تبیان، دستیار زندگی

درباره عطار نیشابوری؛ پهلوان شعر فارسی

جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد

25 فروردین در تقویم کشورمان به روز بزرگداشت عطار نیشابوری ثبت شده است. به این مناسبت نگاهی گذار داریم بر زندگی و سبک شعری او.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
عطار

شاعری که طبیب بود

فرید الدین محمد عطار نیشابوری شاعر قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است (حدود 540 تا 618 هـ.ق). پدر او دارو فروش بوده و او نیز شغل پدر را به ارث برد. او مبادی علم طب و داروشناسی را فرا گرفته و معالجه نیز می کرد چنانکه در خسرونامه گفته است:

به داروخانه پانصد شخص بودند        که در هر روز نبضم می نمودند

البته وجود 500 بیمار در هر روز کمی اغراق به نظر می رسد اما قدر متیقن آن است که او طبابت می کرده و آن را رها نکرد چرا که به گفته خود او "الهی نامه"و "مصیبت نامه"را در دکان عطاری و داروخانه به نظم آورده است چنانکه در "خسرونامه" می گوید:

مصیبت نامه کاندوه جهان است        الهی نامه کاسرار عیانست

به داروخانه کردم هر دو آغاز          چه گویم زود رستم زان و این باز

سبب شهرت عطار نه کارآمدی او در طب و نه سلک درویشی و خرقه پوشی او بلکه قلم روان و شعر جاودان اوست. سبک تمثیلی بی بدیل او در"منطق الطیر" نثر جذاب او در "تذکره الاولیاء" غزلیات و قصایدی که به قول خودش هرگز به مدح شاهان و صاحبان قدرت آلوده نشده و درسهای معنوی زیبایی که در قالب مثنوی سروده است نام او را در رده پهلوانان شعر پارسی همانند سنائی و مولوی قرار داده است.

آثار عطار

آثاری که به عطار منسوبند بسیارند حتی قاضی نورالله شوشتری او را صاحب 114 اثر –به تعداد سوره های قرآن – می داند که بی شک اشتباه است.

غالباً این آثار را به او منسوب می کنند:دیوان اشعار، اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، منطق الطیر، تذکرة الاولیا، خسرونامه، هیلاج نامه، جوهر الذات، مظهر العجائب، لسان الغیب، مختار نامه، اشتر نامه و جواهر نامه. اما تنها در صحت انتساب الهی نامه، اسرارنامه، جواهر نامه، خسرو نامه، شرح القلب، مصیبت نامه، منطق الطیر و دیوان غزلیات و قصائد او در نظم و تذکره الاولیاء در نثر مطمئن هستیم و باقی آثار را دیگران با استفاده از نام عطار بر او بسته اند و تفاوت سبک شعری آنها با آثار حتمی عطار کاملاً واضح است. از آثار حتمی عطار شرح القلب و جواهر نامه اصلاً به دست ما نرسیده اند.


زبان شعری عطار

زبان شعری عطار نرم و به زبان گفتار نزدیک است. صنعت شعری بسیاری در شعر او دیده نمی شود و شعر به سمت سادگی و طراوت کشیده می شود.اگر چه همیشه "چه گفتن" برای عطار بسیار مهم تر از " چگونه گفتن" بوده، اما او  در بخش داستان پردازی به خصوص در کتاب "منطق الطیر" بسیار قوی و زیبا کار کرده است. آثار او برگرفته از نوعی نگرشی عرفانی و متفاوت با سنت دوران است و نوعی تفکر خاص و ویژه در آثار اوست که با گذشت قرن ها هنوز ناشناخته است.

عطار با داستان پردازی بسیار زیبا و به جا، با زبانی شیوا و ساده در قالب داستان های رمزی به ما نشان می دهد که برای رسیدن به حقیقت چه باید کرد. دیدگاه و عرفان عطار میانه ای بین عرفان مولانا و حافظ است. او رسیدن به مرتبه فرشتگی را روح کمال نمی داند بلکه آدم بودن و خطا کردن را بخشی از وجود انسان می داند و در این شرایط است که کنترل نفس و وجود، امری ارزشمند خواهد بود.

