تبیان، دستیار زندگی

به احترام آقای نویسنده از جای برخیزید

«قلب نارنجی فرشته» از قابل‌احترام ترین آثار داستانی این روزهای بازار کتاب در ایران است که می‌توان به پاس نویسنده‌خالق آن و حس نهفته در میان کلماتی سازنده آن کلاه از سر برداشت و ایستاد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قلب نارنجی فرشته

نوشتن داستان کوتاه شاید سخت‌ترین کاری باشد که یک نویسنده حرفه‌ای بتواند تجربه‌اش کند. جمع‌و جور کردن و کپسوله کردن یک ایده، فکر و یا اندیشه در قالب کلماتی محدود. داستان کوتاه جایی برای فضاسازی‌های مطول رمان را ندارد. جای زیاد حرف نیست بالعکس باید در آن بلند اندیشید و بلندتر صحبت کرد. در داستان کوتاه باید به مخاطب ضربه زد. باید ذره ذره یقه او را گرفت، در چشم‌هایش زل زد و با هر کلمه از داستان تکه‌ای از جان او را تسخیر کرد و در نهایت وقتی او را مثل موم، نرم شده در دست دید، به او ضربه نهایی را زد و به قول ورزش‌کارها ناک اوت کرد.

شاید همین ویژگی‌هاست که نوشتن داستان کوتاه را در عالم قلم و نویسندگی امری حرفه‌ای‌تر و جدی‌تر از نوول نویسی مبدل کرده است و به طبع آن انتظارات از صاحب اثر کوتاه را نیز بالا برده است. در ساده‌ترین شکل ممکن مخاطب داستان کوتاه از نویسنده انتظار شگفت‌زده شدن دارد. انتظار حرف و کلامی که او را در دل داستان از این رو به آن رو کند و برای اوحسی متفاوت را به ارمغان بیاورد. همین‌ها به همراه چیزهای دیگری که تقریبا چنین روحی دارند کار نوشتن داستان کوتاه را به یکی از مشقت‌آمیز ترین و در عین حال هدفمندترین صورت نویسندگی مبدل کرده است.

وقتی مخاطب داستان کوتاه از یک اثر یا یک مجموعه اثر به وجد می‌آید، چه چیزی او را مشعوف کرده است؟ نوع روایت؟ شخصیت پردازی؟ لحن؟ تم داستان؟ پلات و خط سیر روایی؟ چه چیزی می‌تواند توصیف کننده آن حال خوب باشد؟ پاسخ به این سوال شاید در ساده‌ترین شکل روایت در اتفاقی باشد که داستان با مجموعه این گزاره‌ها برای مخاطب خود به ارمغان می‌آورد.

مجموعه داستان «قلب نارنجی فرشته» اثر مرتضی زرگر که در فاصله کوتاهی پس از انتشار خود تاکنون به چاپ چهارم رسیده است در زمره آثاری است که اتفاق‌مند به پیشواز مخاطب خود می‌رود. نخستین اثر داستانی مرتضی برزگر مجموعه‌ای است از داستان‌هایی که در آنها عتصر مرگ و انتقام نقشی کلیدی ایفا می‌کنند و نویسنده با این دو ماده اولیه روایت‌های داستانی متعددی را خلق کرده که پایانی تکان‌دهنده و بیان تکان‌دهنده‌تر از پایان خود دارند. مرتضی برزگر در این اثر خود را نویسنده‌ای حساس به محیط پیرامون و تاثیرپذیر از آن نشان داده است. او اهل یافتن سوژه در پیله تنهایی خود نیست اما به طور طبیعی مانند بسیاری از هم سلکانس ابایی ندارد تا سوژه‌اش را در درون آن پیله بپروراند و روایت کند. او در مجموعه داستانش خود را نویسنده‌ای مسلط به چندین لحن داستانی نشان می‌دهد. نویسنده‌ای دقیق که به جزئی نگری در داستان‌نویسی بسیار پایبند است. داستان‌هایش سناریو دارند و گاه همین سناریو است که روایت و اتفاق ذهنی مد نظر او را از پیچیدگی به نوعی سادگی لذت بخش مبدل می‌کند.

با این همه قلب نارنجی فرشته از کم حجمی ایده‌های داستانی او رنج می‌برد. برزگر در کشف تم‌ها و استفاده از آنها در ساخت داستانی خیلی زود به تکرار می‌رسد. اگر چه در دو داستان ابتدایی مجموعه خود توانسته به بهترین شکل مخاطبش را مسحور ایده داستانی خود کند اما تمرکز او بر تمی مانند مرگ یا انتقام، زودتر از آنچه بشود فکر کرد او را به وادی تکرار و خلق داستان با ایده‌های هم سنگ می‌اندازد.

برگز دهنی پرخاطره و تصویرساز دارد. هوشمندانه و خونسرد آثاری را خلق می‌کند که تلخی منحصر به خودشان را دارند اما وقتی دست نویسنده داستان کوتاه در سومین یا چهارمین اثر از مجموعه‌اش برای مخاطب رو شده و بازی او لو می‌رود بخش زیادی از مخاطبان داستان کوتاه که خود را در معرض اتفاقات تکراری در یک اثر می‌بینند رفته رفته پس می‌زنند، شوق ابتدایی خود را از دست می‌دهند و شاید کتاب را ناتمام بر زمین می‌نهند.

مرتضی بزرگر به شهادت داستان‌ها و آنچه از خود در فضای مجازی به جای گذاشته است صاحب دنیایی منحصر به فرد برای  کشف لحظه‌هایی برای نوشتن است و همین کشف او را صاحب خلوت زیبایی کرده و صد البته به تصریح خود او صاحب گذشته‌ای است که دستش را برای روایت به آیندگان باز می‌گذارد اما شاید او در قلب کوچک فرشته برای تقسیم این دنیا با مخاطب خود خست به خرج داده است و برخی از آن‌های ناب خود را چندین بار با مخاطبش به اشتراک گذاشته است و او را در کشف کامل خود ناکام گذاشته است.

نکته پایانی درباره این مجموعه داستان را نیز باید در زبان و شکل بیان این مجموعه خلاصه کرد. برزگر در داستان‌هایش تلاش زیادی دارد تا لحن و شیوه‌های روایی متفاوتی را برای بیان به استخدام در بیاورد اما در نهایت به نظر نمی‌رسد که تمامی این تجربیات با موفقیت همراه شده باشد و مخاطب توانسته باشد با همه آنها ارتباطی لذت بخش را برقرار کند. به نظر می‌رسد گاه نویسنده اثر زبان و بازی با آن را ابزاری برای پر کردن جای خالی تم و پلات داستانی کم‌رنگ خود در اثر قرار داده است و همین مساله باعث غیریکنواختی اثر و در نتیجه تلاظم در ایجاد ارتباط با مخاطب منجر می‌شود.

با این همه «قلب نارنجی فرشته» از قابل‌احترام ترین آثار داستانی این روزهای بازار کتاب در ایران است که می‌توان به پاس نویسنده‌خالق آن و حس نهفته در میان کلماتی سازنده آن کلاه از سر برداشت و ایستاد.

منبع: مهر