در یافتی از مناجات خمس عشره
در تاب زلف یار ...
(مناجات العارفین)
اِلهى قَصُرَتِ الاْلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَناَّئِكَ كَما یَلیقُ بِجَلالِكَ وَ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنْ اِدْراكِ كُنْهِ جَمالِكَ وَ انْحَسَرَتِ الاْبْصارُدُونَ النَّظَرِ اِلى سُبُحاتِ وَجْهِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَریقاً اِلى مَعْرِفَتِكَ اِلاّ بِالْعَجْزِ عَنْ مَعْرِفَتِكَ ...
الهی!درخت وصف، بیشک به آسمان ثنای تو نتواند رسید و پرنده عقل بر اوج جمال تو بال نتواند سائید.
خدایا!
در چنته کوچک فهم ما کی ابزار درک تو میگنجد و در کوله بار خرد ما کجا توشه راه قلّه جلال تو جای میگیرد؟
پای عقل در راه درک تو کفش آبله پوشید و به مقصد نرسید و چشمها بر خیمهگاه تو در انتظار ماند و رخسار زیبای تو ندید، که تو مر پناهگاه معرفت خویش را راهی نیافریدهای، جز کوره راههای عجز.
محبوبم!
نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز.
اِلهى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوْقِ اِلَیْكَ فى حَداَّئِقِ صُدُورِهِمْ وَ اَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ اِلى اَوْكارِ الاْفْكارِ یَاْوُونَ وَ فى رِیاضِ الْقُرْبِ وَالْمُكاشَفَةِ یَرْتَعُونَ وَ مِنْ حِیاضِ الْمَحَبَّةِ بِكَاْسِ الْمُلاطَفَةِ یَكْرَعُونَ وَ شَرایِعَ الْمُصافاتِ یَرِدُونَ...
خداوندا!
ما را از آنانی قرارده که درختهای اشتیاق در باغهای سینههایشان ریشه دوانده و شعلههای عشق تو آتش به دلهایشان زده و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده.
آنان که در مزارع قرب تو، به چراگاه مکاشفه آمدهاند و از چشمه عشق تو با جامهای لطف تو مینوشند.
آنان که:
در جوار خانه تو مسکن گزیدهاند و آب حیات از باران مهر تو مینوشند و لباس از نسیم لطف تو میپوشند.
آن پروانهها که هماره گرد تو میگردند و وام زندگی از آتش عشق تو میگیرند.
آنان که در بلندای قله ملاطفت تو تنفس میکنند.
قَدْ كُشِفَ الْغِطاَّءُ عَنْ اَبْصارِهِمْ وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ الرَّیْبِ عَنْ عَقاَّئِدِهِمْ وَ ضَماَّئِرِهِمْ وَانْتَفَتْ مُخالَجَةُ الشَّكِّ عَنْ قُلُوبِهِمْ وَ سَرائِرِهِمْ وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقیقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ وَ عَلَتْ لِسَبْقِ السَّعادَةِ فِى الزَّهادَةِ هِمَمُهُمْ ...
خداوند!ما را از آنانی قرارده:
که اطراق در کنار جوی صفای تو کردهاند و از سبزینه وفای تو میزیند.
آنان که پردههای جهل از جلوی چشمانشان برداشته شده و ابرهای ظلمت در آسمان وجودشان شکافته شده.
آنان که از بیراهههای وهم و چند راهههای ریب خلاصی یافتهاند.
آنان که به جغد بیم و کبوتر امید از یک پنجره مینگرند.
آنان که گلیم خویش را از گرد گمان تکاندهاند و ملخهای شک را از مزارع دلهای خویش راندهاند.
خدایا!
چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها و چه زیباست پرواز پرنده خاطر تو بر قلبها و چه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده غیبها بسوی تو.
وَ عَذُبَ فى مَعینِ الْمُعامَلَةِ شِرْبُهُمْ وَ طابَ فى مَجْلِسِ الاُْنْسِ سِرُّهُمْ وَ اَمِنَ فى مَوْطِنِ الْمَخافَةِ سِرْبُهُمْ َاطْمَاَنَّتْ بِالرُّجُوعِ اِلى رَبِّ الاْرْبابِ اَنْفُسُهُمْ وَ تَیَقَّنَتْ بِالْفَوْزِ و الْفَلاحِ اَرْواحُهُمْ و َقَرَّتْ بِالنَّظَرِ اِلى مَحْبُوبِهِمْ اَعْیُنُهُمْ وَاسْتَقَرَّ بِاِدْراكِ السُّؤْلِ و َنَیْلِ الْمَأمُولِ قَرارُهُمْ وَ رَبِحَتْ فى بَیْعِ الدُّنْیا بِالاْخِرَةِ تِجارَتُهُمْ ...
