شبه مدرن؛ دورهای که اقتدار ایران را شکست
دوره شبه مدرن را میتوان «تونل وحشت تاریخ ایران» نامید؛ زیرا وابستگی هـمه جـانبه بـه بیگانگان و بحران هویتی مداوم و پریشانی در اداره امور و ظاهرگرائیهای نفسانی و فقدان تفکر و غلبه «هویت برزخی» از خصایص ذاتـی ایـن دوران است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/03/26
اغـراض سیاسی، همواره ایدههای فرهنگی را دستخوش پیرایه و ناخالصی میسازند و امواج تحولات سیاسی_جتماعی را بـه سـمت و سـویی خاص میکشانند. از پیوند پیرایههای نژادگرایانه به آئین زرتشت و رسوب برتریجوییهای نژادی بر حکمت یونانی گـرفته تا قومگراییها و وراثتمحوریهای امویان و عباسیان؛ و از باستانگرایی پادشاهان گرفته تا غربزدگی تحصیلکردگان و روشنفکران، جـملگی در هاله غبارگونهای از مطامع کـانونهای سـیاست و قدرت تولد یافتهاند.
یکی از این ایدههای فرهنگی آلوده در تاریخ معاصر کشور ما، اندیشه ترقی یا مدرنیته است که در طول تاریخ پر التهاب صدساله اخیر، هرگز نتوانست از مفاهیم و انگیزههای سرگردان خویش، جامهای بـرای پیکره اجتماعی ایران بدوزد.
مدرنیته در تاریخ سیاسی ایران معاصر هماره یا درون آتش و یا با دستی از دور بر آتش، هزارگونه نقش عوض کرد تا دیباچه و فرجامچه دفتر تحولات ساختاری جامعه ایران را طراحی کـند، امـا همچنان، در نقص و ناراستی و ناشکیبی غوطهور است.
در این نوشته به موضوع خواستگاه شبه مدرنیته در تاریخ معاصر ایران و آفات آن پرداخته می شود.
دوران شبه مدرنیته یـا دوره تاریخ معاصر ایران که مـا هـنوز در ذیل آن به سر میبریم
این دوران که با مشروطه آغاز میشود، تبلور بارز سیاسی_اجتماعی و حکومتی خود را در رژیم پهلوی پیدا میکند. در واقع رژیم پهـلوی تـجسم و مظهر اراده سیاسی «استبداد شـبه مـدرن» یا «غربزدگی شبه مدرن» در ایران است. اگر نقطه آغاز تاریخ معاصر ایران را انحراف جنبش مردمی عدالتخانه توسط ائتلاف فراماسونرها و روشنفکران مروج شبه مدرنیته و استعمار انگلیس به سمت مشروطه خواهی غـربزده بـدانیم، میتوان گفت که جوهر تمام تاریخ معاصر ایران، یک کشمکش گسترده و پایانناپذیر ما بین تهاجم مظاهر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی [و حتی حکومتی [شبه مدرنیته و از سوی دیگر مقاومت حکمت معنوی بـر جـای مانده از سـاختار تمدن کلاسیک ایران پس از اسلام بوده است.ظهور شبه مدرنیته حاصل «غربزدگی سطحی و تقلیدی» است کـه خـود محصول فرایند استیلای سیاسی و اجتماعی بیگانگان بوده و به هیچ روی ریشه در سیر تطور تاریخی حیات فرهنگی و تـمدنی مـردم ما نداشته و ندارد.
در واقع در تاریخ معاصر ما این وضعیت پدید آمده بود که از یک سو، غربزدگی شبهمدرن با مشروطه تدریجا قدرت مانور و سیطره سیاسی پیدا کـرد و بـا توجه به بسترهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیای که برای آن پدید آمده بود و وجود داشت با کودتای 1299 و سپس تاسیس رژیم رضاخان در قالب یک رژیم استبدادی خشن ظهور یافت و تلاش گسترده و بـیوقفه خـود را در از بین بردن کامل مناسبات اقتصادی ـــ اجتماعی و محو طبقات به جای مانده از مناسبات آغاز کرد.
