تبیان، دستیار زندگی

گذری کوتاه بر «مسأله تواتر»

طبرسی در مجمع‌البیان از قول ابوعلی فارسی نوشته است: «متواتر این است كه خبری به دنبال خبر دیگر بیاید و همین‌طور كتابی به دنبال كتابی دیگر و بین آن‌ها فاصله زیادی نباشد.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تواتر
 تواتر در لغت و اصطلاح
طبرسی در مجمع‌البیان از قول ابوعلی فارسی نوشته است: «متواتر این است كه خبری به دنبال خبر دیگر بیاید و همین‌طور كتابی به دنبال كتابی دیگر و بین آن‌ها فاصله زیادی نباشد.»[1]

علمای اصول نیز از معنای تواتر بحث كرده‌اند.
علّامه سید محمد مجاهد (متوفای1242 ه‍ .ق.) در مقاتیح الاصول نوشته است: به گفتة علامة حلّی در نهایة‌الاصول، تواتر در لغت به معنای آمدن یكی پس از دیگری با فاصله است؛ چنان كه خداوند متعال فرمود: «ثم ارسلنا رسلنا تترا ...»[2]؛ یعنی رسولی پس از رسولی فرستادیم، كه بین آن‌ها فاصله بوده است.

در اصطلاح علما نیز تواتر عبارت از توارد أخبار به گوش و خبر بعد از خبر است، البته به شرط تعدد و تكثر أخبار، به اندازه‌ای كه به گفتار آنان قطع پیدا شود. سید عمید‌الدین (متوفای 754 ه‍ .ق) نیز در شرح كتاب اصولی خود به نام منیة تعریف علّامه حلّی در نهایة ‌را آورده است.[3]

فاضل جواد (زنده در 1044 ه‍ .ق.) در غایة المأمول نیز می‌نویسد: «تواتر در لغت، در پی آمدن اشیا، یكی پس از دیگری با مهلت و فترت و تتابع بین آن‌ها است. و فاضل مقداد (متوفای 826 ه‍ .ق.) نیز بر همین عقیده است.[4]

شیخ حسن عاملی (متوفای 1011 ه‍ .ق.) نگارندة معالم الدین در بیان معنای اصطلاحی خبر متواتر می‌نویسد: « ... فالمتواتر هو خبر جماعة یفید بنفسه العلم بصدقه و لاریب فی امكانه و وقوعه.»[5]

شیخ بهایی در الوجیزه نوشته: «فان بلغت سلاسله فی كل طبقة حدّاً یؤمن معه تواطئهم علی الكذب فمتواتر.» (اگر افراد و سلسله خبر در هر طبقه‌ای به اندازه‌ای برسد، كه از توافق آنان بر دروغ، ایمن شود، چنین خبری متواتر است.)

وی، در جای دیگری خبر متواتر را چنین تعریف می‌كند: «إنه خبر جماعة یفید بنفسه القطع بصدقه.»[6] (متواتر خبر گروهی است، كه به خودی خود، قطع به درستی آن حاصل می‌شود.)

فاضل جواد (زنده در1044 ه‍ .ق.) نیز در كتاب غایة المأمول تعریف استاد خویش، یعنی شیخ بهایی را می‌پسندد، و محقق قمی (متوفای 1232 ه‍.ق،) نیز در قوانین الاصول همین رأی را می‌پذیرد.[7]

بعضی دیگر در تعریف خبر متواتر چنین آورده‌اند: «انه خبر جماعة یؤمن تواطئهم علی الكذب عادة و ان كان للوازم الخبر دخلٌ فی إفادة تلك الكثرة، العلم.»[8] (متواتر، خبر گروهی است، كه به طور معمول تواطی و توافق آنان بر دروغ بعید است؛ گرچه در این كه كثرت مفید علم باشد، لوازم خبر نیز دخالت دارد.)

- شرایط خبر متواتر
خبر متواتر دارای شرایطی است:

1. عدد خبردهندگان به اندازه‌ای باشد، كه توافق آن‌ها بر دروغ امكان نداشته باشد.

2. تمام طبقات خبر دهندگان از اوّل سند تا آخر سند به حدی باشند، كه عدد تواتر محقق شود.

3. خبر آن‌ها از روی حسّ باشد؛ نه آن كه از روی حدس، خبری را بیان كنند.[9]

آیا در تواتر، عدد خاصی شرط است؟
بیشتر عالمان، عدد خاصی را در متواتر شرط ندانسته‌اند؛ ولی معیار در تواتر به دست آمدن علم از اِخبار آن گروه است و دلیل بر این مطلب، اصل عدم اشتراط عدد خاص می‌باشد؛ چه بسا عدد كمتر در موردی موجب علم شود و عدد بیشتر در مورد دیگری قطع و علم نیاورد.

