تبیان، دستیار زندگی

خوشحالم یک زن جایزه گرفته است

رویا شاه‌حسین‌زاده، برنده دوازدهمین دوره جشنواره شعر فجر گفت: خوشحالم که یک زن این جایزه را گرفته است و واقعا برایم مهم نبود که خودم این جایزه را بگیرم یا یک خانم دیگر اما مهم است که جایزه به یک زن رسید؛ چراکه ما در جامعه‌ای حضور داریم که کمتر نگاه حمایتی و توجه به خانم‌ها می‌شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 رویا شاه‌حسین‌زاده

رویا شاه‌حسین‌زاده با مجموعه شعر «صدای زنگ در آمد» از نشر نیماژ برگزیده دوازدهمین دوره جشنواره شعر فجر متولد سال 1356 از ارومیه است و در طول 25 سال فعالیت‌های ادبی‌اش شش مجموعه شعر تالیفی و دو اثر ترجمه منتشر کرده است. گفت‌و گو با شاه حسینی را در ادامه می‌خوانید.

مجموعه شعر شما به‌عنوان اثر برگزیده این دوره از جشنواره شعر فجر معرفی شد. کمی درباره این کتاب توضیح دهید.
مجموعه شعر «صدای زنگ در آمد» حاصل چندین سال تلاش من در حوزه شعر است که قدیمی‌ترین اثر آن مربوط به سال 88 و جدیدترین آن برای سال 95 است. در توضیح فضای شعرها باید بگویم که بیشتر شعرها فضای اجتماعی ـ عاطفی دارند و در مجموع 45شعر کوتاه و بلند در 92 صفحه گرد هم‌ آمدند. به اعتقاد خودم مجموعه قابل قبولی را به مخاطب ارائه داده‌ام، مجموعه‌ای که حدود دو هفته پیش چاپ دوم آن منتشر شد.

از نظر خودتان چرا این کتاب‌ به‌عنوان اثر برگزیده در این دوره انتخاب شده است؟
در پاسخ به این سوال ابتدا باید از هیئت داوران تشکر کنم که به این اثر اعتماد کردند؛ اما از طرفی باید بگویم که شعرهای این کتاب باوسواس بسیار زیادی انتخاب و چاپ شده‌اند و در همین شرایط نیز اگر بخواهم مجموعه را تغییر دهم باید چندشعر را حذف کنم؛ با این حال علاوه بر اینکه کتاب به‌عنوان اثر برگزیده معرفی شده، تصور من این است که مردم نیز به خوبی با این اثر ارتباط برقرار کرده‌اند، کارها را دوست داشتند و به همین دلیل می‌بینیم که در رسانه‌های مختلف آن‌ها را به اشتراک می‌گذارند. در کل خوشحالم که یک زن این جایزه را گرفته است و واقعا برایم مهم نبود که خودم این جایزه را بگیرم یا یک خانم دیگر اما مهم است که جایزه به یک زن رسید؛ چراکه ما در جامعه‌ای حضور داریم که کمتر نگاه حمایتی و توجه به خانم‌ها می‌شود.

به اقبال مردم از شعر شاعران در فضای مجازی اشاره داشتید. به نظر شما فضای مجازی به رویا شاه‌حسین‌زاده کمک کرده است؟
به اعتقاد من فضای مجازی نعمتی بوده، هست و خواهد بود؛ چراکه این فضا اجازه خودنمایی و نشان‌دادن قدرت و گوشه‌گیر کردن شاعران شهرستانی را از عده‌ای گرفته است. امروز یک نفر در روستایی در هر کجای این کره خاکی، به‌کمک فضای مجازی، می‌تواند آثارش را منتشر کند و این مردم هستند که تصمیم می‌گیرند این شاعر را دوست داشته باشند یا خیر. درواقع به اعتقاد من فضای مجازی به باندبازی‌های شعری پایان داده است. از طرفی ناشران نیز به وسیله همین فضای مجازی شاعرانی را که در پایتخت حضور ندارند، شناسایی می‌کنند و به اعتقاد من این درست‌ترین شیوه انتخاب است.

