تبیان، دستیار زندگی

خیبر یعنی جنگیدن زیرباران گلوله‌های دشمن!

عملیات بزرگ خیبر در سوم اسفند سال 1362 یكی از عملیات‌های منحصر‌به‌فرد و بزرگ ایران در دوران دفاع مقدس است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
عملیات بزرگ خیبر

عملیات بزرگ خیبر در سوم اسفند سال 1362 یكی از عملیات‌های منحصر‌به‌فرد و بزرگ ایران در دوران دفاع مقدس است. این عملیات به لحاظ ابتكارات نظامی و شیوه عملكرد نیروها بسیار پیچیده و خاص بود و موجب شگفتی و غافلگیری دشمن و كارشناسان نظامی دنیا شد. رزمندگان با عبور از نیزارهای هورالهویزه جبهه جدیدی در جنگ باز كردند و ارتش عراق را با عقب‌نشینی و شكست مواجه كردند. علی كاوه از رزمندگان تیپ زرهی 72 محرم به عنوان خط‌شكن در عملیات خیبر حضور داشت و مقاومت عاشورایی و ایثار نیروها و فرماندهان را در این عملیات به چشم دید. كاوه در گفت‌وگو با «جوان» از عملكرد رزمندگان و ابتكارات نظامی نیروهای ایرانی در عملیات می‌گوید.

