تبیان، دستیار زندگی

اشرافی‌گری، بزرگ‌ترین مانع در اجرای عدالت

آسیب‌شناسی نخبگان تأثیرگذار در حکومت علوی

نخبگان تأثیرگذار در عصر حاکمیت امیر‌مؤمنان (ع) به انحرافات و بیماری‌هایی مبتلا شدند که موجب مقاوت آنان در برابر اصلاحات امیر‌مؤمنان گردید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آسیب‌شناسی نخبگان تأثیرگذار در حکومت علوی

یکی از مهمترین بیماری های آنان مسألۀ رشک و کینه بر امیر مؤمنان بود که در اموری چون تعصب های قومی، ضربه دیدن از شمشیر آن حضرت در جنگ های صدر اسلام و عقده های شخصی ریشه داشت. دومین انحرافی که برخی از خواص را به مخالفت با آن حضرت کشانید، منافع مادی بود. اشرافی گری مانع از آن می شد که آنان روش عدالت محورانۀ امیر مؤمنان را تحمل کنند. ازاین رو، با سیاست تساوی در تقسیم بیت المال مبارزه کردند. تفسیر به رأی و بدعت نهادن در دین، انحراف سومی بود که در میان نخبگان و سران اصحاب رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) رواج یافت و در دوران حکومت علی (علیه السلام) تأثیرگذار شد. این عوامل و برخی امور دیگر، موجب فاصله گرفتن خواص از آن حضرت و مخالفتشان در قالب عدم بیعت، خودداری از حضور در جنگ ها، بر پا کردن جنگ علیه آن حضرت و یاری کردن مخالفان وی شد.
 
نخبگان هر جامعه ای در هدایت فکری، سیاسی، فرهنگی و رفتاری آن جامعه نقش عمده ای را ایفا می کنند. آنان به سبب برخورداری از ویژگی های فوق العاده، همواره مـورد توجه مـردم بوده، رأی و نظرشان تأثیر شگرفی در هدایت افکار عمومی می گذارد. 
در ایـن نـوشتار، انحرافات و بیماری هایی که در عصر حاکمیت امیر مؤمنان (علیه السلام) دامنگیر چهره های برجسته گردید، مورد بررسی قـرار گـرفته،برخی از مـهمترین لغزشگاه های آنان بیان شده است.

 امام علی (علیه السلام) هنگامی حکومت را به دست گرفت که رفاه و آسـایش، به عـنوان یک ارزش محوری برای مردم مطرح بود. مسلمانان برای اشراف، اهمیت و جایگاه ویژه ای قائل بودند و در تصمیم گیری های اجتماعی تحت تأثیر آنـان قـرار داشـتند؛ به طوری که نوشته اند امیر مؤمنان برای أخذ بیعت از مردم در شام، ناگزیر از اشراف به طـور جـداگانه درخواست بـیعت کرد.



1- حقد و کینه
یکی از مهمترین مشکلات علی (علیه السلام)، مسألۀ حسادت و کینۀ برخی از قبایل و یـا افـراد خاص متنفذ نسبت به آن حضرت بود؛ به طوری که موجب تنها شدن آن بزرگوار و یا حتی بـرپایی بـرخی از جـنگ ها علیه آن حضرت گردید. 

2-اشرافی گری
در دوران حاکمیت امام علی (علیه السلام) ترجیح دنیا بـر آخـرت رواج یافت؛ به گونه ای که حضرت به مردم زمانه خود می فرماید: «شما را چه شده است؟!که بـا بـه دست آوردن مقدار اندکی از دنیا، فرحناک و بانشاط می شوید؛ در حـالی که از دسـت رفـتن و محرومیّت فراوان آخرت، شما را محزون نمی کند؟! و هر گـاه مـتاع ناچیزی از دنیا را از دست بدهید، مضطرب و پریشان می شوید تا آنجا که آثار آن در چهره هایتان آشکار مـی شود» (نهج البـلاغه، خطبۀ 113). سپس حضرت به رواج تغییر ذائقۀ مـردم از آخـرت گرایی به دنـیاگرایی اشـاره کـرده، می فرماید: «آن چنان این مطلب آشکار است که هـمه، عیب یـکدیگر را می دانید و اگر بر زبان نمی آورید، به سبب آن است که می ترسید همان عیب را دربـارۀ شـما بازگو کنند. (گویا)دست به دست یکدیگر داده اید کـه آخرت را ترک گویید و نـسبت بـه دنیا عشق ورزید... ». سپس می فرماید: «دینتان لقمه انـدکی اسـت که بر زبانتان قرار گرفته است [سست شده است ]. مانند کسی هستید که از کارش فراغت یـافته و رضـایت مولای خویش را فراهم آورده است» (همان).

