گزارش از وضعیت اسرای محكوم قضایی ایرانی در عراق با نگاهی به كتاب « ما هشت نفر»
15 سال حبس با اَعمال شاقه برای تهیه نقشه درسی!
تا به حال كتابهای بسیاری در مورد اسارت و برخورد نیروهای عراقی با اسرا نوشته شده ولی در كمتر كتابی به موضوع اسرای محكوم قضایی پرداخته شده است. موضوع اسرای محكوم قضایی یكی از رخدادهای مهم دوران اسارت به شمار میرود كه شاید بسیاری از آن بیخبر باشند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/12/26 ساعت 10:21
تا به حال كتابهای بسیاری در مورد اسارت و برخورد نیروهای عراقی با اسرا نوشته شده ولی در كمتر كتابی به موضوع اسرای محكوم قضایی پرداخته شده است. موضوع اسرای محكوم قضایی یكی از رخدادهای مهم دوران اسارت به شمار میرود كه شاید بسیاری از آن بیخبر باشند. آزاده خوزستانی «مسعود خرمیپور» هشت سال و نیم در عراق اسیر بود و همراه هفت نفر دیگر درگیر پروندهای قضایی و پیچیده در عراق میشود كه حوادث و خاطرات منحصر به فردی را برایش رقم میزند. انتشارات پیام آزادگان با چاپ كتاب «ما هشت نفر» به جزئیات اتفاقاتی كه در دوران اسارت برای این آزادگان افتاد، میپردازد و یكی از خاصترین و جذابترین كتابهای منتشر شده در زمینه آزادگان را پیشروی خوانندگان قرار میدهد.
مگر اسیر را محاكمه میكنند؟
شاید برای برخی عجیب باشد كه مگر اسیر را محاكمه میكنند؟ اسیر به نوعی زندانی است و مگر زندانی را دوباره محكوم و زندانی میكنند؟ باید گفت طبق قوانین بینالمللی اگر اسیری با انجام اعمالی، قوانین جاری اردوگاه یا كشور مربوطه را نقض كند، آن كشور میتواند با توجه به جرمی كه اسیر مرتكب شده او را محاكمه یا زندانی نماید. اگر در طول مدتی كه اسیر محكوم قضایی در حال سپری كردن دوره محكومیت خود باشد بین دو كشور درگیر صلح برقرار شود، تا زمانی كه بین مقامات دو كشور برای تبادل آنها توافقی صورت نگرفته باشد، اسیر محكوم قضایی ناچار از سپری نمودن باقیمانده دوره محكومیت خود در زندان است. هر چند در جنگ ایران و عراق این موضوع اتفاق نیفتاد، اما از نظر قانونی چنین شرایطی وجود دارد.
نحوه محاكمه اسرایی كه به هر علت به دادگاه فراخوانده میشدند جالب است. طبق قوانین بینالمللی هر اسیر باید وكیل مدافع داشته و از طرف صلیب سرخ هم ناظری به نحوه محاكمه نظارت داشته باشد. جز چند نفر از اسرای ایران در زمان جنگ، هیچ كدام ناظری از صلیب سرخ نداشتند و وكیل مدافع هم یكی از كاركنان بعثی دادگاه «الثوره» بود كه در عمل نشان میداد هیچ رغبتی برای دفاع از آزادگان ندارد.
اسرای محكوم قضایی به چند دسته تقسیم میشدند؟
اما جالب است بدانید اسرای ایرانی محكوم قضایی در عراق به چند دسته تقسیم میشدند. عدهای از محكومان قضایی به این دلیل محكوم میشدند كه از آنها در تفتیشهای اردوگاه لوازمی كه از نظر عراقیها داشتن آن برای اسرا ممنوع بود، كشف میشد. در وهله اول این لوازم شامل انواع نوشتهها بود. منظور از نوشتهها تمامی متونی بود كه از نظر عراقیها ممنوع شمرده میشد. تصاویر نقاشیشده سران كشور، انواع نقشهها، نقاشیهای انقلابی و... از این جمله بودند.
عده دیگر فعالان فرهنگی، مذهبی و سیاسی اردوگاه بودند كه اغلب این اشخاص توسط جاسوسان به عراقیها معرفی میشدند. همچنین افرادی كه باعث برهم زدن نظم و آرامش اردوگاه به وسیله قتل یا ضرب و جرح اشخاص خودی یا عراقی میشدند. این افراد كسانی بودند كه با دیگر اسرا یا سربازان عراقی نزاع كرده یا با جاسوسان اردوگاه كه مورد حمایت بعثیها بودند درگیر شده و موجبات ضرب و جرح یا قتل آنان را فراهم كرده بودند.
عده دیگر را عراقیها به عنوان محكوم قضایی معرفی كرده كه در واقع هیچ گونه جرمی را مرتكب نشده بودند، اما برای تحت فشار قرار دادن كشور مقابل یا افزودن به تعداد محكومان قضایی، آنها را نیز جزو همین دسته میآوردند. برای مثال میتوان به بازگرداندن دو اتوبوس اسیر اردوگاه «تكریت11» از سر مرز، موقع تبادل اسرا اشاره كرد. آخرین گروه از محكومان قضایی، عدهای بودند كه توسط نیروهای عراقی با فریب از سر مرز ربوده شده و در واقع جزو هیچ كدام از گروههای فوق محسوب نمیشدند.