عملیات خیبر بزرگ‌ترین عملیات ایران پس از آزادسازی خرمشهر بود. وضعیت جبهه‌هایمان در روزهای منتهی به این عملیات چگونه بود و فرماندهان چطور به یك جمع‌بندی درباره انجام عملیات رسیدند؟
بعد از عملیات الی‌بیت‌المقدس فرماندهان نزد حضرت امام رفتند و گفتند خرمشهر آزاد شده، بیشتر سرزمین‌هایمان را از عراق گرفته‌ایم و به مرز رسیده‌ایم؛ الان باید چه كار كنیم‌. آنجا حضرت امام می‌فرماید باید جنگ را جهت تنبیه متجاوز ادامه دهیم. حضرت امام فرمودند وارد خاك عراق نشوید، ولی فرماندهان استدلال كردند اگر پشت مرز بمانیم عراق مجدداً قوی می‌شود، به ما حمله می‌كند و وارد خاكمان می‌شود. امام آن زمان به خاطر اینكه به مردم عراق آسیب وارد نشود با ورود به خاك عراق مخالفت می‌كرد. پس از موافقت امام، یك ماه بعد اولین عملیات در 24 تیر با نام رمضان انجام شد كه به تمام اهدافش نرسید. بعد از این عملیات به منطقه فكه رفتیم و عدم‌الفتح داشتیم. پس از این دو عملیات، فرماندهان منطقه هور را در نظر گرفتند. شهید علی هاشمی كه فرماندهی قرارگاه سری نصرت را برعهده داشت مسئولیت شناسایی منطقه را به عهده گرفت. هور نسبت به دیگر مناطق سرزمین متفاوتی بود. ما قبلاً در منطقه رملی فكه جنگیده بودیم كه بسیار دشوار بود. در رمضان در دشت باز و روی خاك رس با خاكریزهای مثلثی عراق جنگیدیم. اما این بار در منطقه‌ای بودیم كه آب است و می‌توانستیم از راه آب به جاده بصره-العماره كه دو سمتش هور قرار داشت وارد شویم و ارتباط بصره با شهر المعاره را قطع ‌كنیم و ضربه بزرگی به ارتش عراق بزنیم.
پس از شناسایی‌ منطقه، روند عملیات به چه شكل پیش رفت؟
شناسایی هور انجام شد و چون منطقه آب بود قدرت زرهی دشمن برای مانور را می‌گرفت. این منطقه برای ما یك نقطه قوت بود و اتكایمان به نیروی رزمنده شجاع و باایمان قرار داشت. در هور تجهیزاتی مثل تانك كمتر قدرت مانور داشت و همین برایمان نقطه اتكا بود. عملیات طراحی شد و در سوم اسفند سال 1362 عملیات خیبر در دو جبهه انجام شد. یك جبهه سمت هور با قرارگاه‌های حنین، بدر و فتح بود و در منطقه پاسگاه زید قرارگاه كربلا عمل می‌كرد. قرار بود از پاسگاه زید لشكرهای 7 ولیعصر(عج)، 14 امام حسین(ع) و تیپ زرهی 72 محرم قرار داشتند. باید از آنجا تا كانال پرورش ماهی و از كنار كانال ماهی به سمت پل نشوه می‌رفتیم. شب اول تا خاكریزهای مثلثی پیش رفتیم. در ادامه مسیر فرماندهان تصمیم گرفتند ادامه ندهند و ما را به طلائیه بردند. ما شب دوم عملیات در طلائیه عمل كردیم. بارانی از آتش بر سرمان می‌ریخت و عراق دیوانه‌وار منطقه را زیرآتش گرفته بود.
در مرحله اول عملیات نیروهای ما از قرارگاه بدر و حنین نزدیك 50 كیلومتر جلو رفتند. یك قرارگاه تا آن سمت دجله و شهر القرنه رفت و مستقر شد. از جبهه شمال هم وارد منطقه العزیر شدند. قرارگاه‌های دیگری نیز جزایر جنوبی و شمالی را تصرف ‌كردند اما در روزهای اول دشمن فشار سنگینی به نیروهای جبهه القرنه وارد كرد و موجب عقب‌نشینی‌شان شد. نیروهای منطقه العزیر هم عقب‌نشینی می‌كنند و به جزیره برمی‌گردند و پس از این دشمن تمام فشارش را روی جزیره می‌گذارد. دشمن در عرض 72 ساعت نزدیك به یك میلیون گلوله به جزایر و منطقه طلائیه می‌ریزد. عراق می‌خواست این جای پا را از ما بگیرد. چون ما از سمت جزایر توسط توپخانه به جاده بصره-العماره دسترسی داشتیم و این جاده استراتژیك زیر توپخانه ما بود و از دشمن تلفات می‌گرفتیم. دشمن نمی‌خواست این جای پا دست ما باشد و از سمت طلائیه و جزیره جنوبی مجنون فشار می‌آورد و شهید حمید باكری و لشكر31 عاشورا و لشكر8 نجف اشرف حماسه بزرگی در منطقه آفریدند و در پل سوئیب مقاومت جانانه‌ای كردند. در این منطقه دشمن فشار می‌آورد تا از این پل عبور كند و جزیره را بگیرد. اگر جزیره جنوبی را می‌گرفت بخش شمالی هم سقوط می‌كرد. تمام فرماندهانمان با فرمان حضرت امام اسلحه به دست گرفتند و ایستادگی كردند. در عملیات خیبر، ارتش عراق برای اولین ‌بار در سطحی گسترده اقدام به بمباران شیمیایی كرد. این بمباران بیشتر به‌دلیل هراس دشمن از استقرار و تثبیت نیروهای خودی در منطقه عملیاتی صورت گرفت. رژیم عراق پس از ناامیدی از بازپس‌گیری جزایر شمالی و جنوبی مجنون، بمباران شیمیایی این منطقه را تشدید كرد.
چرا ما در عملیات رمضان كه ارتش عراق ضعیف‌تر بود به اهداف نهایی عملیات نرسیدیم و یك سال و نیم بعد در خیبر موفقیت می‌شویم؟
من این جواب را از یكی از فرماندهان عالی‌رتبه شنیدم و ایشان گفت در عملیات رمضان اگر یك تیپ زرهی داشتیم كه با زرهی ارتش عراق مقابله می‌كرد و می‌توانستیم خاكریزهای مثلثی كه بسیار مستحكم بودند را تیپ زرهی بزنیم، در این عملیات به اهدافمان می‌رسیدیم. چون منطقه عملیاتی دشت بود و بهترین زمین برای یگان‌های زرهی دشت است.