چرا برای مجموعه‌های قبلی شما چنین انتخابی رخ نداده بود؟
مجموعه‌های قبلی من نیز مجموعه شعرهای قابل دفاعی بودند اما متاسفانه به دلیل سیستم پخش نامناسب حتی کتاب به کتابفروشی‌های شهر خودم نیز نرسید و به این شکل دیده نشد. این سیستم پخش بلای جان بسیاری از کتاب‌های ادبیات شده است؛ چراکه همه که نمی‌توانند برای خرید کتاب به خیابان انقلاب بیایند!

معمولا عده‌ای از دوستان شاعر بعد از اعلام هر جایزه‌ای دست به انتقاد می‌زدند و معتقد بودند که کتاب برگزیده شده، شایسته نبوده است. در این چند روز از این‌گونه انتقاد‌ها شنیده‌اید؟
متاسفانه این روزها چیزی که ما بیش از همه در شعر مشاهده می‌کنیم ادعاست و دوستان می‌‌گویند که من فلان شعر و داستان را نوشته‌ام و به واسطه انتشار همان اثر به خودشان اجازه می‌دهند که درباره هرچیزی اظهارنظر کنند. این در شرایطی است که من به این دوستان پیشنهاد می‌کنم که دست از این همه حاشیه‌پردازی‌ها بردارند و با شعر و داستان‌شان مسائل را به مخاطبان انتقال دهند اما متاسفانه با این حال دوستان لحظه‌ای مکث نمی‌کنند و دائم در حال اظهارنظر هستند. به‌نظر من برای اینکه یک نفر شاعر خوبی باشد باید ابتدا انسان درون خودش را تربیت کند و منیت‌ها و ادعاها را کنار بگذارد. اگر ما نتوانیم این اعتقادات را درون‌مان قوی کنیم شعر به سراغ ما نمی‌آید و مجبور می‌شویم که دست به شعرسازی بزنیم، اتفاقی که این روزها بسیار شاهدش هستیم و می‌بینیم که تعداد شعرسازان روزبه‌روز در حال افزایش است. اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که در مراسم اختتامیه از زبان یکی از داوران جمله‌ای شنیدم که برای من بسیار ارزشمند بود و آن را بیشتر از جایزه‌ای که دریافت کردم دوست داشتم و آن این بود که آن داور می‌‌گفت هرساله هر داور تعدادی اثر موردنظرش است و داوران درباره آثار در جلسات نهایی بحث‌های بسیار زیادی انجام می‌دهند تا به یک اثر برسند اما امسال تمامی 5 داور با هم هم نظر بودند که این کتاب باید انتخاب شود و این برای من بسیار ارزشمند است.

منظور شما از شعرسازان چه کسانی هستند؟
عزیزی در مصاحبه با یکی از رسانه‌ها مطرح کرده بود که من همیشه بین ساعت 9 تا 11 شب شعر می‌نویسم که من با خواندن این مصاحبه خنده‌ام گرفت؛ چراکه مگر شعر نوشتن دست خودشان است که به آن زمان می‌دهند. در اینجا سوالی برای من پیش می‌آید که یعنی این دوستان اگر هنگام رانندگی یا پیاده‌روی شعری به ذهن‌شان برسد آن را نمی‌نویسند و اجازه می‌دهند تا 9 شب شود و آن را یادداشت کنند؟ مگر اصلا می‌توان به شعر زمان و مکان داد؟
شعر «صدای زنگ در آمد»

