تبیان، دستیار زندگی

فرزندش را ندید تا راحت‌تر دل بكند

فرماندهان بزرگ و نیروهای شجاع و توانایی در عملیات كربلای5 شركت كردند و توانستند حماسه‌ای بزرگ رقم بزنند. از خودگذشتگی رزمندگان در این عملیات سخت، باعث شد تا به رغم موانع متعدد دشمن، پیروزی بزرگی حاصل شود و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
شهید  یدالله کلهر

فرماندهان بزرگ و نیروهای شجاع و توانایی در عملیات كربلای5 شركت كردند و توانستند حماسه‌ای بزرگ رقم بزنند. از خودگذشتگی رزمندگان در این عملیات سخت، باعث شد تا به رغم موانع متعدد دشمن، پیروزی بزرگی حاصل شود و حامیان‌ غربی صدام را متوجه قدرت نیروهای ایرانی كند. یكی از آن فرماندهان شهید عملیات كربلای5 حاج یدالله كلهر، قائم‌مقام لشكر 10سیدالشهدا‌(ع) بود كه نقش تأثیرگذاری در روند این عملیات داشت.
به گزارش «جوان» شهید یدالله كلهر یك نام ماندگار و یك افتخار بزرگ در تاریخ دفاع مقدس است. با پیروزی انقلاب خیلی زود به صف تأمین كنندگان امنیت شهرها پیوست و برای برقراری نظم تلاش كرد. در شهریور 1358 با تشكیل سپاه كرج به عضویت این نهاد درآمد و به خاطر شایستگی‌هایش به عنوان «جانشین عملیات سپاه كرج» مشغول به خدمت شد.
شروع جنگ تحمیلی اوج شجاعت و دلاوری حاج یدالله است. در عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین، الی‌بیت‌المقدس، رمضان بسیار مؤثر ظاهر و مسئولیت‌های بزرگی را بر عهده گرفت. در منطقه ام‌الرصاص جراحت سختی برداشت. یك كلیه‌اش را از دست داد و یك دستش بر اثر تركش از كار افتاد، اما او كسی نبود كه از پای بیفتد و به بهانه جراحت پای از جبهه بكشد و در این مدت جانبازی‌ها را به جان خرید و هربار پرصلابت‌تر به جبهه بازگشت.
كربلای5 برای حاج یدالله جبهه دیگری است. با تنی مجروح از عملیات قبلی خود را به منطقه رساند. می‌گفت بچه‌ها الان بیشتر از هر زمان دیگری به من احتیاج دارند و باید در كنارشان باشم. حضور فرمانده‌ای در قد و قامت او برای همه مایه دلگرمی بود.
سردار علی فضلی درباره نقش و تأثیر شهید كلهر در عملیات‌های بزرگ می‌گوید:«سردار حاج یدالله كلهر با آن هیبت و شجاعت و جثه قوی و قامت رعنا به تنهایی برای سپاه اسلام یك لشكر بود. در عملیات والفجر 8 كه قرار بود ما جزیره ام‌الرصاص را از حملات دشمن حفاظت كنیم، دشمن در كمتر از 30 ساعت 26 پاتك سنگین و پی در پی بر ما تحمیل كرد. قرار شد ما به ام‌الرصاص برویم، اما شهید كلهر كه در همه عرصه‌ها سبقت می‌گرفت زودتر از من به آنجا رسید. وقتی من به ام‌الرصاص رسیدم رزمنده‌ها می‌گفتند وقتی حاج یدالله آمد انگار یك لشكر به ما اضافه شد و پایداری و مقاومت ما عمق پیدا كرد. وجود شهید والامقام حاج یدالله كلهر در دفاع از ام‌الرصاص واقعاً به منزله یك لشكر بود.»
صلابت، شهامت، صبر و توكل او بر خدا و حضورش در میادین مختلف از همان دوران جوانی از او فرماندهی لایق ساخته بود. شجاعت در ذات او بود. حاجی به عقیده رزمندگان «علمدار رشید لشكر» بود. با شروع عملیات هم مدام دور و برش را نگاه می‌كرد و می‌گفت خیلی‌ها را از دست دادیم. شانه‌هایش چنان خمیده بود كه انگار تمام شهدای شلمچه و كربلای 4 و 5 را به پشت گرفته است. آن زمان تازه بچه‌دار شده بود و وقتی خانواده‌اش خواسته بودند بچه را نشانش دهند، قبول نكرد و گفت: « نه! این كار را نكنید. نمی‌توانم زیاد بمانم. اگر بچه‌ را نشانم دهید، آن وقت مهر پدر و فرزندی مانع از این می‌شود كه به جبهه برگردم. بگذارید او را نبینم تا راحت‌تر بتوانم دل بكنم.»
حال و هوایش در این عملیات، شبیه به هیچ زمان دیگری نبود. شبیه عارفی دل كنده از دنیا شده بود. وصیتنامه‌اش را از مدت‌ها قبل نوشته بود:«آرزو دارم شهید شوم؛ نه به خاطر اینكه از زندگی خسته‌ام بلكه به خاطر اینكه می‌خواهم با ریختن خون خود، قدری انجام وظیفه كرده و در راه امام حسین(ع) قدم برداشته باشم.»
زیر گلوله باران و آتش سنگین دشمن، ماشین حاجی مورد اصابت خمپاره قرار‌ گرفت. تركشی به سرش خورد و خون فواره زد. حاج یدالله را به عقب منتقل كردند و چند دقیقه بعد خبر شهادت حاج كلهر در جبهه پیچید. حاجی رستگار شده بود. همسر شهید درباره روزی كه حاج یدالله شهید شد، می‌گوید:« خودم را از قبل برای چنین خبری آماده كرده بودم. عادت كرده بودم به ندیدنش. روز قبل از تشییع ما را به سردخانه برای آخرین دیدار بردند. دیگر جای خجالت نبود. می‌دانستم كه چهره زیبایش را دیگر هرگز نخواهم دید. صورت و دستانش را بوسیدم. تنهایمان گذاشتند. به او گفتم ازت راضی نیستم. همیشه ما رو تنها گذاشتی. حالا هم كه تنها رفتی. خودت به آرزوت رسیدی و مرا با این بچه در این دنیا بی‌كس و تنها گذاشتی. همین الان هم به حاج یدالله می‌گویم: اگر من و مریم را شفاعت نكنی ازت نمی‌گذرم.»

منبع: روزنامه جوان