علّامه مامقانی و شهید ثانی در درایه و والد شیخ بهایی در وصول الأخیار و شیخ یاسین، مؤلف معین النبیه نیز بر این عقیده‌اند. در میان عامه نیز شهاب‌الدین احمد ابن حجر عسقلانی در شرح نخبة الفكر و ابو زكریا میحی بن شرف نووی در تقریب و سیوطی در شرح آن (تدریب الراوی)، این قول را اختیار كرده‌اند.[10] شهید ثانی، تعیّن عدد مخبران را در تعدادی كه ذكر آن خواهد آمد، از خرافات دانسته و می‌نویسد: «هیچ گونه ارتباطی بین آیات قرآن و ادلّه كسانی كه عدد خاصی را شرط دانسته‌اند، وجود ندارد. [11]
اینان نیز در این عدد اختلاف دارند:

1. ابوبكر قاضی باقلانی (متوفای 403 ه‍ .ق.) می‌گوید: «باید از چهار نفر افزون باشند؛ زیرا خبر چهار عادل موجب علم نمی‌شود. از وی نقل شده، كه به پنج نفر نیز اكتفا كرده است.» [12]

2. اصطخری (متوفای 404 ه‍ .ق.) گفته است: «كمترین این مخبران باید ده نفر باشند، تا موجب علم شوند و تواتر بر آن‌ها صادق باشد؛ زیرا اولین جمع كثرت، ده است. بعضی، این استحسان را دلیل وی ندانسته و دلیل را آیه: «تلك عشرة كاملة»[13] پنداشته‌اند.[14]

3. كسانی نیز عدد دوازده را (عدد نقبای بنی اسرائیل) شرط دانسته‌اند؛ چنان كه قرآن كریم می‌فرماید: «و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً.»[15] علت انتخاب دوازده نقیب از بنی‌اسرائیل، حصول علم از خبر آن‌ها است.[16]

4. بعضی، شرط تواتر را عدد بیست می‌دانند. این قول به أبوهذیل علّاف ( 135ـ235 ه‍ .ق.) نسبت داده شده است و دلیل او را این آیه می‌دانند: «إن یكن منكم عشرون صابرون یغلبوا مأتین.»[17] او معتقد است، كه به وسیله این عدد، علم حاصل می‌شود.[18]

5. عدد چهل نیز قول دیگری است، كه به این آیه استدلال كرده‌اند: «یا أیها النبی حسبك الله و من اتبعك من المؤمنین»[19] قائلان این قول معتقدند، كه سبب نزول آیه مذكور، چهل نفر بوده، كه در شأن آنان نازل شده است.[20]

6. قول دیگر هفتاد نفر است. اینان به آیه: «واختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا»[21] استناد كرده‌اند؛ زیرا معتقدند، كه موسی ـ علیه السلام ـ هفتاد نفر را انتخاب كرد، تا از خبر آنان قطع پیدا نمایند.[22]

7. آخرین قول، عدد اصحاب بدر است، كه كمترین آنان سیصد و اندی بوده است (ثلاثمأة و بضعة عشر)[23].
در پایان این مبحث، سخن مرحوم سیّد محمد مجاهد (متوفای 1242ه‍ .ق.) را یادآور می‌شویم:
«در تواتر، عدد خاصی شرط نیست؛ بلكه مناط حصول علم است، به نحوی كه معمولاً از چنین خبری علم حاصل شود؛ پس معتبر، عددی است، كه وصف مذكور حاصل شود، كه این گاهی با ده نفر یا كمتر و یا بیشتر حاصل می‌شود.»
مؤلف منیة الاصول، این قول را به بیشتر علما نسبت داده است.[24]

- اقسام تواتر
تواتر سه قسم دارد:
1. تواتر لفظی؛
2. تواتر معنوی؛
3. تواتر اجمالی.

1. تواتر لفظی
متواتر لفظی آن است، كه با یك لفظ نقل شده باشد. فاضل مامقانی در مقیاس الهدایة فرموده است: «ما إذا اتّحد ألفاظ المخبرین فی خبرهم»[25](آن جایی كه الفاظ خبر دهندگان متحد باشد.)؛ یعنی همه، خبرشان را به یك گونه بیان كرده باشند.