دلیل چنین اتفاقی چیست؟
متاسفانه فضای فرهنگی در جامعه و در میان خودمان حاکم نیست. برای مثال من مهم‌ترین جایزه حوزه شعر را کسب کردم اما وقتی صبح به دانشکده ادبیات ارومیه که در آن تحصیل می‌کنم رفتم هیچ‌کس در جریان مراسمی که در تبریز اتفاق افتاده بود، نبود. از دانشجو و استاد گرفته تا مسئولین دانشگاه حتی نمی‌دانستند چنین جایزه‌ای برگزار شده است و این یعنی ما ادبیات را دنبال نمی‌کنیم و خواندن همان «گلشن راز» همه‌مان را راضی می‌کند. من منتظر تقدیر یا تشکر نبودم فقط دوست داشتم که افراد درگیر با ادبیات از اتفاقات فرهنگی آگاه باشند، حال شما تصور کنید که این اتفاق در فضای آموزش عالی کشور در حوزه ادبیات رخ داده است و در چنین شرایطی از دیگر بخش‌های جامعه چه انتظاری دارید؟

به نظر شما شاعران شهرستانی به دلیل دور بودن از پایتخت شرایط مشکل‌تری نسبت به شاعران تهرانی ندارند؟
اینکه شاعران در شهرستان‌ها زندگی می‌کنند و از تهران دور هستند سودها و ضررهایی دارد. حسن آن این است که شاعر، دنباله‌روی کسی نمی‌شود، خودش معلم خودش است و باید برای رسیدن به جایگاهش تلاش کند، معمولا آدم‌ها در موفقیت او تاثیرگذار نیستند و او یاد می‌گیرد که تنها راه موفقیت تلاش کردن و نوشتن است.

چندین سال است که در ادبیات فعالیت می‌کنید. به نظر شما شرایط امروز نسبت به گذشته چقدر تغییر کرده است؟
25 سال است که مسیر شعر را دنبال می‌کنم و امروز بعد از 3 دهه فعالیت توانستم برنده جایزه فجر شوم اما باور کنید که شرایط ما با شرایط جوانان امروز قابل مقایسه نیست و شاید اگر من در دوره امروز متولد شده بودم این مسیر را در 5 سال طی می‌کردم. به‌خاطر دارم که در سال‌های دبیرستان تنها یک دکه در شهر بود که مجلاتی مانند کارنامه، عصر پنجشنبه و ادبیات داستانی می‌فروخت و ما باید 10 بار به آن دکه مرکز شهر سر می‌زدیم تا شاید مجله‌ای آورده باشد تا بتوانیم شعر و داستان بخوانیم. اما امروز شاعر گوشی موبایل خودش را باز می‌کند و از طریق اینستاگرام و تلگرام با جدیدترین آثار شاعر موردعلاقه‌اش روبه‌رو می‌شود و حتی به شاعر مورد علاقه‌اش پیام می‌دهد و نظر او را در مورد شعرهایش جویا می‌شود؛ یا شما به کتاب‌های صوتی توجه کنید که این روزها بسیار زیاد شده است و فرد می‌تواند هنگام رانندگی یا آشپزی هم کتاب بخواند. باور کنید نسل ما نسل انسان‌های سخت‌کوش بود و اگر چنین امکاناتی داشت جشنواره فجر که سهل است، برنده جایزه نوبل می‌شد. این در شرایطی است که جوانان امروز خودشان را با مسائل حاشیه‌ای سرگرم کرده‌اند و هیچ‌چیز، حتی ادبیات را جدی نمی‌گیرند. نسل امروز تنبل بار آمده است و شاید مقصر ما هستیم که این نسل را به اینگونه پرورش داده‌ایم.

سخن پایانی...
در پایان باید تشکر کنم از غم و اندوه که یار و یاور من در تمام این سال‌ها بوده است؛ چراکه در همه این سال‌ها به‌غیر از خدا نه معلم داشتم، نه کسی کمک کرد، نه حمایت شدم و تنها خودم بودم که مقاومت کردم و صحنه را خالی نکردم. 

منبع: ایبنا