تبیان، دستیار زندگی
تا آمد پای تابلو ، آنتن را گرفت و شروع كرد وضعیت دشمن را منطقه به منطقه تشریح كرد كه : دشمن اینجا چند تانك دارد ، اینجا چه تیپ و لشكری مستقر است ، آنجا خاكریز زدند ، اینجا میدان مین و آنجا سیم خاردار....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باقری، وجه عقلانی جنگ

شهید حسن باقری

در آغاز جنگ كه بنی صدر ملعون و خائن در جبهه ها هم می آمد، من فرمانده عملیات خوزستان بودم. ما را به جلساتی كه راجع به جنگ بود راه نمی دادند. من با شهید بزرگوار (حسن باقری) با تلاش مقام معظم رهبری كه نماینده حضرت امام(ره) در آن زمان بودند وارد جلسه شدیم. در آن هنگام بنی صدر با آن قیافه خاص خودش حضور داشت.

وقتی كه نوبت ما شد ، اول وضعیت دشمن قرار بود گزارش شود ، سپس وضعیت خودی بیان گردد. به شهید بزرگوار اشاره كردم و گفتم: این مطلب را برو و توضیح بده.

من این قسمت را از زبان مقام معظم رهبری عرض می كنم ، آقا می فرمایند: تا شما اشاره كردی كه حسن پاشو برو ، من دیدم كه یك جوان لاغر اندام و كوچولو پاشد بدون اینكه سر و ریشی ، محاسنی داشته باشد ( البته ته ریش كمی داشت ). من دلم ناگهان ریخت. گفتم: « حالا این بنی صدر و اینها نشسته اند این جوان چه می خواهد بگوید ، تا آمد پای تابلو ، آنتن را گرفت و شروع كرد وضعیت دشمن را منطقه به منطقه تشریح كرد كه : دشمن اینجا چند تانك دارد ، اینجا چه تیپ و لشكری مستقر است ، آنجا خاكریز زدند ، اینجا میدان مین و آنجا سیم خاردار ایجاد كرده اند ، هر چه زمان می گذشت قلبم روشن تر و چهره ام بازتر می شد ، مثل یك روحانی كه مثلاً وقتی پسرش می خواهد به منبر برود نگران است كه آیا می تواند از عهده این منبر برآید یا نه. من چنین حالی داشتم ولی هر چه بیشتر صحبت می كرد من قیافه ام بازتر می شد.

او در آن جلسه چنان گزارش دقیق ، مصور و خوبی ارائه داد كه همه حضار حتی خود بنی صدر به شگفت درآمد كه این جوان این اطلاعات جالب را از كجا آورده است.

برادر صفوی

لینک:

1-شهید باقری و شوق دیدار یار

2-سالروز شهادت شهید حسن باقری