تبیان، دستیار زندگی
«ملاحسین فیض» بود. در تمام كاشان فیضی به استادی و ذوق سرشار معروف بود. اما مدتی بود كه دستانش لرزش پیدا كرده بود و فیضی دیگر نمی‌توانست با آن كار كند. چند صباحی بعد فیضی گذرش به مقبره ملامحسن فیض افتاد. همانجا دلش ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگین سید الشهدا

نگین سید الشهدا

فیضی عرق از پیشانی گرفت و بار دیگر به دسترنجش نگاه كرد. درِ قلمكاری شده‌ای كه رویه نقره‌ای و پر نقش و نگار داشت حالا آماده قرار گرفتن در آستانه مقبره «ملاحسین فیض» بود. در تمام كاشان فیضی به استادی و ذوق سرشار معروف بود. اما مدتی بود كه دستانش لرزش پیدا كرده بود و فیضی دیگر نمی‌توانست با آن كار كند. چند صباحی بعد فیضی گذرش به مقبره ملامحسن فیض افتاد. همانجا دلش شكست و دعا كرد و خدا را به بزرگواری این عالم قسم داد كه شفا یابد و نذر كرد كه دری زیبا برای آستانه این مرقد بسازد. هنوز مدت كوتاهی نگذشته بودكه حاجتش را گرفت. یك ماه بعد در را حاضر كرد و به میراث فرهنگی كاشان رفت. با مسئول سازمان صحبت كرد ولی آنها نپذیرفتند كه درهای مقبره را عوض كنند چون جزو نفیس‌ترین درهای چوبی بود. فیض قبول كرده و خداحافظی كرد و بیرون آمد. حالا فیض حیران بود كه در را به كجا هدیه بدهد. از خدا خواست كه او را از سردرگمی‌ نجات دهد. خواب دید كه در یك بوستان سرسبز، توده نوری از دور به سراغش می‌آید. استاد فیضی جوان قد بلند و خوش سیمایی را دید. فیضی دست جوان را فشرد و جوان به او سلام كرد و گفت: «تو چرا سردرگم مانده‌ای؟ دری را كه ساخته‌ای به حسینیه ناتمامی‌ كه در روستای حسن‌آباد كاشان است هدیه كن، خدا قبول كند.» صبح فیضی در كارگاهش را باز كرد و پیرمردی همراه با یك جوان وارد كارگاه شدند و سلام كردند. پیرمردی كه عرقچین سفید برسرداشت گفت: «من اصغر معمار هستم، «اهل روستای حسن‌آباد». سرتان را درد نمی‌آورم پسر بزرگم «علی» كه چند مدت پیش شهید شد وصیت كرد در حسینیه نیمه تمامی‌ كه در روستایمان است دفنش كنیم. علی یكی از بانیان حسینیه بود اما عمرش كفاف نداد تا كامل شدن حسینیه را ببیند. پس از شهادت او مردم حسینیه را كامل كردند و فقط در آن مانده. دیشب خدا خیر كند علی را در خواب دیدم گفت: «پدر جای دوری نروید در حسینیه پیش استاد فیضی در كاشان است.» صبح كه از خواب بیدارشدم با حاج ابراهیم صلاح و مشورت كردم و با پسرم غلامرضا خدمت شما رسیدیم.» فیضی هم جریان خوابش را تعریف كرد. سپس در را به حسینیه انتقال دادند. حالا دیگر حسینیه برای عزاداری آماده است و مقبره شهید معمار مانند نگین در میان حلقه عزاداران اباعبدالله (ع) می‌درخشد.

منبع :کتاب لحظه‌های آسمانی