تبیان، دستیار زندگی

آشنایی با اصطلاحات فقهی؛

آشنایی با اصطلاح شقاق

اختلاف و دشمنی میان زن و شوهر را شِقاق می‌گویند. شقاق از ماده شق به معنای ناحیه (منطقه) آمده است. گویا زن و شوهر به خاطر ناسازگاری هر کدام در ناحیه ای غیر از ناحیه دیگری قرار گرفته‌ است.از احکام عنوان یاد شده در باب نکاح سخن گفته‏ اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فقه
شقاق
اختلاف و دشمنی میان زن و شوهر را شِقاق می‌گویند. شقاق از ماده شق به معنای ناحیه (منطقه) آمده است. گویا زن و شوهر به خاطر ناسازگاری هر کدام در ناحیه ای غیر از ناحیه دیگری قرار گرفته‌ است.از احکام عنوان یاد شده در باب نکاح سخن گفته‏ اند.

معنای شقاق
← معنای شقاق در لغت
واژه شقاق که از قرآن گرفته شده، [۱] بر وزن فعال از شِق به معنای ناحیه (منطقه) می‏باشد و از آنجا که زن و شوهر در پی بروز اختلاف و ناسازگاری میان آنان گویا هر کدام در ناحیه‏ای غیر ناحیه دیگری قرار می‏گیرد، از اختلاف و دشمنی آن دو با یکدیگر، به شقاق تعبیر شده است. ممکن است شقاق از شِق به معنای تفرق و جدایی باشد. [۲]

← معنای شقاق در شرع
برخی گفته‏ اند: شقاق در عرف شرع عبارت است از اختلاف و دشمنی هر یک از زوجین نسبت به دیگری، به گونه‏ای که نه بر زندگی مصالحه کنند و نه بر جدایی از یکدیگر. [۳][۴][۵]

احکام شقاق
← لزوم انتخاب داور در اختلاف زن و شوهر
حکم: هر گاه میان زن و شوهر شقاق پدید آید، به تصریح قرآن کریم، داور و حکمی از خانواده زوج و حَكَمی از خانواده زوجه انتخاب می‏گردد تا به مشکلات و اختلاف بین آن دو رسیدگی کنند؛ با امکان اصلاح، آن دو را با یکدیگر آشتی دهند و با عدم امکان آن، حکم به جدایی کنند. [۶] در اینکه انتخاب حکم واجب است یا مستحب، اختلاف است. جمعی از فقها قائل به وجوب آن‏ اند. [۷]
[۸][۹][۱۰][۱۱] در انتخاب کننده نیز اختلاف است که وظیفه حاکم شرع است یا زوجین و یا خانواده آن دو. اکثر فقها تعیین و فرستادن حَكَم را وظیفه حاکم شرع دانسته‏اند. [۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱] در مقابل، برخی آن را وظیفه زوجین و با خودداری آن دو، وظیفه حاکم دانسته‏اند. [۲۲] از برخی قدما نقل شده که حاکم به زوجین دستور می‏دهد که هر کدام، داوری از خانواده خود برگزیند. [۲۳] بعضی گفته ‏اند: زوجین یا خانواده آنان، داور را انتخاب می‏کنند و درصورت امتناع، نوبت به حاکم می‏رسد. [۲۴]

←← انتخاب داور از باب تحکیم یا توکیل؟
آیا انتخاب و ارسال حَكَم از باب تحکیم است و در نتیجه، عمل به مفاد حکم آنان بر زوجین واجب است؛ هرچند نسبت به اصل انتخاب و نظر داوران ناخشنود باشند، یا از باب توکیل و در نتیجه، داوران تنها در محدوه وکالت خود حق نظر دارند و انتخاب و ارسال آنان نیز منوط به رضایت زوجین است؟ اکثر فقها، [۲۵] بلکه مشهور، [۲۶][۲۷][۲۸]قائل به قول نخست اند؛ بلکه بر آن ادعای اجماع شده است. [۲۹] بنابر قول به توکیلی بودن انتخاب حَكَم، باید هر یک از زوجین به داور خود وکالت دهد که از جانب او بر اساس مصلحت موکل؛ اعم از آشتی یا جدایی به عوض و یا بدون عوض، داوری نماید؛ لیکن بنابر قول به تحکیم، حاکم داوران را انتخاب کرده و بدون آنکه رضایت زوجین را بخواهد از داوران می‏خواهد هرگونه مصلحت دیدند عمل کنند. [۳۰] برخی گفته ‏اند: اختلاف در تحکیم یا توکیل بودن در صورتی است که انتخاب حَكَم توسط حاکم باشد؛ اما اگر انتخاب حَكَم توسط زوجین یا خانواده آنان صورت گیرد، شکی در توکیلی بودن آن نیست. [۳۱] لیکن برخی گفته ‏اند: انتخاب و ارسال حَكَم از باب تحکیم است؛ انتخاب کننده حاکم باشد یا زوجین. [۳۲]

