تبیان، دستیار زندگی

آشنایی یا عالم بزرگ شیعی علی بن حسین سعدآبادی قمی

در شهر قم و در خاندانی شیعی، كودكی پا به عرصه گیتی می نهد كه او را علی می نامند. كنیه اش «ابوالحسن» معروف به «سعدآبادی» است و چون در شهر دانش پرور قم متولد شد و در همان جا با اخبار و روایات اهل بیت(ع) آشنا گشت، قمّی هم نامیده می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
علما
 ولادت
در شهر قم و در خاندانی شیعی، كودكی پا به عرصه گیتی می نهد كه او را علی می نامند. كنیه اش «ابوالحسن» معروف به «سعدآبادی» است و چون در شهر دانش پرور قم متولد شد و در همان جا با اخبار و روایات اهل بیت(ع) آشنا گشت، قمّی هم نامیده می شود. نام پدرش «حسین» است كه اطلاع دقیقی از موقعیّت او، در دست نیست. تاریخ دقیق طلوع این ستاره آسمان علم و حدیث، در هاله ای از ابهام است؛ ولی با تأمّل در نوشته ها، قرائن و بررسی حالات استاد و شاگردان او، می توان حدس زد كه او در سده سوم هجری چشم به جهان گشود.(1)

استاد
در هنگام پژوهش درباره دانشمندان و فرزانگان، اولین چیزی كه در اندیشه محقّق خطور می كند، شناخت استاد و یا استادان آنان است؛ چرا كه تأثیر استاد بر روحیه و طرز تفكر شاگرد، انكارناپذیر است. بدون تردید علی بن حسین سعدآبادی برای رسیدن به جایگاه رفیع علمی، از محضر استادانی كسب فیض كرده است. از لابه لای نوشتارهای تراجم نویسان، معلوم می شود كه این بزرگوار در حوزه درس محدّث برجسته قم، «احمد بن محمد بن خالد برقی» حاضر می شد. احمد بن محمد كه خود، محدّث و فقیه برجسته سده سوم هجری است، انسانی بزرگوار و لایق بود. از او كتابی در حدیث اهل بیت، به یادگار مانده كه یكی از پایه های اصلی كتاب های چهارگانه شیعه به شمار می آید. بنابراین او، حقّ عظیمی بر تمامی عالمان و فقیهان شیعه دارد؛ آن كتاب به نام «محاسن» شهرت دارد. این بزرگوار در عصری زیست می كرد كه می توان آن را برزخ بین حضور و غیبت نامید. وی در سال 281 یا 274 به ملكوت اعلی پیوست. در هنگام تشییع پیكر او جمعی از بزرگان شیعه، بویژه احمد بن محمد بن عیسی قمی كه ریاست قم را در آن زمان به عهده داشت، شركت كردند. نقل است كه احمد بن محمد بن عیسی پابرهنه به دنبال بدن او حركت می كرد.(2)
به هر حال احمد بن خالد از پیشتازان میدان حدیث و روایت است كه نامش همچنان در تاریخ پر افتخار تشیّع می درخشد.  چنان كه از كتب رجال برمی آید، گویا تنها استاد علی بن حسین قمی، جناب «احمد بن خالد» است؛ گر چه دور از ذهن است كه این محدّث برجسته فقط یك استاد داشته باشد.

