تبیان، دستیار زندگی

دانش آموزی که «فاو» مشهدش شد

او شب بیستم ماه مبارک رمضان شهید شده بود. همان شب او به خوابم آمد و گفت:« می‌خواهم به جبهه بروم.»به او یادآور شدم: «درست نیمه تمام می‌ماند!» در جوابم گفت« شما که می‌دانید درس من خوب است و قبول خواهم شد.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مادر شهید احمد تقدسی

مادر شهید احمد تقدسی در رابطه با چگونگی حضور فرزندش در جبهه بیان کرد: احمد متولد ۱۳۴۷ بود. او روز اول خرداد به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش را مانند هر کودک دیگر سپری کرد. از آنجایی که نیمه اول سال به دنیا آمده بود در ۶ سالگی به مدرسه رفت. در همان سال بود که همراه یکدیگر به مدت ۴۵ روز به سفر حج مشرف شدیم.

پدرش در همان سنین او را به مسجد و هیئت مذهبی می‌برد برای همین در سفر حج خودش تمام اعمالش را انجام داد. پس از چندی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. از آنجایی که شرایط خاصی پس از انقلاب در کشور حاکم شده بود به عضویت بسیج درآمد و رفت و آمدش به مسجد مسلم‌بن عقیل بیشتر شد. او در هنرستان مشغول تحصیل شد و یک هیئت نیز در مدرسه تشکیل داد.

روزی که تصمیم گرفت به جبهه برود را به خوبی به یاد دارم چرا که از سوی مدرسه به اردوی زیارتی مشهد رفته بود اما زودتر از زمان مقرر به خانه بازگشت. پرسیدم  چطور وقتی دو روز باقی مانده تا اردویت تمام شود برگشتی؟ جواب داد: «امام گفته است که جبهه‌ها را خالی نگذارید.»
پس از آن ساک‌اش را بستم و او را راهی جبهه کردم. احمد فرزند دوم من بود. به غیر از او یک دختر دارم که از پسرم بزرگ‌تر بود. دو ماه و نیم در جبهه حضور داشت که در «فاو» به شهادت رسید. شب بیستم ماه مبارک رمضان شهید شده بود. همان شب به خوابم آمد و گفت:« می‌خواهم به جبهه بروم.»به او یادآور شدم: «درست نیمه تمام می‌ماند!» در جوابم گفت: « شما که می‌دانید درس من خوب است و قبول خواهم شد.»

احمد زمان شهادت تازه ۱۸ سال داشت. پس از سه روز ما متوجه شدیم که او به شهادت رسیده است و پنج روز بعد پیکرش در بهشت زهرا (س) آرام گرفت.

منبع: ایسنا