در حقیقت باید گفت که این رفاه رفاه طلبی و عـافیت طلبی در زمان پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله سران اصحاب را بیمار کرده، اندک اندک همۀ جامعه را به سوی مال اندوزی سوق داد و حرص و ولع مردم را به تکاثر، افزایش داد؛ به طوری که در زمان خلافت عثمان، به دلیـل روحـیۀ اشـرافی شخص خلیفه و اطرافیانش، شخصیت های پارسا و دنیاگریز تحت الشعاع صاحبان مال و منال قـرار گرفتند و افرادی چون ابوذر و عمار و عبد اللّه بن مسعود به سبب اعتراض به وضع نابسامان جامعه، مورد غضب عـثمان قرار گـرفتند (بلاذری، 1394 قـ، ج 5: 36، 48 و 53).

امام علی (علیه السلام) هنگامی حکومت را به دست گرفت که رفاه و آسـایش، به عـنوان یک ارزش محوری برای مردم مطرح بود. مسلمانان برای اشراف، اهمیت و جایگاه ویژه ای قائل بودند و در تصمیم گیری های اجتماعی تحت تأثیر آنـان قـرار داشـتند؛ به طوری که نوشته اند امیر مؤمنان برای أخذ بیعت از مردم در شام، ناگزیر از اشراف به طـور جـداگانه درخواست بـیعت کرد (محمودی، 1369 ق، ج 4: 17).


چنین وضعیتی نشان می داد که مسلمانان بار دیگر همچون دوران جاهلیت، مقدّرات خود را به دست صـاحبان ثـروت قرار داده، اصحاب علم و دین از چشم آنان افتاده بودند؛ زیرا شخصیت نمایندگان و برگزیدگان هر جامعه ای مـعرّف آمـال و آرزو و خـواسته های آن جامعه است. وقتی ملتی به ثروتمندان رأی دهند، نشانۀ آن است که ثروت را بر سایر فضایل بشری برتری می دهند و کـسب مـال و منال، همّ اصلی آنان است. چنین جامعه ای، جامعۀ دنیاسالار است، نه دین سالار.

پیامدهای اشرافی گری و تجمل گرایی

روحیۀ رفاه طلبی در زمان حکومت امیر مؤمنان (علیه السلام) دو پیامد مـنفی داشـت کـه هر یک از آنها به نوعی سبب تضعیف بنیان حکومت آن حضرت می گشت:
اولین پیامدش این بود که مردم از طرح های اصـلاحی آن حـضرت که برای آنان سخت و پرمشقت بود، حمایت نمی کردند؛ مثلا با تقسیم مساوی بیت المال کـه مـی توانست عـدالت اقتصادی را در جامعه برقرار کند، مخالفت می کردند و یا در میدان جنگ، آن حضرت را تنها می گذاردند.

شخصیت نمایندگان و برگزیدگان هر جامعه ای مـعرّف آمـال و آرزو و خـواسته های آن جامعه است. وقتی ملتی به ثروتمندان رأی دهند، نشانۀ آن است که ثروت را بر سایر فضایل بشری برتری می دهند و کـسب مـال و منال، همّ اصلی آنان است. چنین جامعه ای، جامعۀ دنیاسالار است، نه دین سالار. 


پیامد دوم و تلخ تر، این بود که برخی برای بـه دست آوردن درهم و دینار بیشتر به آن حضرت خیانت کرده، به بیت المال دست اندازی می کردند یا بـه معاویه می پیوستند و یا نیروهای کـارآمد نـظام علوی را ترور می کردند.

