تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به باورهای فرقه گنابادی

گنابادی ها؛ از انحراف تا آشوب

نور علی تابنده تنها یک حقوقدان است که مطالعاتی جسته و گریخته در حوزه دین داشته است. و کسی که در زمینه دین، که به واقع علمی پیچیده و مشکل است تخصص ندارد، چگونه می خواهد رهبری عده ای کثیر را بر عهده بگیرد؟ و چگونه می تواند ادعا کند که دین را برای مردم تبیین می کند؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
گنابادی ها

در چند روز گذشته شاهد درگیری هایی بین نیروهای امنیتی و دراویش و مریدان مجذوبعلیشاه یا همان نور علی تابنده بوده ایم. دلیل این اختلافات که به درگیری شدید و آسیب رسیدن به پلیس و اموال عمومی ختم شد، شاید نگرانی مریدان فرقه گنابادی از دستگیری احتمالی قطبشان باشد.
اما فارغ از مباحث سیاسی، این موضوع ما را بر آن داشت که نگاهی به سابقه تشکیل شاخه و جریان گنابادی ها و تفکرات افراطی آن ها در امر دینداری بیندازیم. ولی قبل از آنکه این مباحث را مطرح کنیم نگاهی گذرا به تصوف و نگاه معصومین به این جریانات خواهیم داشت.

تصوت و انحرافات

تصوت سابقه ای به درازای تاریخ اسلام دارد. دکتر زرین کوب در این باره می گوید: «از جمله زهاد عراق در این زمان (قرن دوم هجری قمری) ابوهاشم کوفی بود که گویند در بین مسلمین اولین کسی که به نام صوفی مشهور شد، او بود.»[1]
اما از همان ابتدا زیاده روی های متصوفه و منافات رفتار و عقائدشان با مضامین دینی، موجب اعتراض ائمه معصومین شد و امامان برخورد تندی با این جماعت داشتند.
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به کسی که از صوفیه سوال کرده بود می فرمایند:
«آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند، پس هر کس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و گفتارشان را تأویل می کنند. بدان که هر کس به ایشان تمایل نشان دهد؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) با کفار جهاد کرده است.»[2]
اما شاید سوال کنید متصوفه آن زمان با آنچه که امروز به عنوان تصوف مطرح می شود متفاوت است؛ اما به نظر می رسد فرقه های فعال امروز تفاوت چندانی با انحرافات و افراط های سابق پیدا نکرده اند.

اما از همان ابتدا زیاده روی های متصوفه و منافات رفتار و عقائدشان با مضامین دینی، موجب اعتراض ائمه معصومین شد و امامان برخورد تندی با این جماعت داشتند.


گنابادی ها و تصوف

سلسله گنابادی ها بازگشتشان به شاه نعمت الله است.
فرقه گنابادی تا به حال اقطاب مختلفی داشته است، اما امروز نورعلی تابنده رهبری این گروه را به عهده دارد. ایشان که به مجذوبعلی شاه مشهورند، در 21 مهر 1306 متولد شده و در جوانی موفق به اخذ لیسانس در رشته حقوق شد و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفته و موفق به اخذ دکتری در همین رشته شد.[3] وی از سال 1371 و بعد از وفات رضا علیشاه در جایگاه قطب مورد توجه قرار گرفته است.

نقدی بر انحرافات فرقه گنابادی


عالم دین نبودن قطب این سلسله
جناب نورعلی تابنده تنها یک حقوقدان است که مطالعاتی جسته و گریخته در حوزه دین داشته است، و کسی که در زمینه دین، که به واقع علمی پیچیده و مشکل است تخصص ندارد، چگونه می خواهد رهبری عده ای کثیر را بر عهده بگیرد؟ و چگونه می تواند ادعا کند که دین را برای مردم تبیین می کند؟

باور به قطب، باور انحرافی
در باور صوفیه قطب جایگاه ویژه ای دارد. در تعریف قطب گفته اند: «قطب در دیدگاه صوفیه انسان کامل و ولیّ خداست که در هر زمان فقط یکی وجود دارد که برخی از آنان علاوه بر خلافت باطنی و معنوی دارای خلافت ظاهری هم می باشند.»
اما متصوفه و دراویش و مریدان فرقه گنابادی برای قطب مقامی الهی قائلند که باید از طریق او به خدا رسید. سلطان علیشاه گنابادی در ولایتنامه می‌گوید: «مرید در هر حال چه در نماز و چه در غیر نماز از اذكار، توجه تام به مرشد ظاهری نماید و صورت او را در نظر آورد، تا اینكه می‌گوید: «مرشد مظهر تمام اسماء و صفات، بلكه عین اسما و صفات خدا می باشد.» [4]
بدیهی است که چنین باوری نسبت به یک شخص معمولی خلاف عقلانیت است، علاوه بر اینکه اگر بخواهیم مقام الهی برای کسی قائل شویم، حتما باید از معصومین در تایید آن شخص یا جریان نصی وجود داشته باشد.درباره متصوفه از جمله گنابادی ها، نه تنها نصی وجود ندارد بلکه رد و نهی هم وجود دارد.

سماع؛ رقاصی ابتذالی
یکی از مراسم های متصوفه و همچنین فرقه گنابادی ها مجلس سماع است. گرچه سماع در ادبیات عرفای به حالتی گفته می شود که عارف در اثر ارتباط با خالق خود از خود بی خود می شود، اما این مسئله تبدیل به بهانه ای برای رقصیدن زن و مرد با هم در یک مکان شده است.  بطلان این مطلب، یعنی حرکات عجیب برای ارتباط با خدا از لحاظ شرعی، روشن تر از نور خورشید است.

تصوفه و دراویش و مریدان فرقه گنابادی برای قطب مقامی الهی قائلند که باید از طریق او به خدا رسید. سلطان علیشاه گنابادی در ولایتنامه می‌گوید: «مرید در هر حال چه در نماز و چه در غیر نماز از اذكار، توجه تام به مرشد ظاهری نماید و صورت او را در نظر آورد، تا اینكه می‌گوید: «مرشد مظهر تمام اسماء و صفات، بلكه عین اسما و صفات خدا می باشد.


آشوبگری
طرفداران فرقه تصوف گنابادی در دو گذشته دست به آشوب های شدیدی زده اند. در سال 84 در قم بلوایی به پا کردند که امنیت شهر قم را به خطر انداختند و حتی از آسیب رساندن به مردم عادی و بی گناه هم ابایی نداشتند.
همچنین در سال 87 در شهر بروجرد به مسجدی حمله کردند و امام جماعت و تعدادی از مردم را گروگان گرفتند.
این حوادث نشان از این دارد که این جماعت باید تحت نظر باشند تا تعصبات انحرافی و افراطیشان موجب آسیب به مردم نشود.

و در آخر

به نظر می رسد دوره این گونه رفتارهای عجیب به نام دین پایان یافته است و لازم است دین همانگونه که هست به مردم عرضه شود. دین هیچگاه از ما سیبیل بلند و یا پوشیدن خرقه و یا ذکرها و اوراد عجیب و یا رقصیدن برای رسیدن به خدا را نخواسته است. دین بسیار ساده تر از آن چیز هایی است که متصوفه می گویند.

پی نوشت:
[1] ارزش میراث صوفیه، ص 54
[2] سفینة البحار، ج2، ص 54
[3] تاریخچه سلسله صوفیّه نعمت‌اللهیّه و فرق منشعبه، ص 135
[4] ولایت نامه تهران، ص 198

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.