آیا متواتر لفظی وجود دارد؟
ابن‌الصلاح می‌گوید: چنانچه كسی بخواهد، برای متواتر لفظی مثالی بیاورد، به مشقت می‌افتد.[26]
ابن حبّان (متوفای 354 ه‍ .ق.) و پیروان او بر این عقیده‌اند، كه متواتر لفظی وجود ندارد.
علّامه صدر می‌فرماید: «در میان اخبار خاصه (شیعه) أحادیث مخصوصی یافت می‌شود، كه به گونه تواتر لفظی نقل شده باشد.»[27]
ابن حجر عسقلانی صاحب كتاب فتح الباری در ادعای ابن الصلاح و ابن حبّان، مناقشه كرده، در دو كتاب شرح نخبة الفكر و شرح صحیح بخاری به نام فتح الباری می‌نویسد: «وجود متواتر بسیار است.»[28]
سیوطی در زمینه روایات متواتره، كتابی تألیف كرده است.[29]
دكتر نورالدین عَتَر، در كتاب منهج النقد، نظر ابن حجر، ابن صلاح و ابن حبّان را چنین جمع كرده، كه مرادِ ابن حجر، تواتر معنوی و مرادِ دو نفر دیگر، تواتر لفظی است.[30]
از ابن الصلاح نقل شده كه می‌گوید: «حدیث انّما الاعمال بالنیّات» از جمله احادیث متواتره نیست؛ زیرا اگرچه راویان در طبقات وسط به حدّ تواتر می‌رسند، ولی ناقل اولی این حدیث، شخص واحد، یعنی خلیفه دوم است، كه علقمه از وی و محمد ابن ابراهیم از علقمه و یحیی بن سعید از محمد بن ابراهیم نقل كرده است.[31] یكی از محققان معاصر، این حدیث را برای تواتر لفظی مثال آورده است،[32] كه دربارة آن در مبحث أحادیث منفرد، سخن خواهیم گفت.
مرحوم صدر در نهایة الدرایة چنین عقیده دارد، كه گفته ابن الصلاح و ابن حبّان، افراط و گفتار سیوطی و ابن حجر تفریط است و مذهب حق آن است، كه اجمالاً در میان عامه و خاصه روایاتی وجود دارد، كه متواتر لفظی هستند، مانند:
1. حدیث غدیر خم؛
2. حدیث منزلت؛[33] كه این دو حدیث،‌در میان خاصه، ‌و حدیث «من كذب...» در میان عامه و خاصه، متواتر لفظی است.[34]
نویسنده كتاب اصول الحدیث جملة «إنّی تارك فیكم الثقلین» را متواتر، و باقی الفاظ حدیث را مورد اختلاف در نقل دانسته است.[35] محدّث عاملی فرموده: «و قد تواتر بین العامة و الخاصة عن النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ «أنه قال: إنّی تارك فیكم الثقلین...»[36]

2. تواتر معنوی
متواتر معنوی آن است، كه یك مطلب به الفاظ گوناگون نقل و موجب یقین شود؛ مانند شجاعت علی ـ علیه السلام ـ به نحوی كه تمام راویان، شجاعت او را نقل كرده‌اند؛ اگر چه عبارات آن‌ها مختلف است.

مؤلف معالم می‌نویسد: «گاهی اخبار در وقایع زیاد می‌شود؛ ولی هر یك مشتمل بر معنایی است كه بین تمام آن‌ها اشتراك دارد و این اشتراكِ معنوی، یا به نحو تضمن است، یا به گونه التزام و در نتیجه، به این قدر مشترك علم حاصل می‌شود، و نامش متواتر معنوی است؛ مثل جزئیات كارهای امیرمؤمنان كه در غزوات نقل شده و از مجموع آن‌ها به‌طور التزام استفاده می‌شود، كه آن حضرت، شجاع بوده است.»[37]

نمونه‌هایی از احادیث متواتر معنوی
شیخ انصاری دربارة اخباری كه گروه اخباریان، بر عدم حجیت ظاهر قرآن كریم اقامه كرده‌اند، می‌فرماید:
«و اقوی ما یتمسك لهم علی ذلك و جهان: أحدهما: الاخبار المتواترة المدّعی ظهورها فی المنع عن ذلك.

3. تواتر اجمالی
چنانچه چند حدیث در یك موضوع وارد شده باشد، اگر چه از نظر سندی مخدوش باشند، اما از مجموع آن‌ها، به صدور یكی قطع حاصل خواهد شد، این نوع تواتر را «اجمالی» می‌نامند؛ مثل اخبار حجیت خبر واحد كه «تك تك» آن‌ها شاید مورد خدشه باشد؛ ولی از مجموع آن‌ها استفاه می‌شود، كه خبر واحد حجت است. مرحوم آیت الله خویی، پس از تعریف اقسام تواتر، روایات حجیت خبر واحد را متواتر اجمالی شمرده است.[38]

همچنین در صورتی که چند روایت در یک موضوع وارد شده باشد و از نظر دلالت همسان نباشد ولی از «قدر مشترک» برخوردار باشد به نحوی که از مجموع آن ها به صدور یکی از آن ها قطع حاصل شود تواتر اجمالی مصداق پیدا می کند.

