تبیان، دستیار زندگی
بازی نخل
بازی نخل
بازی نخل
یک شب، وقتی نخلستان ساکتِ ساکت بود، دیو سیاه آمد و یک نخلِ بلند را برداشت....
 پچ‌پچ
پچ‌پچ
پچ‌پچ
داستان امروز ما در مورد پرنده ای کوچک به نام شاهین است که دوست داره زود پرواز کردن و یاد بگیره....
 بره کوچولو
بره کوچولو
بره کوچولو
یکی بود یکی نبود، بره کوچولوی قصه ما انقدر رو تپه ها بازی کرده بود تا حسابی تشنه شد، به خاطر همین تصمیم گرفت تا کمی آب بخوره اما تا اومد آب بخوره همه حیوانات جنگل از بره کوچولو خواهش کردند که اجازه بده اول آن ها آب بخورند تا این که....
 جوجه نازی
جوجه نازی
جوجه نازی
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود یه دختری بود که یک جوجه زیبا داشت و خیلی دوسش داشت و همیشه مواظب بود تا یک وقت گمش نکنه، ولی یه شب که خوابش برده بود نازی از دستش افتاد و گمش شد تا این که...
 دوست عجیب
دوست عجیب
دوست عجیب
سلام امروز هم یک داستان آموزنده راجب مسخره کردن برای شما آماده کردم .داستان ما راجب بچه مار ماهی هست که به خاطر چهره ای که داره همه مسخره اش می کنند و مارماهی با ناراحتی آن جا را ترک می کنه ولی ماهی کوچکی به نام آلبالو مارماهی را دنبال می کند تا این که...
 گاو بادان پرنده
گاو بادان پرنده
گاو بادان پرنده
یکی بود یکی نبود، کاو نادانی بود که در جنگل زندگی می کرد، روزی شب پره ای روی گوش گاو نشست و خودش و گاو بادان معرفی کرد، گاو که خیلی تعجب کرده بود تصمیم گرفت با گاو بادان بجنگه تا این که...
میوه ها
میوه ها
میوه ها
پیشی دنبال غذا بود. توی حیاط می گشت و بو می‌کشید که صدایی شنید. جلو رفت. یک عالمه میوه را دید که توی سطل آشغال گریه می‌کردند...