اما ستیز رژیم شبه مدرن فقط با اقتصاد خودکفای روستایی به جا مانده از تمدن کـلاسیک ایـران و یـا بازرگانان و تجار کلاسیک نبود، بـلکه مـایههای مـذهبی و قدسی و حکمی موجود در شاکله فرهنگی ایران به ویژه دلبستگیهای معنوی و دینی و تعلقات عاطفی مردم به مذهب و نیز نمایندگان و پاسداران روح ایـن تـعالیم دیـنی [یعنی روحانیت شیعه و نسل حکیمان معنوی با هـمه ضـعفها و نواقص احتمالیای که داشتند] نیز به شدیدترین وجهی آماج تهاجم رژیم متجددمآب پهلوی قرار میگرفتند.
زیرا اولا روح دینی تـعالیم و حـضور مـعنوی آنان خود به خود به عنوان یک سد و خاکریز مـحکم و استوار در برابر بسط غربزدگی شبهمدرن در ایران مطرح بود و ثانیا این نیروها به دلیل بهرهمندی از نفوذ کلام و تعلق بـه تـعالیم کـفرستیزانه اندیشه اسلامی، زمینه و مایه و موقعیت آمادهای برای رویکرد استقلال طلبانه عـلیه اسـتیلای غرب مدرن و رژیم پهلوی داشتند. از این رو، جوهر تاریخ معاصر ما گویی در کوشش فوق العاده رژیم اسـتبدادی شـبه مـدرن برای بسط عمق و دامنه نفوذ فرهنگی و اقتصادی ـــ اجتماعی غربزدگی و حذف و نابودی مـظاهر بـاقی مـانده از عهد تمدن کلاسیک ایران و مهمتر از آن، مایهها و عناصر و رویکردهای شیعی موجود در فرهنگ و هویت ایـرانی خـلاصه مـیشود.
بیشتر بخوانیم: ارمغان مدرنیته غرب! دین در اندیشه مدرنیته |
دوره برزخی شبه مدرن: تونل وحشت تاریخ ایران
دوره شبه مدرن را میتوان «تونل وحشت تاریخ ایران» نامید؛ زیرا وابستگی هـمه جـانبه بـه بیگانگان و بحران هویتی مداوم و پریشانی در اداره امور و ظاهرگرائیهای نفسانی و فقدان تفکر و غلبه «هویت برزخی» از خصایص ذاتـی ایـن دوران است.برخی ویژگیهای اصلی دوره شبه مدرنیته ایـران را مـیتوان ایـن گونه فهرست کرد:
1 ـ ظهور شبه مدرنیته حاصل «غربزدگی سطحی و تقلیدی» است کـه خـود محصول فرایند استیلای سیاسی و اجتماعی بیگانگان بوده و به هیچ روی ریشه در سیر تطور تاریخی حیات فرهنگی و تـمدنی مـردم ما نداشته و ندارد. از این رو ذاتا با مآثر قومی و تاریخی و میراث حکمت سـنتی و مـعنوی و نیز آداب و عادات و رسوم به جا مانده از تـمدن کـلاسیک ایـران ناسازگار است.
اقتصاد شـبه مدرنیته ایران، یک نظام شبه سرمایهداری ذاتا وابسته، غیرمولد، متکی بردرآمد نفت و فاقد ظرفیتهای تـولیدی بـوده است.
2 ـ سیطره شبه مدرنیته، حاصل بـه تـمامیت رسیدن افق تمدن کلاسیک ایران و استیلای استعمار مدرن بر کشور ما بوده اسـت. در واقـع در مواجهه بااستیلای غرب مـدرن، یـا میبایست رویـکرد «غـربزدگی مـدرن» را بر میگزیدیم و یا رویکرد «غربزدگی شـبه مـدرن» را و بنا به دلایلی که بررسی آن از حوصله این مجال خارج است، آنچه در کـشور مـا تحت عنوان مدرنیزاسیون اجرا شد، هـمانا غربزدگی شبه مدرن بـود کـه به لحاظ آفات ذاتی و مـعایب و مـشکلات و مصائب آن، هم از غربزدگی مدرن و هم از سهیم شدن در تاریخ غربی به درجات زیاد و بـه مـراتب مختلف، تلختر و فاجعه بارتر بـوده اسـت.