شاگردان
علی بن حسین سعدآبادی بعد از سپری كردن عمر خویش در یادگیری حفظ روایات، پس از چندی خود به عنوان یك استاد حدیث، مورد توجه دانش طلبان قرار گرفت و گروهی از معروف ترین راویان شیعی گرد این شمع فروزنده جمع شدند و آموخته هایشان را به صورت كتاب، به یادگار گذاشتند. شاگردان او عبارتند از:
1. محمّد بن یعقوب كلینی:(3) ایشان مؤلّف كتاب «كافی» است كه شهرت جهانی دارد و یكی از كتاب های «اربعه» شیعه است.
2. ابوغالب زُراری:(4) نام او احمد است و حسب و نسب او به اَعْیَن شیبانی، پدر بزرگوار زرارة بن اعین و صحابی بلندمرتبه حضرت امام باقر و حضرت امام صادق(ع)، می رسد. بدین مناسبت احمد، لقب «زُراری» را برای خود برگزید و به همین لقب اشتهار یافت. خاندان «آل اَعْیَن» پیوند عمیق و راستین با امامان معصوم شیعه داشتند و در رشد و گسترش تفكر شیعی از بزرگ ترین و پربركت ترین خاندان های شیعه در عراق بودند.  خود ابوغالب در آن رساله معروفش، هنگامی كه از استادش علی بن حسین سعدآبادی نام می برد، از او به عنوان مربّی و معلّم و مؤدّب خویش یاد می كند(5) كه این نشاندهنده این حقیقت است كه او مدّت ها نزد آن استاد فرزانه كسب فیض كرده است؛ ابوغالب، در اواخر سده سوم هجری، سال 285، به دنیا آمد. شخصیّت او چنان ارجمند است كه تمامی شرح حال نویسان او را ستوده اند. به عنوان نمونه سخن دو تن از محدّث شناسان شیعه را در اینجا می آوریم:
رجالی معروف، نجاشی می نگارد:
«'... استاد بزرگ و چهره برجسته و صاحب منزلت شیعه در روزگار خویش. او آثاری از خود به یادگار نهاد؛ همانند كتاب تاریخ كه تمام نشد، دعاء سفر، افضال و مناسك حج. معروف ترین اثر این محدّث والامقام - كه ضمناً از دقیق ترین متن های تراجم خاندان آل اعین است - كتابی است در معرّفی تمام فقهاء و محدثان و دانشمندانی كه از روزگار زراره بن اعین تا زمان خودش، زندگی كرده اند. گر چه این اثر گرانبها حجم كوچكی دارد، اما از نظر محتوا و مطالب بسیار ارزنده است و همه رجال شناسان بر این اثرِ جاودانه اعتماد كامل دارند.(6)
فقیه و رجالی بزرگ جهان شیعه، شیخ طوسی، می نویسد:
ابوغالب، سكن بغداد بود. بسیار بزرگوار و در نقل روایت توانا بود كه روایات زیادی را گزارش داده است؛ صاحب منزلت و وجاهت است. شیخ تلعكبری در سال 340 از او حدیث شنیده است. گروهی از محدثان و فقیهان شیعه كه از محضر او كسب فیض كردند و از دانش گسترده او بهره بردند، عبارتند از: شیخ مفید، حسین بن عبیدالله معروف بابن غضائری، احمد بن عبدون(مشهور به ابن الحاشر). ابوغالب در سال 367 از این جهان كوچ كرد.(7)
شاگرد برجسته اش، ابن غضائری، می گوید:
بعد از مرگ استادم، خودم شخصاً او را تجهیز كردم و كفن نمودم و آن گاه او را به قبرستان قریش در كاظمین و سپس به شهر كوفه بردیم. او در كنار قبر مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) به خك سپرده شد.(8)
3. محمد بن موسی متوكل:(9) شیخ طوسی درباره اش می نگارد: او از عبدالله بن جعفر حمیری روایت می كند.(10)
این محدث، از معروف ترین استادان روایتی شیخ صدوق است و نام مبارك او در سراسر كتاب های حدیثی شیخ صدوق مشاهده می شود و بارها از خداوند برای او طلب رحمت و خشنودی كرده است(11) كه این همه، نشانه جایگاه رفیع و ممتاز این استاد حدیث شیعه است.
4. علی بن بابویه قمی:(12) این بزرگوار، پدر والامقام شیخ صدوق است كه در فقه و حدیث، صاحب نظر بود و به دودمان پك اهل بیت بسیار عشق می ورزید.
5. هارون بن موسی، مشهور به تَلْعكبری :(13) او هم مانند سایر شاگردانِ، علی بن حسین سعدآبادی، منزلت و جایگاهی بلند دارد. نجّاشی، كه یكی از شاگردان تعلعكبری است، می گوید: او بزرگی از بزرگان شیعه، موثّق و موجّه و قابل اعتماد است و هیچ گونه عیب و نقصی در او راه ندارد. من خودم در خانه اش حاضر می شدم؛ نظاره می كردم كه جویندگان دانش از محضر او كسب فیض می كنند.(14) او صاحب چندین كتاب است؛ قبیل كتاب جوامع. هارون بن موسی در اواخر سده چهارم هجری، سال 385 و چهار سال بعد از مرگ شیخ صدوق، روحش به ملكوت اعلی پیوست.(15) ضمناً «تلعكبری »، نام شهری در ده فرسخی شهر بغداد است.(16)