خدایا!ما را از آنانی قرارده که سینههایشان با تنفس در فضای عرفان تو گشاده گشت. آنان که در دریای سعادت، کشتی همتشان با بادبان زهد پیشی گرفت. همانها که جامه کردار در رود تو شستند و لقمه رفتار از دست تو گرفتند و شراب گفتار از جام تو نوشیدند.
آنها که در کوره انس تو گداخته شدند و با سوهان تو صیقل یافتند.
آنها که وجودشان در مسیر توفانهای وحشت، ایمنی از تو یافت و پیکرشان در مسیل سیلهای بنیان کن استقامت از تو گرفت و خاطرشان با رجعت به سوی تو، پروردگار خدایان، سلطان پادشاهان و مالک حاکمان آرامش یافت و دلهایشان با یاد تو اطمینان گرفت و روانهایشان در اقیانوس رستگاری به کشتی یقینی نشست و روحهایشان آرامش را در بغل گرفت.
و از دیدار معشوقشان نگاه منتظرشان برق زد و چشمانشان روشنی یافت.
و آرامشی بر باد رفته با رجعت مسافران آرزو بازگشت.
و قرارِِ از جان پر کشیدهشان، با دیدار خواستههایشان در وجود نشست.
آنان که در معامله دنیا و آخرتشان به سود مقصودشان نایل آمدند و آنان که از فانی گذشتند تا به باقی رسیدند.
آنان که در دام سفلی فرود نیامدند تا در اوج علوی پریدند.
آنان که در طوفان مهلک دریا کشتی خویش سبک کردند تا به ساحل سلامت رسیدند.
اِلهى ما اَلَذَّ خَواطِرَ الاِْلْهامِ بِذِكْرِكَ عَلَى الْقُلُوبِ وَ ما اَحْلَى الْمَسیرَ اِلَیْكَ بِالاْوْهامِ فى مَسالِكِ الْغُیُوبِ وَ ما اَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّكَ وَ ما اَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِكَ فَاَعِذْنا مِنْ طَرْدِكَ وَ اِبْعادِكَ وَاجْعَلْنا مِنْ اَخَصِّ عارِفیكَ وَ اَصْلَحِ عِبادِكَ وَ اَصْدَقِ طاَّئِعیكَ وَ اَخْلَصِ عُبّادِكَ یا عَظیمُ یا جَلیلُ یا كَریمُ یا مُنیلُ بِرَحْمَتِكَ وَ مَنِّكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
خدایا!
ما را از آنانی قرارده که سینههایشان با تنفس در فضای عرفان تو گشاده گشت. آنان که در دریای سعادت، کشتی همتشان با بادبان زهد پیشی گرفت. همانها که جامه کردار در رود تو شستند و لقمه رفتار از دست تو گرفتند و شراب گفتار از جام تو نوشیدند.
چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها و چه زیباست پرواز پرنده خاطر تو بر قلبها و چه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده غیبها بسوی تو.
چه روح میبخشد گام زدن در مسیر عرفان تو و چه جان میدهد ایمان به غیب تو.
خدای من! محبوب من! چه خوش است طعم عشق تو.
چه شوقآفرین است نگاه عاشقانه تو.
چه تکاندهنده است توجه مهرآمیز تو.
چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو.
چه لذت بخش است گرمای دست نوازش تو.
خدای من!
چه آرامش هیجانانگیزی میبخشد نگریستن به چشمهای تو.
چه بیقراری آرامی است بر در خانه محبت تو.
محبوبم!
نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز.
مرا از نزدیکترین عارفان و شایستهترین بندگان و راستگوترین مطیعان و خالصترین عبادت کنندگان و مخلصترین روی به تو آورندگانت قرارده.
ای خلاّق بزرگیها و ای آفریننده عظمتها! و ای در وجود آورنده رتبههای بلند!
ای عظیم! ای جلیل! ای بخشنده کرم و ای کرامت محض!
ای دست گیرنده و به مقصد رساننده!
تو را سوگند به رحمت و نعمت بی منتهایت که اجابت کن!
ای مهربانترین بخشندگان!
-------------------------------------------
مطالب گذشته:
دریافتی از مناجات خمس عشره (1)
دریافتی از مناجات خمس عشره (2)
دریافتی از مناجات خمس عشره (3)
--------------------------------------------
منبع:
شجاعی، سید مهدی، دست دعا، چشم امید، 113-109.