کار به جایی رسید که برخی از دوستان علی (علیه السلام) به سبب توقعات مالی به آن بزرگوار بی وفایی می کردند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «یکی از موالیان امیر مؤمنان از آن حضرت، مالی را درخواست کـرد. حضرت فـرمود: وقتی عطای من رسید، آن را بین خود و شما تقسیم می کنم. ولی غلام، قانع نشد و گفت: این مبلغ برایم کفایت نمی کند». به دنبال این ماجرا به معاویه پیوست و معاویه جایزه ای گرانسنگ و مالی فراوانی به او بخشید (کلینی، 1389 ق: 72). 

و این گونه می شود که هر گاه حبّ مال و منال و زن و فرزند در دل جامعه ای بیش از ارادتشان به دین و آیینشان گردد، هم مردم و هم عناصر نظام حاکم بـر آن جـامعه، سست می شوند؛ به گونه ای که حتی اگـر شـخصیتی چـون علی بن ابی طالب (علیه السلام) هم در رأس آن قرار داشته باشد، قادر به اصلاح آن جامعه نخواهد بود؛ زیرا وقتی که قابل، قابلیّت خود را از کف بـدهد، فاعل، هرگز نـمی تواند فـاعلیّت خود را اعمال کند؛ نه عوام از او حمایت خواهند کرد و نـه خـواص به او وفاداری نشان خواهند داد.

3- اجتهاد در مـقابل نص
اجتهاد نـاروا، تفسیر به رأی و رواج بدعت ها از دیگر آسیب های خواص و عوام در عصر حکومت امیر مؤمنان به شـمار مـی آید. البته این انحراف از دوران خلفا در جامعۀ اسلامی ریشه دوانیده بـود؛ زیرا خـلفای بـعد از پیامبر (صلی الله و علیه وآله) در مقابل نصوص موجود قرآنی و نـبوی، اجتهاد مـی کردند و بر خلاف قرآن و سنّت فتوا داده، برای خود حق تشریع و وضع احکام قائل بودند.

مردم از طرح های اصـلاحی امام علی علیه السلام که برای آنان سخت و پرمشقت بود، حمایت نمی کردند؛ مثلا با تقسیم مساوی بیت المال کـه مـی توانست عـدالت اقتصادی را در جامعه برقرار کند، مخالفت می کردند و یا در میدان جنگ، آن حضرت را تنها می گذاردند.

 

نتیجه گیری

در یـک جمع بندی کلی باید گفت که نخبگان تأثیرگذار در عصر حاکمیت امیر مؤمنان (علیه السلام) به انحرافات و بیماری هایی مـبتلا بـودند کـه موجب مقاومت آنان در برابر اصلاحات امیر مؤمنان گردید. یکی از مهمترین بیماری های آنان مسألۀ رشـک و کـینه نسبت بـه امیر مؤمنان بود که در اموری چون تعصب های قومی، کینه به سبب ضربه دیدن از شمشیر آن حـضرت در جـنگ های صـدر اسلام و عقده های شخصی ریشه داشت.
دومین انحرافی که خواص را به مخالفت با آن حضرت کشانید، منافع مادّی بـود کـه مانع از آن می شد که آنان روش عدالت محورانۀ امیر مؤمنان را تحمل کنند. تفسیر به رأی کردن و بدعت نـهادن در دیـن، انحراف سـوّمی بود که در میان نخبگان و سران اصحاب رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) رواج یافته بود و در دوران حکومت علی (علیه السلام) مورد تأیید و تأکید قرار می گرفت.

در مجموع، این عوامل و برخی امور دیگر، موجب زاویه گرفتن خواص بـا آن حضرت و مـخالفتشان در قالب عدم بیعت، خودداری از حضور در جنگ ها، بر پا کردن جنگ علیه آن حضرت و یاری کردن مخالفان حضرت می شد.

البته نکتۀ مـهم تر ایـن است که کسانی که به سبب این عوامل با علی (علیه السلام) دشـمنی می کرده اند، همواره سـعی داشته اند تا با دلایل عوام فریبانه، عدم یاری و یا مخالفت خویش نسبت به آن حضرت را توجیه کنند. 
منبع:
این مطلب خلاصه ای است از مقاله؛ "آسیب‌شناسی نخبگان تأثیرگذار در حکومت علوی" به قلم جوادسلیمانی، که در شماره 57 مجله «حکومت اسلامی»، منتشر شده است.



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.