←← حکم انتخاب داور از خانواده زوجین
آیا واجب است حَكَم از خانواده زوجین باشد یا از غیر خانواده نیز جایز است؟ برخی قائل به قول نخست شده‏اند؛ [۳۳] لیکن مشهور، انتخاب داور از خانواده زوجین را واجب ندانسته، بلکه مستحب دانسته‏اند. [۳۴][۳۵]

←← تعداد داوران
چنانچه مصلحت در تعدد داوران برای هر یک از زوجین باشد، داوران متعدد انتخاب می‏شوند. [۳۶]

←← شرائط داوران
بلوغ، عقل، شایستگی برای داوری و مرد بودن از شرایط داوران است. [۳۷][۳۸][۳۹] برخی، اسلام را نیز شرط دانسته‏اند؛ [۴۰] لیکن برخی دیگر، اسلام را تنها در فرض مسلمان بودن زوجین شرط دانسته ‏اند. [۴۱][۴۲] آیا آزاد بودن (برده نبودن) و عدالت نیز شرط است یا نه؟ مسئله اختلافی است. [۴۳][۴۴][۴۵] بعضی گفته‏اند: اگر انتخاب داوران از باب تحکیم باشد، آن دو، شرط اند و اگر از باب توکیل باشد، شرط نیستند. [۴۶]

←← وظائف داوران
بر داوران واجب است در بررسی وضعیت زوجین و علل و عوامل پیدایی شقاق و نیز برقراری آشتی و ا یجاد الفت میان آن دو، همه تلاش خود را به کار برده، در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزند. در این راستا سزاوار است حَكَم مرد با وی و حکم زن با او خلوت کرده و با دقت، دیدگاهها و خواسته‏های آن دو را بشنوند و سپس دو داور در نشستی مشترک، یافته‏های خود را شفاف و بدون پنهان کاری به یکدیگر منتقل کنند و در نهایت تصمیمی درست و منطقی اتخاذ نمایند؛ چنان که سزاوار است وجهه همّت و تلاش خود را اصلاح و آشتی دادن میان آن دو قرار دهند تا خداوند آنان را در انجام دادن مأموریتشان موفق بدارد. [۴۷]

←← قلمرو اختیارات داوران
بدون شک، درصورت توافق داوران بر آشتی میان زوجین، آن را انجام می‏دهند؛ لیکن در فرض توافق بر جدایی آیا می‏توانند بدون اجازه زوج، طلاق را به اجرا گذارند یا اجرایی کردن طلاق منوط به اجازه زوج است؟ اختلاف می‏باشد. مشهور قائل به قول دوم اند. [۴۸][۴۹]

بنابر این قول، اگر نظر داوران بر طلاق خلع قرار گیرد، داور زوجه جهت بذل عوض در طلاق باید از او اجازه بگیرد. [۵۰] البته اگر داوران از ابتدا با زوجین شرط کرده باشند که به هر تصمیمی رسیدند؛ چه سازش و چه جدایی، آن را اجرا کنند و آنان پذیرفته باشند، نیازی به اجازه زوجین نیست و داوران می‏توانند بدون اجازه مجدد، طلاق را اجرا کنند. [۵۱][۵۲]

هرگاه داوران چیزی را بر زوجین شرط کنند، در صورتی که شرط مشروع و مباح باشد، لازم الوفاء خواهد بود؛ هرچند زوجین بدان راضی نباشند، مانند آنکه شرط کنند زوج، زوجه را در فلان شهر سکنی‏ دهد یا محل سکونت او را از هوویش جدا سازد یا بر زوجه شرط کنند که مطالبه مهر خود را- که زمانش فرارسیده- تا فلان تاریخ به تأخیر اندازد. اما اگر شرط غیر مشروع باشد، از قبیل ازدواج نکردن زوج با زنی دیگر، شرط باطل خواهد بود. [۵۳]

←← تکلیف در صورت اختلاف داوران
چنانچه داوران در حل مشکل زوجین اتفاق نظر پیدا نکنند و نظر هر کدام خلاف نظر دیگری باشد، حکم هیچ یک نافذ نخواهد بود و حاکم شرع داوران دیگری را انتخاب و ارسال می‏کند تا بر یک امر اتفاق نظر پیدا کنند. [۵۴][۵۵][۵۶]

