تبیان، دستیار زندگی
چهره ى والایى كه پدرش در زمان مرجع بزرگ، مؤسّس حوزه ى قم، آیت حق، حاج شیخ عبدالكریم حائرى به شغل نجّارى اشتغال داشت، به نقل از پدرش می گفت: هر زمان مرحوم حائرى نیاز به نجّارى و اصلاح ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قناعت عالم ربّانى

گل

چهره ى والایى كه پدرش در زمان مرجع بزرگ، مؤسّس حوزه ى قم، آیت حق، حاج شیخ عبدالكریم حائرى به شغل نجّارى اشتغال داشت، به نقل از پدرش می گفت:

هر زمان مرحوم حائرى نیاز به نجّارى و اصلاح درب و پنجره و تخت چوبى داشت، پدرم را براى نجارى دعوت مى كرد؛ زیرا پدرم از محترمین و مقدّسین و متدیّنین بود، و سحرهاى هر شب به تهجّد و عبادت بر می خاست، و آن مرجع بزرگ علاقه داشت كارهاى نجّارى خانه اش با آن دست پاك صورت بگیرد.

(آرى، هر دستى نباید براى انسان كار انجام دهد، هر دستى نباید براى مؤمن نان بپزد، خانه بسازد، خیاطى كند، زراعت نماید، دست موسوى و دم عیسوى لازم است كه از هر دو براى زندگى انسان نور ببارد! قصاب محل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درخواست نمود تا براى خانه حضرتش گوشت ببرد، امام نپذیرفت؛( یعنى سراغ هر گوشتى، هر مرغى، هر نانى، هر عسلى، هر مقامى، هر شخصى، هر مردى، هر زنى، هر صندلى و تختى و هر دسته و گروهى نروید.)

او گفت: مرحوم حائرى دنبال پدرم فرستاد كه چون شبهاى بسیار گرم تابستان قم، در حیاط منزل روى تخت چوبى استراحت مى كنم و اكنون تخت نیاز به اصلاح دارد، بیا و تخت را اصلاح كن. پدرم آمد و پس از بررسى تخت به آن عالم ربانى گفت: من با شاگردم بارها این تخت را اصلاح كرده ایم و اكنون قابل اصلاح نیست.

آن عالم ربّانى، محاسنش را نشان داد و گفت: جناب نجار! موى صورتم نشان مى دهد كه مرگم نزدیك است، دو تختى كه مى خواهى براى من بیاورى و به من هدیه كنى عمر هر دو تخت از عمر من بیشتر است، ممكن است سالیان درازى در خانه ى من بماند، من توان و طاقت پاسخ گویى به حق را در قیامت در مورد آن دو تخت سالم و نو ندارم،

آن مرحوم گفت: در هر صورت تدبیرى براى اصلاح آن به كار بگیر. پدرم گفت: تنها راه اصلاحش به این است كه آن را به نانواى محل جهت سوختن در تنور ببخشید! سپس گفت: آقا! شما مى دانید كه من همه ساله خمس مالم را مى پردازم، و آنچه دارم از هر جهت شرعى و حلال است؛ اگر خود نمى خواهید از مال خود تختى بسازید به من اجازه دهید با پول خودم دو تخت سالم و نو براى شما بیاورم.

آن عالم ربّانى، محاسنش را نشان داد و گفت: جناب نجار! موى صورتم نشان مى دهد كه مرگم نزدیك است، دو تختى كه مى خواهى براى من بیاورى و به من هدیه كنى عمر هر دو تخت از عمر من بیشتر است، ممكن است سالیان درازى در خانه ى من بماند، من توان و طاقت پاسخ گویى به حق را در قیامت در مورد آن دو تخت سالم و نو ندارم، براى اصلاح تخت كهنه ى خودم چه پیشنهادى دارى؟ پدرم گفت: راهى ندارد مگر آن كه چهار پایه اش را با آجر و گِل به هم ببندم. آن بزرگ مرد قانع گفت: همین كار را انجام بده، تا به اندازه ى كمى كه از عمرم باقى است از آن استفاده كنم و نیاز به نو كردن تخت نداشته باشم.

پیوند به:

آیت الله قاضی، انسانی در اوج عرفان

امام از دریچه خاطره ها

ذبح غرور

مقام رضا و تسلیم

منبع:

زیبائیهای اخلاق، حسین انصاریان، با اندکی تصرف و تلخیص.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.