تبیان، دستیار زندگی

«هفت گنبد»؛ تجمع ایده‌های داستانی نارس مانده

محمد طلوعی در «هفت گنبد» نتوانسته ایده‌های بکر داستانی خود را مبدل به داستان‌های تمام و کمال کند و از همین منظر کتاب او از یک مجموعه داستان موفق به مجموعه ایده‌های نارس مانده تقلیل یافته است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
داستان «هفت‌گنبد


«هفت گنبد» نام تازه‌ترین اثر داستانی محمد طلوعی نویسنده جوان و خوش آتیه معاصر است که از سوی نشر افق در نمایشگاه کتاب سال جاری منتشر شد. طلوعی پس از اینکه در سال گذشته رمان تامل برانگیز «آناتومی افسردگی» را روانه بازار کتاب کرد که نفدهای به طور عمده مثبتی را نیز با خود به همراه داشت و در حالی که این روزها در حال نگارش رمانی تازه است که ماجرای آن در ترکیه می‌گذرد، ترجیح داد سال جاری را با انتشار مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه خود آغاز کند.

هر یک از داستان‌های کوتاه این اثر در یکی از شهرهای کشورهای همجوار با ایران در خاورمیانه می‌گذرد و طلوعی پیش از این تاکید داشته که برای نگارش این داستان‌ها به تمامی شهرها و کشورهایی که در این داستان حضور دارند سفر کرده است.

قبل از هرچیز، هفت گنبد که نام روایت‌شده از یک اثر حکیم نظامی نیز به شمار می‌رود و البته طلوعی نیز به نوعی عنوان کرده که قصد توجه دوباره این اثر را داشته و به نوعی سعی در بازآفرینی این اثر در قالب تحت پسند خودش داشته است.

هفت گنبد به روایت نظامی در بخش میانی خود دربردارنده هفت داستان از هفت همسر بهرام پنجم ساسانی است که برای او روایت شده است و جدای از روح غنایی و تخیل رمانتیک خود سعی کرده تا روح حماسه را نیز در پیوند با داستان بیان کند و مساله اصلی هفت‌گبند و یا شاید مهمترین مساله آن با مخاطب نیز از همین بخش نشات می‌گیرد؛ داستان‌های طلوعی با توجه به جغرافایی رخداد آنها تنها کمی رومانتیک است و نه حماسی و یا چیز دیگری. همین مساله منجر به ضربه به آنها شده است.

محمد طلوعی در این مجموعه خود را نویسنده‌ای هوشمند نشان می‌دهد. نویسنده‌ای که سری آکنده از ایده‌های جذاب و شورانگیز برای بیان داستانی دارد و در کنار  خود را نویسنده‌ای مسلط به کلمات و جغرافیای استفاده از آنها نمایش می‌دهد اما با این همه و پس از فروکش کردن حس رومانتیک داستان‌های او در ذهن مخاطب با این مساله روبرو هستیم که او در مقام نویسنده با وجود اینکه بهترین موارد اولیه و بهترین دستور استفاده از آنها را در دست داشته است نتوانسته داستانی خلق کند که حاصل ترکیب جذابی از مواد اولیه او به شمار برود. او ایده‌های ناب داستانی خودش را صرفا با پرداخت‌های کم رنگ رومانتیک کمار هم قرار داده و تصمیم گرفته تا به سرعت خود را از جغرافیای نوشتن دور کند.

به عنوان مثال جغرافیایی که او از سوریه و عراق و در بطن جنگ‌های جاری آنها برای داستان‌گویی انتخاب می‌کند در نهایت داستانی را در خود می‌‍‌پروزاند که کشش عاطفی قابل توجهی دارد و البته در کنار آن شخصیت‌هایی نیز در این داستان‌ها حضور می‌یابند که جذاب خلق شده‌اند اما هیچ کدام از این موارد، مخاطب  داستان‌های این مجموعه را به جزئیاتی بیشتر درباره این دنیاهای تجربه نشده توسط او هدایت نمی‌کند. در مقابل اما نویسنده به کرات سعی می‌کند به جای استفاده هنرمندانه از اقلیم و یا شخصیت پردازی برای رفع این عطش یا به سرعت از خودش و داستان رفع تکلیف کند و یا چنان ملقمه‌ای ذهنی و تو در تو بسازد که بلاشک مخاطب از ادامه دادن آن و تغییر مدام فضا و زمان در آن بی‌حوصله می‌شود. این اتفاق درحالی رخ می‌دهد جهان داستان کوتاه جهان ترکیب ایجاز منطقی و تعلیق به صورت توامان است و غلبه یکی بر دیگری بدون شک داستان را از توازن خارج می‌کند.

از دل« هفت پیکر» به قلم محمد طلوعی دست کم می‌توان به طرح سه رمان جذاب و پرکشش برخورد کرد که شیوه خاص روایت او در رمان می‌تواند از آنها داستانی جذاب و خواندنی خلق کند اما او به جای اینکار ترجیح داده تا ایده‌هایش را خرج خلق داستان کوتاه کند و وقتی برای توصیف، شخصت پردازی و قصه‌گویی اختصاص ندهد و شاید همین مساله است که در نهایت به ناکام ماندن ایده‌های داستانی جذاب او در هفت‌گنبد دامن زده و کتاب او را از یک مجموعه داستان موفق به مجموعه ایده‌های نارس مانده تقلیل داده است.

در کنار این مساله باید توجه کرد که به دلایل زیادی مخاطبان بازار کتاب در ایران از مجموعه داستان گریزان هستند و گویی گم‌شده خود را در چنین دنیای نمی‌جویند یا کمتر می‌جویند. در چنین گستره‌ای انتشار داستان کوتاه و قدم و قلم زدن در آن می‌طلبد که نویسنده با هوشمندی بر عناصر جذابیت‌افزای در داستان خود بیشتر متمرکز شود به جای آنکه تنها و تنها به فکر نوشتن چیزی باشد که در سر داریم. بخواهیم و یا نخواهیم زمانه ما زمانه زیست نویسنده در کندوی ذهن خود به صورت انفرادی نیست. زمانه ما زمانه مواجهه رودررو و بی‌واسطه مخاطب با نویسنده است و در این مواجهه نویسنده‌ای که نتواند برای پرسش‌های ساختارمدار و حتی مبتنی بر ظاهر برای مخاطبش پاسخی داشته باشد راه خود را به فراموشی هموارتر کرده است.

منبع: مهر