سیمای «سعدآبادی» از منظر بزرگان
از آنچه تكنون در شرح حال این محدّث فرزانه نگاشته شد و از موقعیّت استاد و شاگردان بلندمرتبه او، شكوه و برجستگی او در علم حدیث آشكار و روشن می گردد، ولی مناسب است كه این روند را در آیینه سخنان بزرگان تراجم به نظاره بنشینیم. چنان كه گذشت، ابوغالب زُراری - یكی از شاگردان وی - از استاد خود به عنوان «مؤدّب» یاد كرده كه نشانه شایستگی های اخلاقی و رفتاری استادش است.(17)  از مرجع بزرگ شیعه، آیة الله بروجردی، نقل شده كه از واژه «مؤدّبی» در كلام ابوغالب چنین برداشت می شود كه علی بن حسین سعدآبادی یكی از دانشمندان فرهنگ و ادب بوده است.(18) محقق و محدّث گرانمایه «اُرْمَوی»، در مقدمه محققانه خود بر كتاب «محاسن برقی»، از قول آیة الله شیخ عبدالحسین تهرانی(استاد مرحوم حاجی نوری) گفته است: گر چه دانشوران تراجم به صراحت و روشنی، از وجاهت و وثاقت علی بن حسین سعدآبادی سخن نگفته اند، اما هنگامی كه بزرگی مانند ابوغالب زراری - كه یكی از نخبگان و عالمان شیعه است - از استادش به عنوان مربّی و معلّم خویش یاد می كند، این كمال اعتماد بر این محدث بزرگوار است و شخصیت ابوغالب مانع می شود كه او كسی را به عنوان مربّی و معلّم حدیث خود انتخاب كند كه مورد اطمینان و دارای مرتبه كمالات روحی و معنوی نباشد؛ همان گونه كه این سخن بر محقّقانِ ژرف اندیش پوشیده نیست.(19)
شیخ حرّ عاملی، صاحب وسائل الشیعه، چنین می نگارد:
علی بن حسین سعدآبادی قمی، محدّثی است كه كلینی و ابوغالب زراری از او حدیث روایت می كنند. گویا تمام دانشوران شیعه، اخبار و روایات سعدآبادی را به دیده قبول انگاشته و اخبار او را در كمال صحّت دانسته اند.(20)
در پایان، سخنی از علامه ممقانی نقل می كنیم. او در اثر گرانقدر خویش در این زمینه می گوید:
علّامه وحید بهبهانی از جدّش محمد تقی مجلسی نقل می كند كه ایشان گفته: گروهی از دانشمندان شیعه او را ستایش كرده اند و روایات او را از منظر علم رجال، «حَسَنْ» می دانند. البته پایه این نظر، بر دو امر استوار است: 1) چون سعدآبادی از محدثان بزرگ شیعه است كه روایات بسیار زیادی در كتاب های محدثان شیعه، از او نقل شده؛ 2) او یكی از استادان و بزرگانِ اجازه است.  آن گاه مرحوم ممقانی ابراز داشته كه: ما به این شخصیّت و چهره برجسته حدیث شیعه، اعتماد داریم و روایات او را قبول می كنیم.(21)

یادآوری
با آن كه نام علی بن حسین سعدآبادی در جای جای كتاب های حدیثی آمده است، امّا كتاب و اثر خاصّی از او به یادگار نمانده است. و با تحقیق فراوانی كه در كتاب های مربوط به رجال شناسی و كتاب شناسی انجام شد، به كتابی از او برخورد نكردیم. تعداد روایات او هم معلوم نیست، ولی با كاوش در كتب حدیث همانند كتاب كافی و كتب شیخ صدوق، شاید اخبار این بزرگوار به ده ها روایت برسد.

