا میکند. در آنچه مربوط به رفتار است- چون فقه در معنای عام، موضوعش رفتار مکلفان است- در هر رفتاری، چه فردی باشد و چه اجتماعی، اسلام در آنجا حکم دارد که حلال است یا حرام؟ واجب است یا مستحب؟ در سایر چیزهایی هم که مربوط به شناخت است، باید ببینیم کجایش با معارف اسلامی ارتباط پیدا میکند؟ بعد ببینیم با اسلام موافق است یا نه؟ ما میخواهیم از کارمندی که استخدام میکنیم، از همکاری که در یک نهاد از او استفاده میکنیم؛ از ارادهاش، از فکرش، از انگیزهاش استفاده میکنیم، باید در کارش انضباط داشته باشد، امانتدار باشد، دلسوز باشد.

میخواهیم بگوییم بخشی از مسائلی که مربوط به مدیریت است؛ اینکه مدیر میخواهد کارمندش منضبط باشد، امین باشد، خود مدیری میخواهد که هم بداند، هم امانتدار و حافظ باشد. نیروها را هدر ندهد و با دشمن معامله نکند. قال اجْعَلْنِی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ(یوسف: 55). این فقط با دانستنیها درست نمیشود. ممکن است کسی خیلی خوب بداند، اما گاهی چو دزدی که با چراغ آید گزیدهتر برد کالا. اینجا نهتنها دانستنیها کاری انجام نمیدهند، بلکه ضرر هم میرسانند و هرچه معلومات بیشتر باشد راه سوءاستفاده و خیانت را بهتر بلدند. اینجا چیز دیگری میخواهد؛ چیزی که تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی میتواند آن را تأمین کند.

نمودهای مدیریتی جامعه ما

اگر به واقعیتهای جامعه مان نگاهی بکنیم واقعاً آنچه در جامعه ما میگذرد، در مدیریت شهری ـ مثل اداره بهداشت، شهرداری و غیر آنها ـ در آنچه همه مردم کموبیش با آن سروکار دارند، چقدر مدیریت اسلامی است؟ متأسفانه باید بگوییم خیلی کم، و لنگی کار جامعه ما عمدتاً مربوط به همین جاهاست که جامعه ما اسمش جامعه اسلامی است، نظام اسلامی است، اما مدیریت اسلامی در آن ضعیف است. انگیزه های دین در آن ضعیف است. غالباً به فکر پول درآوردن هستند، به فکر پست و مقامند، به فکر سوءاستفاده از وقت هستند؛ دیر می آیند زود، میروند. در ضمن کار هم مشغول کارهای شخصی هستند؛ مطالعه میکنند، تلفن میزنند، با این و آن حرف میزنند. از دید اسلامی، اینها دزدی است! دزد حتماً آن نیست که شب از دیوار مردم بالا برود.

مشکل ما در این است که مدیریت اسلامیمان ضعیف است. هر قدر در این زمینه کار کنیم جا دارد، هم در بخش نظری باید فکر کنیم، تبیین کنیم، اثبات کنیم، و هم در بخش عملی. از حیث عقلی و نقلی هر جا متناسب با نوع خودش باید کار شود. بالاتر اینکه آنچه کمتر به آن توجه میشود مسئله تربیت مدیر است. آنکه واقعاً میتواند کارمندان خودش را- ولو ضعف هم داشته باشند- در طول کار، با رفتار خودش تربیت کند؛ با تشویقهای خودش، با تنبیههایی که میکند، با روشهای گوناگونی که در روانشناسی آمده و مورد تأیید اسلام هم هست، مدیر تربیتشده اسلامی است. او میتواند نیروی کارآمد بسازد و از نیروهای موجود هم حداکثر استفاده را بکند؛ برای آینده هم نیرو بسازد.

 
منابع:
-مدیریت اسلامی و ضرورت توجه به آن در نظام اسلامی سخنرانی آیت الله مصباح یزدی در دیدار با استادان و دانش‌پژوهان مدیریت که در شماره 1 مجله اسلام و پژوهش های مدیریتی منتشر شده است.
-فلسفه مدیریت اسلامی به قلم علی آقا پیروز که در شماره 83 مجله قبسات منتشر شده است.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.