اسـاسا غربزدگی شبه مـدرن، مـاهیتی سطحی، بحران زده و تقلیدی دارد و بـه دلیـل ویژگی برزخی آن به طور دائمی با بحران هویت فرهنگی ( و در نتیجه با ضریب فزاینده خـشونت و اصـطکاکها و تخاصمهای اجتماعی و بحران از هم گسیختگی در مـناسبات انـسانی و نظام خـانوادگی، روابـط نـسلها)، همراه است.
3 ـ اقتصاد شـبه مدرنیته ایران، یک نظام شبه سرمایهداری ذاتا وابسته، غیرمولد، متکی بردرآمد نفت و فاقد ظرفیتهای تـولیدی بـوده است.
در طول حکومت پهلوی اول روزبهروز بـر نـقش و وزن ایـن شـبهسرمایهداری افـزوده گردید و با اصـلاحات ارضـی پهلوی دوم [انقلاب سفید ] اساسا مناسبات مبتنی بر شبه سرمایهداری وابسته و غیرمولد، جانشین ساختارهای اقتصادی پیشین شـد.
4. ساختار سیاسی شبه مدرنیته ایران در هیات یـک رژیم استبدادی مطلقه و سکولاریست و سراپا وابسته تحقق یافته بود. رژیم استبدادی شبه مدرنیست پهلوی هم در روزگار رضاشاه و کودتای 1299 و هم در دوران پهلوی دوم (پس از اشغال ایران در شهریور 1320 و به ویژه پس از کودتای 28 مرداد) موجودیت خود را یـکسره و تـماما مدیون حمایتها و دخالتهای انگلیس و بعدها امریکا بوده است. از سالهای دهه چهل به بعد و به ویژه در دهه پنجاه تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رژیم شاه اصلیترین حکومت طرفدار امریکا در مـنطقه و سـرسختترین شریک و حامی رژیم صهیونیستی و دشمن شماره یک جنبشهای انقلابی مردمی در منطقه بوده است.
5. ایدئولوژی رسمی دولت استبدادی شبه مدرن ایران، مجموعهای از اوهام ساخته و پرداخته شده توسط مستشرقان اغلب یهودی و فـراماسونرهایی چـون فروغی و میرزا ملکم و آخوندزاده و تقیزاده و تا حدودی نیز عناصری نظیر پورداوود بود که در یک بیان موجز میتوان آن را ناسیونالیسم باستان گرای شوونیستی دانست که جان و روح آن در تقلید از آثار و صفات تمدن غربی و وارد کـردن انـفعالی مـظاهر آن و ترویج رسمی وابستگی فرهنگی و سـیاسی و اقـتصادی کـشور خلاصه میشد. این ناسیونالیسم باستانگرای شوونیستی که از مشروطه پدید آمد و در دوران پهلوی اول و دوم به صورتی خشن و استبدادی برجامعه تحمیل شد، خصایص آشـکار ضـد اسـلامی و حتی ضد دینی و رنگ و بوی صریح سکولاریستی داشـت و بـرپایه یک سلسله افسانه و دروغهای ساختگی توسط مستشرقان و فراماسونهای وابسته به آنها در خصوص ائران وئجه «آریاییها» و «مهاجرت تاریخساز» آنها و «عظمت تـمدن ایـران بـاستان» و تعصبات بیریشه ناسیونالیستی بنا شده بود و توسط دستگاه عریض و طـویل تبلیغاتی رژیم پهلوی به شدت تبلیغ و ترویج میشد.
6. نظام شبه مدرن وابسته با ترویج آداب و عادات سکولار و بیبندوبارانه در رفـتارها و مـناسبات انـسانی و به ویژه در میان جوانان، موجب گسترش فوقالعاده مفاسد اخلاقی، افزایش آمـار تـجاوزات و ایجاد جوّ ناامنی اجتماعی و اخلاقی و نیز ایجاد تزلزل شدید در ارکان خانواده ایرانی و نقشها و ارزشهای مربوط بـه آن و نـیز مقوله ارتباط و پیوندهای عاطفی و دوستانه میان شهروندان و به ویژه شیوع گسترده ابـتذال مـنحط در روابـط میان جوانان شد.
پی نوشت:
این مطلب خلاصه ای است از مقاله "غربزدگی شبه مدرن و انقلاب اسلامی" به قلم شهریار زر شناس که در شماره 5 و 6 مجله زمانه منتشر شده است.