موسسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان

بچه های عزیز هروقت خواستید از خیابان عبور کنید اول حواستون باشه دست بزرگتر خود را بگیرید و هروقت چراغ برای عابر پیاده سبز شد عبور کنید...

با یک شعر زیبا و دوست داشتنی به نام عروسک از شاعر عزیزمان آقای حسین شادمهر همراه شما هستیم. با هم این شعر را بخوانیم و لذت ببریم....

یکی بود یکی نبود، پدر بزرگ من، باباعلی، در روستا زندگی می کند...

یکی بود یکی نبود. یک کتاب قصه بود. زیر درخت افتاده بود. باد آمد، هو هوهو... کتاب را ورق زد و شروع کرد به خوادن قصه.

روزی که امام آمد... راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه روز دوازدهم سال 1357، امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند...

داستان زیبا و دوست داشتنی با نام درخت زرافه همراه ما شوید....

شعری زیبا در مورد دریا که بسیار آرام بخش است...

داستان امروز ما درمورد یک کتاب است. بچه های عزیز حواستون به کتاب هاتون باشه...

غولی بود که می خواست از یک کوچه تنگ بگذرد. غول گنده بود و کوچه تنگ...

شعر زیبا و دوست داشتنی در مورد مورچه شکمو! این شعر را با دوستانتان بخوانید و لذت ببرید...

داستان زیبای بچه قورباغه که از بی آبی رودخانه ناراحته!!!!! با هم این داستان زیبا را بخوانیم...

وقتی از چیزی می ترسیم، انگار کسی به ما می گوید: مواظب باش! از خطر فاصله بگیر یا فرار کن...

زنبور شعر ما وارد یک باغ پر از گل شده و می خواهد انتخاب کنه که روی کدوم گل بشینه! با ما این شعر زیبا را بخوانید...

رعنا خانوم پلو استامبولی پخت. بعد رفت ماست بخرد، اما یادش رفت زیر غذا را خاموش کند. تا این که...

دختر و پسرهای مهربون و باهوش، می دونستید عصبانی بودن هیچ فایده ای نداره و فقط اعصاب خودتون و دیگران را خرد می کنید و کارهاتون هم پیش نمی رود....

شعر زیبا و دوست داشتنی در مورد قاصدک، این شعر را به همراه دوستانتان بخوانید و لذت ببرید...

بچه های عزیز با یک شعر زیبا و دوست داشتنی درمورد هواپیما همرا ه شما هستیم، با هم این شعر زیبا را بخوانیم....

آیا در درون بدن من دو فضای بزرگ وجود دارد؟

بچه های عزیز همه جانداران برای زنده ماندن احتیاج به آب دارند، درختان جنگل هم همیشه منتظر باران هستند تا با نشاط و سرحال تر شوند...

یک تخم گرد و سفید افتاده بود روی علف های باغچه. یک آفتاب پرست کوچولو هم دمش را گرد کرده بود و روی آن خوابیده بود...