←← حکم داوران بر زوجین غائب
هرگاه زوجین یا یکی از آن دو، پس از انتخاب و ارسال داوران، غایب شوند، مانند آنکه به مسافرت بروند، آیا حکم داوران بر غایب نافذ است یا نه، اختلاف می‏باشد. [۵۷][۵۸]


ـــــــــــــــــ
پانویس:
۱. ↑ نساء/سوره۴، آیه۳۵.
۲. ↑ جواهرالکلام ج۳۱، ص۲۰۹.
۳. ↑ غنیة النزوع، ص۳۵۳.
۴. ↑ کتاب السرائر ج۲، ص۷۳۰.
۵. ↑ التنقیح الرائع ج۳، ص۲۵۷.
۶. ↑ تحریر الأحکام ج۳، ص۵۹۸.
۷. ↑ کتاب السرائر ج۲، ص۷۳۰.
۸. ↑ الروضة البهیة ج۵، ص۴۳۰
۹. ↑ ریاض المسائل ج۱۰، ص۴۷۹.
۱۰. ↑ جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۱۳.
۱۱. ↑ تفصیل الشریعة (النکاح)، ص۴۹۶.
۱۲. ↑ المبسوط ج۴، ص۳۳۹-۳۴۰.
۱۳. ↑ المهذب ج۲، ص۲۶۵.
۱۴. ↑ غنیة النزوع، ص۳۵۳.
۱۵. ↑ کتاب السرائر ج۲، ص۷۳۰.
۱۶. ↑ شرائع الإسلام ج۲، ص۵۶۱.
۱۷. ↑ قواعد الأحکام ج۳، ص۹۶.
۱۸. ↑ الروضة البهیة ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰.
۱۹. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۶۵.
۲۰. ↑ جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۱۱.
۲۱. ↑ وسیلة النجاة، ص۷۵۶.
۲۲. ↑ المختصر النافع، ص۱۹۱.
۲۳. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۶۵.
۲۴. ↑ کشف اللثام ج۷، ص۵۲۱.
۲۵. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۶۶-۳۶۷.
۲۶. ↑ کشف اللثام ج۷، ص۵۲۲
۲۷. ↑ الحدائق الناضرة ج۲۴، ص۶۲۹
۲۸. ↑ جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۱۴.
۲۹. ↑ ریاض المسائل ج۱۰، ص۴۸۱.
۳۰. ↑ المبسوط ج۴، ص۳۴۰.
۳۱. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۶۶-۳۶۷.
۳۲. ↑ الحدائق الناضرة ج۲۴، ص۶۳۰.
۳۳. ↑ کتاب السرائر ج۲، ص۷۳۰.
۳۴. ↑ التنقیح الرائع ج۳، ص۲۵۸
۳۵. ↑ الحدائق الناضرة ج۲۴، ص۶۳۴-۶۳۵.
۳۶. ↑ تحریر الوسیلة ج۲، ص۳۰۷.
۳۷. ↑ کتاب السرائر ج۲، ص۷۳۰
۳۸. ↑ تحریر الأحکام ج۳، ص۵۹۹
۳۹. ↑ الروضة البهیة ج۵، ص۴۳۲.
۴۰. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۶۷.
۴۱. ↑ جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۱۵
۴۲. ↑ مهذب الأحکام ج۲۵، ص۲۳۱-۲۳۲.
۴۳. ↑ جواهرالکلام ج۳۱، ص۲۱۵
۴۴. ↑ مهذب الأحکام ج۲۵، ص۲۳۱.
۴۵. ↑ تفصیل الشریعة (النکاح)، ص۴۹۷.
۴۶. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۶۷.
۴۷. ↑ الأنوار اللوامع ج۱۰ قسم ۱، ص۱۳۰.
۴۸. ↑ مختلف الشیعة ج۷، ص۴۰۵.
۴۹. ↑ المهذب البارع ج۳، ص۴۲۰.
۵۰. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۶۷-۳۶۸.
۵۱. ↑ وسیلة النجاة، ص۷۵۶-۷۵۷.
۵۲. ↑ هدایة العباد (گلپایگانی) ج۲، ص۳۶۹.
۵۳. ↑ جواهر الکلام ج۳۱، ص۲۱۹-۲۲۰.
۵۴. ↑ التنقیح الرائع ج۳، ص۲۶۰.
۵۵. ↑ ریاض المسائل ج۱۰، ص۴۸۲.
۵۶. ↑ منهاج الصالحین (سیستانی) ج۳، ص۱۱۱.
۵۷. ↑ مسالک الأفهام ج۸، ص۳۷۰.
۵۸. ↑ جواهرالکلام ج۳۱، ص۲۱۸.  




منبع: وبسایت ویکی فقه