یكی از دلایل مهم موفقیت عملیات خیبر رعایت اصل غافلگیری بود و اینكه دشمن فكر نمی‌كرد ما در این منطقه عملیات كنیم؟
خیبر یكی از عملیات‌هایی بود كه دشمن غافلگیر شد و هیچ وقت فكر نمی‌كرد نیروهای ایرانی 40، 50 كیلومتر آب را بروند و دور بزنند. آنها فكر نمی‌كردند ما در آب بتوانیم عملیات كنیم. من در عملیات والفجر8 هم بودم و می‌دیدم كه سپاه چه‌كار می‌كند. آنجا قرنطینه شد و آنقدر اصل غافلگیری به خوبی رعایت شد كه خود نیروها نمی‌دانستند كجا می‌روند.
قطعاً آماده‌سازی و عبور از آب در شب‌های سرد زمستان شرایط خیلی سختی را به نیروها وارد می‌كرد؟
نیروهایی كه خط را شكستند اگر از هر كدامشان یك مجسمه طلایی ساخته شود باز هم چیزی نیست. در مورد والفجر 8 بگویم: من كه بچه آبادان هستم و شب اروند را می‌دیدم لرز به جانم می‌افتاد. كسی كه داخل این آب می‌شد نخست یك جنگ با رودخانه داشت و اگر دشمن او را می‌دید و می‌زد و او زیر آب می‌رفت معلوم نبود جریان آب با او چه كند. ما نیروی خط‌شكن بودیم و به خودمان می‌گفتیم اگر تیر بخوریم كسی ما را عقب می‌كشد و اگر شهید شویم پیكرمان پیدا می‌شود ولی اگر كسی داخل آب تیر بخورد و زیرآب برود حتی پیكرش هم پیدا نمی‌شود. ببینید نیروهای خط‌شكن غواص با چه روحیه‌ای خط اروند را شكستند. آن شب سرد زمستانی رودخانه مد و خیلی مواج بود و تمام این خط‌شكنان كار بزرگی كردند.
همچنین ابتكارات مهندسی در عملیات خیبر هم یكی دیگر از عوامل موفقیتمان بود؟
پل شناور 14 كیلومتری خیبر یكی از افتخارات بزرگ جنگ ماست و از پیشرفت‌های مهندسی جنگ در تمام دنیا به شمار می‌رود. اینكه 14 كیلومتر روی آب پلی ساخته شود كه به راحتی قابلیت بازسازی داشته باشد و بتوانیم عملیات را از طریق آن پشتیبانی كنیم، موفقیت بی‌نظیری است. ارتش‌های كلاسیك كشورهای دیگر نهایتاً توانسته‌اند پلی چند صد متری روی آب بزنند. عراق وقتی از روی رودخانه كارون عبور كرد روی بهمنشیر پلی 200 متری زد. ساخت چنین پلی تا پیش از این یك امر بی‌سابقه بود. همچنین پل بعثت عملیات والفجر8 هم یكی از معجزات دفاع مقدسمان است؛ پلی كه روی رودخانه خروشان اروند زده شد. پل خیبر شناور بود ولی در والفجر8، نیروها 20 متر زیر آب رفتند و لوله‌ها را به كف رود متصل كردند. به طوریكه دو كمرشكن یا لودر یا تانك به راحتی از كنار هم می‌توانستند از رویش عبور كنند. هواپیمای عراق پل را می‌زدند، سوراخی ایجاد می‌شد و نیروهای ما سریع پل را بازسازی و پر می‌كردند و دوباره رویش تردد صورت می‌گرفت. یكی از شاهكارهای دفاع مقدس پل بعثت است. قبل از اینكه پل بعثت زده شود ماهرعبدالرشید به صدام گفت كه ایرانی‌ها دیوانه شده‌‌اند. وارد فاو شده‌‌اند چون نمی‌توانند روی اینجا پل بزنند و ما اینها را داخل آب می‌اندازیم. قبل از ساخت پل بعثت هم پل خزری را زده بودیم كه از دید عراقی‌ها دور مانده بود. آقای سپهری تعریف می‌كرد صدام فرماندهان نیروی هوایی را جمع كرد و به آنان گفت ایرانی‌ها بدون پل چطور توانسته‌اند در فاو بمانند، صدام می‌گفت از نظر نظامی این كار امكان ندارد و حتماً ایرانی‌ها پلی دارند. آن زمان رزمندگان پل خزری را زده بودند كه در نیزارها پنهان می‌شد و شبانه رویش امكانات می‌گذاشتند. عراقی‌ها هرچه رودخانه را بمباران می‌كردند چیزی نمی‌دیدند تا اینكه بعد از پنج ماه پل بعثت زده شد.
نیروهای خط‌شكن عملیات خیبر هم با عبور از موانع دشمن كار خیلی سختی انجام دادند؟
در شب اول خیبر عراق مثل باران رویمان گلوله می‌ریخت. طوری بود كه یكی از گلوله‌ها روی سر تانك در حال حركت خورد و باعث شهادت نیروها شد. ما هم باورمان نمی‌شد به خاكریزهای مثلثی برسیم و وقتی سرم را از تانك بیرون آوردم و خاكریزهای مثلثی را جلویم دیدم باورم نمی‌شد این خاكریزها را گرفته باشیم. عراقی‌ها مثل روباه فرار می‌كردند. آنها ما را می‌دیدند ولی هرچه زدند اثر نكرد.
در پایان از نقش مهم و تأثیر فرماندهانی مثل شهید مهدی و حمید باكری، همت و خرازی در عملیات‌هایی به این بزرگی و سختی بگویید؟
من قبلاً شهید مهدی باكری را قبل از عملیات بدر در منطقه پاسگاه زید زیارت كرده بودم و یك بار دیگر هم در سال 59 در آبادان ایشان را دیده بودم. فرمانده‌ای مخلص، بسیار خاكی و دوست‌داشتنی بود كه نقش زیادی در روحیه دادن به رزمندگان داشت. به طور كلی نیروها برای فرمان فرمانده‌شان جان می‌دادند. امروز حاج قاسم سلیمانی را می‌بینید آنها هم از همان جنس و شكل بودند. وقتی شهید خرازی داخل لشكر می‌شد نیروها او را روی شانه‌شان می‌گذاشتند و بلند می‌كردند. این مسئله ارتباط قلبی نزدیك نیرو و فرمانده را نشان می‌دهد.

منبع: روزنامه جوان