مروری بر کتاب دیالکتیک روشنگری
درهمتنیدگی اسطوره و روشنگری
کتاب دیالکتیک روشنگری یکی از آثار انتقادی در مکتب فرانکفورت است. در این کتاب آدورنو و هورکهایمر پسرفت توقفناپذیر روشنگری را به تصویر میکشند.
کتاب دیالکتیک روشنگری اثر مشترک تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر که در سال 1947 منتشر شد از جمله مهمترین آثار در عرصهی مطالعات انتقادی است. این کتاب که پس از جنگ جهانی دوم نگاشته شده، نگاهی انتقادی به جریان روشنگری دارد. تمدنی دست به جنگ زده است که بیش از همهی دورانهای تاریخی ادعای اتکا بر عقل و خرد بودن را داشته است. جنگ که تماماً نمایانگر توحش و بربریت است میوهی گندیدهی همین تمدن محسوب میشود. با توجه به این پیشزمینه هر دو نویسنده سعی در ترسیم عقبگرد روشنگری به سمت اسطورهای که خود را از آن متمایز میکند و پسرفت توقفناپذیرش به جای پیشرفتی که انتظار آن را داشت، دارند.
از همان آغاز کتاب، زبان ثقیل و جملات پیچیده توجه خواننده را به خود جلب میکند. مشخص است که انتخاب چنین زبانی تعمدی است. جملات طولانی و کلمات دشوار که به صورت قطعات فلسفی کنار یکدیگر چیده شدهاند شورشی علیه نگاه سیستماتیک و عقل محاسبهگر روشنگری دارد. لذا از همان سبک و سیاق متن ، انتقادی بودن مشخص است. از سویی دیگر دشوار نوشتن گویای این است که کتاب مخاطبی روشنفکر را طلب میکند. چرا که از نقطه نظر این متفکران گره کور مشکلات تنها به دست همین روشنفکر باز خواهد شد.
هدف اصلی روشنگری روشن کردن چراغ عقل و خرد بود. چرا که در پی اتکاء به عقل است که افسونزدایی از جهان اسطورهای ممکن میشد. با تأکید بر عقلِ ابزاری تمامی توجه آدمی به امرواقع و عینی که در عالم خارج وجود دارد، معطوف میشود. از این رو هر آنچه که قابلیت اندازهگیری نداشته باشد و واقعی و علمی نباشد از دایرهی مسائل خط میخورد. به عبارت دیگر علمی ارزشمند است که کاربردی باشد. معرفت، معنا، متافیزیک و مسائل مربوط به روح از اهمیت ساقط میشوند. آدورنو این را سلطهجویی عقل و خرد مینامد.
صنعت فرهنگسازی به عنوان وسیلهای برای فریب هرچه بیشتر تودهی مردم توصیف شده است. فرهنگ یکسانسازی، آثار بکر هنری را مخدوش میکند. هنر، موسیقی، فیلم و ... هرچند از جهت جزئیات متمایز هستند اما هدفی یکسان را دنبال میکنند و آن ترسیم حقیقت بیرون به منزلهی دروغ است.
روشنگری به دلیل همین تک ساحتی شدن و توجه صرف به عقل و خرد باید بهای گزافی بپردازد. در مرحلهی نخست، سوژه و ابژه هر دو عقیم میشوند. سوژه یا ذهن آدمی از آنجا که تنها در پی حسابگری است و ابژه یا واقعیات بیرون از آنجا که متناسب با دستورالعمل این عقل خردگرا تعریف میشود، از کیفیات و تعینات ذاتی خود دور میمانند. در مرحلهی دوم، انسان مدرن از امکان کسب معنا و معرفت دور میماند. چرا که معنا امری بیواسطه (Objective) نیست. و در مرحلهی پایانی آدمی نسبت به طبیعت درونی (امیال طبیعی) و طبیعت بیرونی از خود بیگانه میشود. در این میان حتی رابطهی فرد با خودش و دیگران طلسم میشود. فرد تنها از جهت آماری و کمی اهمیت دارد. همهچیز به عدد و فرمولهای سود و زیان ریاضی تقلیل پیدا میکند. هدف اصلی سلطهی عقل، تسلط بر طبیعت است. طبیعت متکثر و سرکش به مفاهیم وحدتیافتهی ذهن تقلیل پیدا میکند. تلاش برای سلطه بر طبیعت در نهایت از طریق تکنولوژی و به بند کشیدن آن محقق میگردد. از سویی دیگر اگر در زمان تسلط اسطوره برای طبیعت جان و روح متصور میشدند در زمان صنعتگرایی همهچیز به شیء تقلیل پیدا میکند. نگاه به طبیعت دستخوش دگرگونی میشود و زیر سلطهی عقل همچون ابزاری برای پیشرفت کمی هرچه بیشتر بهرهکشی میشود.
آدورنو و هورکهایمر در نهایت مخاطب را متوجه شکست روشنگری در رسیدن به اهداف اصلیاش میکنند. اگر روشنگری سعی داشت آدمی را سرور و سالار هستی کند و از قید و بند ترس رهایی بخشد، نه تنها آدمی را در زندان عقل محبوس کرد بلکه ترس از آفریدههای ذهنی کماکان دامن انسان مدرن را گرفت.
صنعت فرهنگسازی به عنوان وسیلهای برای فریب هرچه بیشتر تودهی مردم توصیف شده است. فرهنگ یکسانسازی، آثار بکر هنری را مخدوش میکند. هنر، موسیقی، فیلم و ... هرچند از جهت جزئیات متمایز هستند اما هدفی یکسان را دنبال میکنند و آن ترسیم حقیقت بیرون به منزلهی دروغ است. آثار هنری به سایر نهادهای دنیای مدرن وابسته هستند و این وابستگی زیانآور است. عشق و ارزشهای انسانی به پایینترین مرتبهی جسمانی تقلیل پیدا میکنند. و در نهایت هنر تنها دستمایهای برای حفظ پرستیژ محسوب میشود نه اینکه لذتهای زیباییشناختی نابی در پی داشته باشد.
در آخر اینطور میتوان نتیجهگیری کرد که هرچند لحن گزندهی کتاب و انتقادهای تند و تیز آدورنو و هورکهایمر دنیای مدرن را تماماً تاریک و غرق در توحش نمایش میدهد اما این نقد از جهت احساس تعهد و مسئولیتی است که منتقد نسبت به جهان اطرافش دارد. در برابر جنگ جهانی دوم و شکلگیری نازیسم و از این قبیل احزاب افراطی باید مشخص میشد که تمدن غرب به اهدافی که مدعی آن بود، نرسیده است.
شناسنامه کتاب
دیالکتیک روشنگری: نویسنده: تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر
مترجم: مراد فرهادپور و امید مهرگان
سال انتشار: 1383/ گام نو/ 429 صفحه