منطق الطیری که جاودانه است

یکی از بدیع ترین ابتکارات شعر عرفانی فارسی منظومه منطق الطیر یا مقامات الطیور اوست. این منظومه رمزی بالغ بر 4600 بیت داستان جستجوی پرندگان برای یافتن"سیمرغ" است. عطار در سرودن این تمثیل عرفانی از "رساله الطیر" منسوب به امام محمد غزالی الهام گرفته است و آن را بسط داده و آراء خود را بر آن افزوده .

او  ماجرا را این گونه بیان می کند که مرغان هوای یافتن سیمرغ را می کنند و هدهد رهبری آنان را به عهده می گیرد. هدد حکم پیر و مرشد را دارد و در راه رسیدن به سیمرغ کم کم از تعداد مرغان کاسته می شود و هر کدام به بهانه ای در راه می مانند و نهایتاً پس از گذشتن از هفت وادی صعب که اشاره به هفت وادی سلوک دارد یعنی، طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا تنها سی مرغ به حضرت سیمرغ می رسند و در آنجا غرق در حیرت و انکسار به بقای جاودان دست می یابند.

روش عطار در این منظومه و در بیشتر منظومه هایش این است که داستان مادر – در اینجا داستان مرغان و هدهد و یافتن سیمرغ – را بیان می کند و در خلال آن داستانهای فراوان دیگری با شخصیت ها و پیامهای متفاوت را نیز ذکر می کند مثلاً ماجرای "شیخ صنعان" که بسیار مشهور است در منطق الطیر ذیل گفتگوی هدهد آمده است. این روش را در مثنوی مولوی نیز می توان دید.

شاعر عرفان

 یکی از ستون های اصلی ادبیات فارسی کسی جز فرید الدین عطار نیشابوری نیست. اگر شعر عرفانی فارسی را مانند یک مثلت در نظر بگیریم، یکی از اضلاع اصلی آن عطار است. عرفان در قرن ششم توسط سنایی وارد شعر شد، با عطار به کمال رسید و مولانا آن را به اوج رسانید. اگرچه سنایی اولین شخص بود که عرفان را به طور رسمی وارد شعر کرد، اما عطار کسی بود که شعر عرفانی را شکل بخشید و از کمال شعری بیشتری برخوردار بود. شعر عرفانی عطار خلوص، سادگی و صداقت بیشتری دارد و به مفاهیمی فراتر از آنچه که سنایی مدنظر داشته می پردازد.

مولانا عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم برای سنایی و عطار احترام زیادی قائل بود و این ارادت و احترام در مورد عطار بیشتر به چشم می آید. عرفان مولانا برگرفته از عطار و عرفان و تصوف عطار صورت تکاملی تصوف سنایی است که از زهد آن کم شده و به سمت شیدایی و شوریدگی کشیده شده است.

پایان عمر شاعر

قدیمی ترین منبع در باب مرگ عطار روایت این فوطی است که "واستشهد علی یدالتتار بنیسابور" که به موجب آن معلوم می شود عطار به مرگ طبیعی نمرده است بلکه در نیشابور به دست تاتارها به قتل رسیده. اگر چه بسیاری این روایت را نمی پذیرند اما روایت معتبرتری هم در دست نداریم.

جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد

رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد

جولانگه جلالت در کوی دل نباشد

جلوه گه جمالت در چشم و جان نگنجد

سودای زلف و خالت در هر خیال ناید

اندیشه وصالت جز در گمان نگنجد

در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند

در جان چو مهرت افتد عشق روان نگنجد

پیغام خستگانت در کوی تو که آرد

کانجا ز عاشقانت باد وزان نگنجد

دل کز تو بوی یابد در گلستان نپوید

جان کز تو رنگ گیرد خود در جهان نگنجد

آن دم که عاشقان را نزد تو بار باشد

مسکین کسی که آنجا در آستان نگنجد

بخشای بر غریبی کز عشق می‌نمیرد

وانگه در آشیانت خود یک زمان نگنجد

جان داد دل که روزی در کوت جای یابد

نشناخت او که آخر جای چنان نگنجد

آن دم که با خیالت دل را ز عشق گوید

عطار اگر شود جان اندر میان نگنجد

"دیوان غزلیات"