«سعدآباد» كجاست؟
در میان راویان شیعه به غیر از علی بن حسین سعدآبادی قمی محدّث دیگری را به نام سعدآبادی نیافتیم. از بررسی های به عمل آمده، آشكار می شود كه در عصر ما محلّی به نام سعدآباد در استان قم وجود ندارد؛ امّا در سده های سوم و چهارم هجری، «سعدآباد» یكی از روستاهای آباد شهر قم بوده است. بهترین گواه بر این سخن، كتاب ارزنده و ارزشمند تاریخ قم است كه تألیف یكی از عالمان شیعه در سده چهارم هجری است و قطعاً از منابع بسیار موثّق و قابل اعتماد، در قم شناسی است. از مجموع مطالب این كتاب به دست می آید كه سعدآباد در زمان نگاشتن آن كتاب، در نزدیك قم وجود داشته است به نقل این كتاب: این دِه را سعد بن مالك بن احوص اشعری بنا كرد و به نام خودش «سعدآباد» معروف شد. مؤلّف تاریخ قم در یك جا می گوید:
سعد بن مالك، دهی بنا كرد در دروازه ری كه آن را سعدآباد گویند(22) كه جوی آبی را از آن جاری كرد.(23)

گلواژه های حدیث
جا دارد كه اینك چند روایت از مجموع روایات او را در این جا، یادآوری كنیم تا جان را به عِطر دل انگیز این گلواژه های معرفت، معطر نماییم.

بهار قرآن
او با واسطه گزارش می دهد از حضرت امام باقر(ع)، كه فرمود: «لكلّ شی ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛ برای هر چیزی بهارِ شكفتنی است و بهار قرآن، ماه رمضان است.»(24)

اثر همنشینی با دین باوران
با واسطه نقل می كند از رسول كرم(ص) كه فرمود: «مجالسة اهل الدین شَرَف الدنیا و الاخرة؛ همنشینی با افراد دیندار و دین باور، موجب شرافت در دنیا و آخرت است.»(25)

سیمای امام صادق(ع) از منظر پیشوای مالكی
روایت می كند از ابن ابی عمیر كه او گفت: «از مالك بن اَنس، فقیه شهر مدینه، شنیدم كه می گفت: هنگامی كه بر امام صادق وارد می شدم، برای من بالشی قرار می دهد و مرا احترام می كند و می گوید: ای مالك! من به تو علاقه دارم. من از این سخن امام صادق بسیار خوشحال می شوم و خدای را شكر و سپاس می گویم. سپس مالك گفت: امام جعفر صادق مردی بود كه از سه حال خارج نبود: یا روزه دار بود و یا در حال نماز خواندن و یا در حال ذكر خداوند متعال بود. او از بزرگان عبادت كنندگان و زاهدان روزگار بود. از عظمت خدای می ترسید. بسیار حدیث می فرمود. خوش مجلس بود، و مجلس او پرفایده و ثمربخش بود. وقتی كه نام مبارك رسول كرم را می برد، چنان سیمای او دگرگون می شد كه كسی او را در آن حال نمی شناخت. گاهی سرخ می شد و گاهی رنگ امام سبز می گردید. من در یك سال هم كاروان او در سفر حج بودم. چون سوار بر مركب خویش شد، در هنگام احرام بستن كه می خواست «لبّیك» بگوید، صدایش قطع می شد؛ به طوری حالش متغیّر می گردید و نزدیك بود از مركب خود به زمین افتد. من به امام عرض كردم: آقا جان! شما به هر حال باید «لبّیك» را بگویید. فرمود: ای پسر ابوعامر! من چگونه جرأت كنم كه «لبّیك اللهم لبّیك» را بر زبان جاری كنم؛ حال آن كه می ترسم خداوند بفرماید «لالبّیك و لاسعدیك.»(26)