با این توضیحات از تعداد 238 آزاده محكوم قضایی كه مبادله شدند، كمتر از 40 نفر از آنان در دادگاه «الثوره» بغداد مراحل قضایی خود را گذرانده و به محكومیتهای از سه ماه تا حبس ابد محكوم شده بودند. حدود 20 نفر از این تعداد اسرایی بودند كه هنوز نوبت دادگاهشان فرا نرسیده یا پرونده آنها در جریان قرار گرفته و هنوز حكمی برایشان صادر نشده بود. بقیه آنها اسرایی بودند كه هیچگونه جرمی مرتكب نشده بودند و عراقیها فقط برای بالا بردن تعداد محكومان قضایی، آنها را به عنوان محكومان قضایی معرفی كرده بودند.
گروه فرهنگی اردوگاه چیست؟
اما ماجرای خرمیپور و هفت آزاده دیگر به عنوان محكومان قضایی چه بود؟ این آزاده خوزستانی از كودكی علاقه فراوانی به مطالعه كتابهای تاریخی و -جغرافیایی داشت. او با یك پشتوانه مطالعاتی غنی، سال 1361 و در جریان عملیات رمضان در منطقه پرورش ماهی در نزدیكیهای بصره به اسارت دشمن درآمد.
پس از چند سال دوری از كتاب و قلم، در اردوگاه «موصل3» اتفاقات خوبی رخ میدهد. آشنایی با مرحوم ابوترابی و رفت و آمدهای صلیب سرخ پای كتاب، دفتر و روزنامه را به اردوگاه باز میكند. آن زمان رسم هرگونه نقشه، مخصوصاً نقشه منطقه خاورمیانه و خطوط مرزی ایران و عراق از نظر بعثیها جرم بود. عشق به یادگیری و یاد دادن باعث شده بود تا خرمیپور و چند نفر دیگر از آزادگان تمام خطرات را به جان بخرند و به مطالعاتشان بپردازند.
دسترسی به نقشه در اردوگاه سخت و محدود بود ولی آزادگان راه چارهاش را پیدا كردند. عراقیها هنگام بردن روزنامه خیلی به سالم بودنشان دقت نمیكردند و بیشتر توجهشان به سالم بودن عكس صدام بود. روزنامههای عراقی هم بر خلاف روزنامههای ایرانی از نقشه زیاد استفاده میكردند و آزادگان با جدا كردن نقشه از روزنامه یا كشیدن آن روی یك كاغذ دیگر نقشههایشان را تهیه میكردند. به مرور نقشهكشورهای مختلف كشیده میشد و وقتی مثل یك پازل كنار هم قرار داده میشد نقشه یك قاره یا یك محدوده جغرافیایی بزرگ را تشكیل میداد. خرمیپور به اتفاق یكی از دوستانش به نام خرم تصمیم به تهیه اطلس قارههای جهان میگیرند.
در این میان حاج آقا ابوترابی گروه فرهنگی را تشكیل داد. گروهی كه متشكل از تعدادی از بچههای نخبه و تحصیلكرده اردوگاه میشد و وظیفهشان برنامهریزی، اجرای برنامههای مختلف در مناسبتهای مختلف ملی و مذهبی برای بالا بردن روحیه مقاومت و ایستادگی اسرا بود.
گروه فرهنگی شامل یك كمیته مركزی بود كه به نام گروه فرهنگی اردوگاه شناخته میشد و در هر آسایشگاه هم نمایندهای از بچههای همان آسایشگاه حضور داشتند كه به نام گروه فرهنگی آسایشگاه معروف بودند. خرمیپور در خلال كارهای فرهنگی و مطالعاتیاش برای آزادگان علاقهمند به جغرافیا كلاس هم برگزار میكرد. تمام این فعالیتها بین سالهای 1364 تا 1367 اتفاق افتاد.
از زمان اعلام پذیرش قطعنامه 598 وضعیت برای خرمیپور و دیگر آزادگان عوض شد. وضع تفتیش عراقیها در این زمان كاملاً تغییر كرده بود و آنها میخواستند با پیدا كردن وسیله یا لوازمی شخص اسیر را چند سال دیگر در كشورشان نگه دارند.
عشق به جغرافیا كار دست آزادگان داد
در دی ماه سال 1367 نقشهها و كارهای مطالعاتی آزادگان با تفتیش دقیق عراقیها لو میرود. برای اولین بار بود كه در یك تفتیش هشت نفر از بچهها گرفتار میشدند و این اتفاق شوك بزرگی به اردوگاه وارد كرد. بازجویی از آزادگان شروع شد و ماجرا در ظاهر فیصله پیدا كرد، اما یك ماه بعد دوباره هشت نفر از آزادگان را فرا خواندند و به بازداشتگاه بردند.