ــــــــــــــــــ
پی نوشت
[1] . طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان، ج7، ص171 ـ جوامع الجامع، ج3، ص73.
[2] . مؤمنون/44.
[3] . مجاهد، سید محمد؛ مفاتیح الاصول، ص428.
[4] . همان، ص429 ـ ر.ك: فخر رازی، محمد بن عمر؛ المحصول، ج2، ص108 ـ حكیم، محمد تقی؛ الاصول العامة للفقه المقارن، ص188.
[5] . عاملی، حسن؛ معالم الاصول، ص183.
[6] . صدر، حسن؛ نهایة الدرایة، ص98.
[7] . قمّی، میرزا ابولقاسم؛ قوانین الاصول، ج1، ص420.
[8] . همان، ص421.
[9] . حلی، حسن بن یوسف؛ مبادئ الوصول الی علم الاصول، ص200 ـ علامه، سید محمد؛ ضیاء الدرایة، ص50 ـ صدر، محمد باقر؛ بحوث فی علم الاصول، ج4، ص328 ـ جزری، مبارك بن محمد؛ جامع الاصول، ج1، ص66 ـ قمی، میرزا ابولقاسم؛ قوانین الاصول، ج1، ص422 ـ عاملی، حسن؛ معالم الاصول، ص186 ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایة، ‌ج1، ص 105.
[10] . مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایة، ج1، ص110.
[11] . جبعی عاملی، زین الدین؛ الرعایة، ص63 ـ مجاهد، محمد؛ مفاتیح الاصول، ص437.
[12] . ر.ك: علم الهدی، سید مرتضی؛ الذریعة الی علم الاصول، ج1. ص494.
[13] . بقره/196.
[14] . غزالی، محمد؛ المستصفی، ج1، ص137.
[15] . مائده/12.
[16] . مجاهد، محمد؛ مفاتیح الاصول، ص 437 ـ مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایة، ج1، ص113.
[17] . انفال/65.
[18] . همان.
[19] . انفال/64.
[20] . مجاهد، محمد؛ مفاتیح الاصول، ص 437 ـ مقباس الهدایة، ج1، ص114.
[21] . اعراف/155.
[22] . مجاهد، محمد؛ مفاتیح الاصول، ص 427 ـ مقباس الهدایة، ج1، ص114.
[23] . «بضعة عشر» بین سیزده تا هفده معنی می‌شود. ر.ك: مقباس الهدایة، ج1، ص114ـ مفاتیح الاصول، ص 427.
[24] . مفاتیح الاصول، ص 435و436.
[25] . مامقانی، عبدالله؛ مقباس الهدایة، ج1، ص162
[26] . شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن؛ مقدمة ابن‌الصلاح، ص162.
[27] . صدر، حسن؛ نهایة الدرایة، ص100.
[28] . سیوطی، جلال الدین؛ تدریب الراوی، ج2، ص179.
[29] . جبعی عاملی، زین‌الدین؛ الرعایة، ص66.
[30] . عتر، نورالدین؛ منهج النقد، ص407.
[31] . سیوطی، جلال الدین؛ تدریب الراوی، ص147 ـ صدر، حسن؛ نهایة الدرایة، ص 99 و 100، ـ شهرزوری، عثمان بن عبدالرحمن، مقدمة ابن الصلاح، ص 162، ـ الرعایة، ص 70، ـ و ر.ك: عسقلانی، شهاب‌الدین احمد بن علی، فتح الباری، ج 1، ص 8، ـ العینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج 1، ص 19، ـ ارشاد الساری، ج 1، ص 79.
[32] . سبحانی، جعفر، اصول الحدیث، ص 35.
[33] . مرعشی، شهاب الدین، احقاق الحق، ج 5، ص 132، ـ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج 1، ص 9.
[34] . نهایة الدرایة، ص 100، مدیر شانه‌چی، كاظم، درایة الحدیث، ص 37.
[35] . اصول احدیث، ص 35.
[36] . حرّ عاملی، محمد بن الحسن،‌وسائل الشیعة، ج 18، ص 19، ـ بحرانی، یوسف، الحدائق الناصرة، ج 1، ص 29.
[37] . عاملی،‌حسن، معالم الاصول، ص 186.
[38] . همان، ص 144، ـ خویی، ابوالقاسم، مصباح الاصول، 2، 192، ـ قمی، میرزا ابوالقاسم، قوانین الاصول، ص 426.

منبع: وبسایت اندیشه قم