تبیان، دستیار زندگی

هدیه تهرانی این روزها دو فیلم روی پرده دارد

روزگار خوش خانم سوپر استار

از چهارشنبه هفته گذشته دو فیلم با بازی هدیه تهرانی روی پرده سینماها رفته است تا خانم سوپر استار بعد از یک سال و 10 ماه بار دیگر فیلم روی اکران داشته باشد. آخرین فیلمی که با بازی تهرانی به نمایش عمومی رسید، «عادت نمی کنیم» بود که گیشه نسبتا موفقی هم داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اسرافیل
حالا از این بازیگر «اسرافیل» و «بدون تاریخ؛ بدون امضا» اکران شده که اگرچه بضاعت فروش خیلی بالا ندارند اما حتما مورد توجه سینما دوستان قرار خواهند گرفت. وجه اشتراک هر دو فیلم رونمایی در جشنواره سی و پنجم، حضور گسترده در جشنواره جهانی و کسب جوایز متعدد است.

در بازی تهرانی اما وجه اشتراک دیده نمی شود؛ کاراکترهای او در«اسرافیل» و «بدون تاریخ؛ بدون امضا» دنیایی متفاوت از هم دارند و تنها نقطه مشابه، بازی درخشان هدیه تهرانی است. بازی خویشتن دارانه او در هر دو فیلم یک بار دیگر ثابت می کند بی دلیل نیست بیش از دو دهه است، عنوان سوپر استار را یدک می کشد. حتما شرایط خانم تهرانی در گیشه با روزهای اوج متفاوت است اما اهل فن می دانند او چه مسیری طی کرده تا به این جا رسیده و چرا نخواسته به هر قیمت روی سر در گیشه سینماها باشد.

 تهرانی در سن 24 سالگی بازیگری را تجربه کرد و بازی اش همزمان مورد توجه خاص و عام قرار گرفت. کمی بعد به سمت فیلم های تجاری کشیده شد و از قضا موقعیت او را به عنوان ستاره مستحکم تر کرد. تهرانی در دهه هشتاد سراغ فیلم های خاص پسند رفت و مدتی بعد از سینما فاصله گرفت. این اتفاق برای هر بازیگری خطری بزرگ است ولی تهرانی در دور تازه فعالیت،همچنان بازیگر مهم و تاثیرگذار سینمای ماست.

یک بازی شگفت انگیز


حالا بخوانید یک یادداشت درباره فیلم «اسرافیل» و بازی هدیه تهرانی :

در سینمایی که عواطف، روابط و آلام انسانی به راحتی نادیده گرفته می‌شوند و افراد درون فیلم‌ها به هر چیزی شبیه هستند جز آدمیزاد، باید قدر آیدا پناهنده و فیلم‌هایش را دانست. قدر خویشتن‌داری، تعادل و احساساتِ لطیف زنانه‌ای که صرف ساخت دو فیلم «ناهید» و «اسرافیل» شده است. فیلم‌هایی که به شکلی واقعی نمایش دهنده مسائل، نیازها و حساسیت‌های زنانه در یک جامعه بسته و مردسالار هستند. پناهنده در «اسرافیل» با جاه‌طلبی در فیلمنامه و سیر داستان، راوی زندگی سه شخصیت می‌شود و با رویکردی اپیزودیک، داستان بخش‌بندی شده‌اش را با صبر و حوصله پیش می‌برد. ایده تغییر شخصیت اصلی از هدیه تهرانی به هدی زین‌العابدین و بعد اتمام داستان با کاراکتر پژمان بازغی در مقیاس سینمای ایران متمایز و خلاقانه است.

 اینکه در هر بخش تماشاگر با لمس رنج‌ها و مشاهده تکانه درونی شخصیت‌ها به آن‌ها نزدیک‌تر شده و در عین حال کلیت درام هم شبیه به یک تابلوی نقاشی به تدریج تکمیل می‌شود. محدودیت‌های فیلم خود را در هم‌ارز نبودن بخش‌ها به لحاظ تاثیرات عاطفی، و تصمیمات گاها کلیشه‌ای خالقین در بخش میانی نشان می‌دهد. جایی که با دور شدن از آرامش و اندوه و سکون موجود در بخش شمال، فیلم پا به تهران می‌گذارد و برای ساختن فضای نامطبوع زندگی خانوادگی دختر و تنش‌های موجود در آن، به ایده‌های اغراق شده و کهنه ملودرام‌های ایرانی در ترسیم فروپاشی روانی یک خانواده و دوربین روی دست متوسل می‌شود.

 اما فیلم در نهایت با فرستادن دختر به شمال و رجعت به فضای غمگینِ غرق در مه، از محدودیت‌هایش گذر کرده و مثلث عاشقانه‌اش را در اوج احترام و محبت و دریغی که آدم‌ها نسبت به هم دارند، بنا می‌کند. جایی که مرد آرام و خوددار (برخلاف روحیه آتشین و بیش از حد هیجانی مردان در فیلم‌های ایرانی) باید بین عشق سابق و دختر جوان، یکی را انتخاب کند. آن هم در شرایطی که حضورش برای تسکینِ آلام هر دو زن ضروری است. «اسرافیل» شاید یکدستی و خلوص «ناهید» در بازتابِ بی‌پناهی یک زن را نداشته باشد و بخش میانی‌اش هم تماشاگر را آزار دهد اما در نهایت فیلم بلندپروازانه‌تری است که دقت و سلیقه و هوش بیشتری صرف شکل‌گیری آن شده.

و هدیه تهرانی در نقش ماهی (روح فیلم) شگفت‌انگیز است؛ موقر و اندوهگین با چین و چروک‌هایی بر چهره که از روزگار رفته زن و عشق پژمرده شده‌اش حکایت می‌کند. زنی که در اوج یاس و تنهایی، در یک جامعه بومی (سنتی) در تمنای زندگی است اما شومی تقدیر و بختکِ تراژدی، رخت سیاهی بر تنش نشانده و در پایانِ داستان، او برای مردی که عاشقانه دوستش دارد بدل به یاد و خاطره می‌شود.
منابع: هفت صبح، سینما دیلی ، تبیان