دوران بودن در بازداشتگاه 45 روز طول میكشد. پس از مدتی آزادگان را به دادگاه «الثوره» یا دادگاه انقلاب كه شبیه یك پادگان نظامی بود، میبرند. اینجا همان جایی بود كه شنیدن اسمش لرزه بر اندام قویترین انسانها میانداخت. دادگاهی كه بر خلاف اسمش بیدادگاهی بود كه هزاران عراقی را به نیستی فرستاده بود. حتی سربازان عراقی هم از آوردن نام و ورود به آن وحشت داشتند. دادگاه «الثوره» به تمامی جرایم نظامی و غیرنظامی رسیدگی میكرد.
سالن دادگاه شبیه دادگاههایی بود كه در فیلمهای امریكایی دیدهایم. میز بزرگ و مرتفعی در روبهرو كه رئیس دادگاه و دستیارانش پشت آن نشسته بودند قرار داشت. آزادگان ایرانی را به قرآن قسم دادند كه دروغ نگویند و سپس كیفرخواستی طولانی از اعمال خلاف این آزادگان قرائت كردند. از آنها سؤالاتی درباره اینكه چرا از مرحمتهای رهبرشان صدام حسین در تهیه لوازمی برای آسایش و راحتیشان در اردوگاه اینگونه سوءاستفاده كردند؟ یا اینكه نظرشان در مورد آغازگر جنگ چیست و آیا ایرانیها آغازگر جنگ بودند و به شهرها و مردم عراق حمله كردند؟ عراقیها میخواستند با طرح چنین سؤالاتی گرفتاری بیشتری برای آزادگان درست و آنها را دشمن دولت و ملت عراق معرفی كنند.
حبسهای چندین ساله برای جرمهای واهی
قاضی در مورد الطاف صدام به اسرای ایرانی و دادن لباس ، نان و آب صحبت و اعلام میكند چون پاسخ الطاف صدام را اسرای ایرانی ندادهاند برخلاف میلشان باید محاكمه شوند و به اشد مجازات برسند. پس از صحبتهای آزادگان، دادگاه تمام میشود و آنها دوباره به آسایشگاه برمیگردند تا جواب دادگاهشان بیاید. یكی، دو ماه بعد نوبت به دادگاه دوم میرسد كه به خاطر حاضر نشدن شاهد، كار به دادگاه سوم میكشد. در این دادگاه لیستی بلند بالا از اتهاماتی مثل نقض مستمر قوانین ارتش عراق در اردوگاه، اقدام علیه امنیت ملی عراق و برهم زدن نظم اردوگاه، اقدام به تهیه نقشه و تصاویر و متن از رجال سیاسی ایران ، امام خمینی و انتشار آن در سطح اردوگاه به همراه چندین و چند اتهام دیگر سبب شد تا هشت آزاده ایرانی به حبسهایی بین 15 تا پنج سال محكوم شوند. پنج نفر به هفت سال حبس با اعمال شاقه، یك نفر به پنج سال حبس با اعمال شاقه و دو نفر دیگر به 15 سال حبس با اعمال شاقه محكوم شدند.
این هشت نفر را برای گذراندن دوران حبس به زندان «محجر» میبرند. در زندان ایرانیان دیگری هم بودند. شرایط در زندان سختتر از شرایط اردوگاه بود. پس از آمدن صلیبسرخیها به این زندان كه بخشی از زندان «الرشید» بود، وضعیت برای آزادگان دربند ایرانی كمی بهتر شد.
اسرا را بعد از مدتی به زندان «مامن» انتقال دادند. در این زندان شرایط باز هم بهتر شد و زندانیان از رادیو، اوقات فراغت، زمانی برای كار كردن و برگزاری ادعیه هفته برخوردار بودند. عمر اقامت در این زندان هم كوتاه بود و ایرانیها را به زندان «مشروع» بردند.
تبادل اسرا، آزادگان را از اردوگاهها و زندانهای عراق نجات میدهد. هرچند آزادگان محكوم قضایی دیرتر از بقیه وارد میهن شدند. آنها را در اردوگاه رمادیه9 نگه داشتند؛ جایی كه منافقین هم حضور داشتند و اسرا را وارد چالش با آنها میكرد. در نهایت با تلاشهای دیپلماتیك ایران آزادگان محكوم قضایی مورد عفو قرار گرفتند. دكتر ولایتی در مورد وضعیت تبادل اسرای باقیمانده میگوید:«طی هفتههای آینده آزادی باقیمانده اسرا از دو طرف با ترتیب خاصی كه تفاهم شده شروع خواهد شد و قرار شد در درجه اول اسرایی كه از هر یك از دو كشور به هر علتی مورد محاكمه قرار گرفتهاند، مورد عفو قرار گیرند.» بالاخره در پاییز سال 1369، 238 آزاده ایرانی از بلاتكلیفی و زندانهای بعثی رها میشوند و روزهای دلگیر پاییز به ناگاه برایشان روشن و امیدواركننده میشود. بازگشت به میهن نوید روزهای خوش آینده را به همه میداد. آغاز یك زندگی دوباره برای آزادگانی كه به ناحق طعم تلخ زندانهای عراق را چشیدند.
منبع: روزنامه جوان