تبیان، دستیار زندگی

معرفی كتاب «پهلوان گود گرمدشت» به مناسبت 15 اردیبهشت سالروز شهادت حسین قجه‌ای

كشتی‌گیری كه نفسش را ضربه فنی كرد

شهید حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان فارسی از تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) بود كه 15 اردیبهشت ماه 1361 در جریان عملیات الی‌بیت‌المقدس به شهادت رسید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شهید حسین قجه‌ای

شهید حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان فارسی از تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) بود كه 15 اردیبهشت ماه 1361 در جریان عملیات الی‌بیت‌المقدس به شهادت رسید. به همین مناسبت به معرفی كتاب پهلوان گود گرمدشت (سرگذشت‌نامه شهید حسین قجه‌ای) می‌پردازیم.

پهلوان گود گرمدشت به قلم نویسنده نام‌آشنای دفاع مقدس گل‌علی بابایی است. از بابایی تا كنون كتاب‌های متعددی منتشر شده است كه عمده آنها مربوط به لشكر27 محمدرسول‌الله(ص) می‌شود. یعنی همان لشكری كه خود گل‌علی نیز رزمنده آن بود. از این حیث كتاب‌های او را باید در دقت نظر و نفوذ به عمق وقایع ممتاز و منحصر‌به‌فرد بدانیم.
شهید قجه‌ای متولد سال 1337 در زرین‌شهر اصفهان بود. جوانی ریزنقش اما كشتی‌گیر و ورزیده كه هرچند فرماندهی توانمند بود و قابلیت‌های زیادی در جبهه‌ها از خود به یادگار گذاشت، اما چون در اوایل دفاع مقدس به شهادت رسید، نسل جوان كمتر با او و نامش آشنا هستند.
كتاب پهلوان گود گرمدشت مثل خیلی از سرگذشت‌نامه‌ها مقطع به مقطع زندگی شهید قجه‌ای را پی می‌گیرد و از خاطرات خانواده و دوستان و همرزمان شهید بهره می‌برد. در مقطع نوجوانی‌های شهید نیز توجه ویژه‌ای به اشتغال او به ورزش كشتی دارد: «استخوان‌بندی قوی، هیكل توپر اما ریزنقش حسین باعث شده بود تا او به ورزش كشتی روی آورد.»
شهید قجه‌ای در عین ورزیدگی تن، دلی مهربان و رئوف داشت. شاید یكی از بهترین خاطراتی كه در این كتاب نقل می‌شود، مربوط به توجهی است كه او نسبت به خواهر بیمارش داشت. در كتاب می‌خوانیم: «روز مسابقه حسین یكی دو تا كشتی گرفت و هنگام استراحت گفت: یك مأموریت فوری دارم. رفت و هنوز مسابقه بعدی شروع نشده برگشت. كنجكاو شدم كه در حین مسابقه چه كار مهمی پیش آمده، طاقت نیاوردم و جریان را پرسیدم. گفت: یك خواهر دارم كه مشكل جسمی دارد. باید دو، سه ساعت یكبار سری به او بزنم. گفتم مگر پدر و مادرت نیستند؟ گفت چرا، اما خواهرم بیشتر به من وابسته است و من كارهای او را انجام می‌دهم.»
شهید قجه‌ای از مقطع جوانی‌اش كه مصادف سال 57 است، وارد جریان انقلاب می‌شود. حسین همان سرنوشتی را دنبال می‌كند كه بسیاری از رزمندگان نسل اول جنگ با آن رو‌به‌رو می‌شدند. ابتدا در جریان پیروزی انقلاب وارد عمل شد و سپس برای حفظ انقلابی كه امثال او به پیروزی رسانده بودند، تمام‌قد وارد میادین نبرد شد.
حسین قجه‌ای دفترچه‌ای داشت كه اعمال روزانه‌اش را در آن ثبت می‌كرد. بخشی از نوشته‌های این دفترچه در كتاب پهلوان گود گرمدشت آمده است: «شب اول اردیبهشت 1358 تاكسی سوار شدم. راننده ترانه گذاشت و من اخطار نكردم، امروز شنبه از همان اول صبح، كارم با برنامه و نظم پیش نرفت، چهارشنبه ظهر سرپست بودم و نتوانستم نمازم را سروقت بخوانم...»
شهید قجه‌ای كه از اوایل غائله كردستان به این خطه می‌رود و با حاج احمد متوسلیان همرزم می‌شود، تا پایان عمرش در كنار حاجی می‌ماند و در تشكیل تیپ 27 محمدرسول الله(ص) متوسلیان را همراهی می‌كند. در كتاب از روایت‌های خود شهید نیز استفاده شده است: «لباس كردی به تن كردم و بدون اینكه به كسی اطلاع بدهم، عازم غرب كشور شدم. رفتم و همه شهرها از جمله سنندج، پاوه، مریوان و... را كه دست ضد انقلاب بود، گشتم.»
به نظر می‌رسد نمی‌شود كتاب پهوان گود گرمدشت را خواند و حسین قجه‌ای را دوست نداشت! در این كتاب نه تنها با یك رزمنده ورزشكار كه به واقع با یك پهلوان آشنا می‌شویم. جوانمردی كه در شرایط جنگی نیز سعی داشت به محرومان كمك كند. در كتاب به نقل از عباس طغیانی از همرزمان شهید می‌خوانیم: «حسین حقوق ناچیز خودش را برمی‌داشت و با آن كیف، كفش، جوراب و وسایل دیگر می‌خرید و می‌برد برای بچه‌های كردی كه در روستاهای اطراف مریوان درس می‌خواندند.»
حسین قجه‌ای كه در مقطع پایانی عمرش به فرماندهی گردان سلمان رسیده بود، با همین گردان وارد عملیات الی‌بیت‌المقدس و آزادسازی خرمشهر می‌شود. عملیاتی كه در مراحل اولیه آن و به تاریخ 15 اردیبهشت ماه 1361 به شهادت می‌رسد: «حسین و نیروهایش بدجوری در محاصره بودند... دیدیم حسین تنهای تنها وضعیت آشفته‌ای دارد. گفت: فلانی به برادر احمد بگو یك كاری برای این بچه‌ها بكنند... حتماً باید تیری به سرم بخورد كه بعد آنها بفهمند اینجا هم خبری است...»
 

منبع: روزنامه جوان