تندخوئی
از حضرت امام باقر(ع) روایت می كند كه فرمود: «مَنْ قُسِمَ لَهُ الخُرق حُجبَ عنه الایمان؛ هر كس كه بد اخلاق و تندخو باشد، از نعمت ایمان محروم خواهد شد.»(27)

میوه نوبرانه
با واسطه از حضرت علی(ع) روایت می كند كه فرمود: «وقتی كه رسول خدا میوه نوبرانه را می دید و می خواست تناول كند، میوه را می بوسید و بر چشمش می گذاشت. سپس به خدا عرض می كرد: پروردگارا! همان گونه كه در حالت تندرستی آغاز این میوه را به ما عطا كردی و نشان دادی، آخر آن را هم در حالت سلامتی به ما عطا بفرما.»(28)

بنیادهای دین
از حضرت امام صادق(ع) حدیث می كند كه آن بزرگوار فرمود: «بُنی الاسلام علی خمسِ: دعائمٍ: علی الصلوة والزكاة و الصوم و الحج و ولایة امیرالمؤمنین و الائمة من بعده؛ دین بر پنج ستون استوار است: نماز و حج و زكات و روزه و ولایت حضرت امیرالمؤمنین و امامان پس از او.»(29)

سفر آخرت
علی بن حسین سعدآبادی قمی، پس از سال ها تلاش در راه اعتلای دین و گسترش آرمان های امامان شیعه و نشر فضیلت هایشان، عاقبت به سوی حق شتافت. تاریخ رحلت وی نامعلوم است؛ اما می توان حدس زد كه او در نیمه اول سده چهارم هجری، جان به جان آفرین تسلیم كرد. همچنین آرامگاه او نیز نامعلوم است.

ــــــــــــــــ
پی نوشت ها:

1 - رساله ابوغالب زراری، چاپ مركز ابحاث و دراسات الاسلامیه، ص 162؛ مجمع الرجال، ج 4، ص 184؛ رجال نجاشی، ص 77، چاپ جامعه مدرسین قم؛ رجال شیخ طوسی، ص 484؛ معجم الرجال، ج 11، ص 376؛ ریحانة الادب، ج 3، ص 25؛ قاموس الرجال، ج 7، ص 426، چاپ جامعه مدرسین قم؛ ایضاح الاشتباه، ص 214؛ جامع الروات، ج 1، ص 572؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 261؛ اعلام الشیعة فی القرن الرابع، ص 181، چاپ بیروت؛ فهرست شیخ طوسی، ص 22، چاپ نجف؛ تنقیح المقال ممقانی، ج 2، ص 281؛ امالی صدوق، ص 19 و 55؛ موسوعة الفقهاء، ج 4، ص 278؛ شرح مشیخه صدوق، ج 4، ص 81 و تاریخ قم و زندگی حضرت معصومه، ص 206 .
2 - مقدمه محاسن از محدّث اُرموی، ص ط .
3 - رجال شیخ طوسی، ص 484؛ اعلام الشیعة فی القرن الرابع، ص 181 و مقدمه اصول كافی از استاد بزرگوار ربّانی شیرازی، ص 16
4 - رجال طوسی، ص 486؛ اعلام الشیعه، ص 181 و چند منبع دیگر و رساله ابوغالب زراری، ص 163 .
5 - رساله ابوغالب زراری، ص 18 .
6 - رساله ابوغالب؛ رجال نجاشی، ص 61، چاپ داوری؛ روضات الجنّات، ج 1، ص 44؛ الكنی و الالقاب، ج 1، ص 124 .
7 - رجال شیخ طوسی، ص 444 .
8 - روضات الجنّات، ج 1، ص 44 .
9 - امالی صدوق، ص 19، حدیث 5 و ص 55 و 57 و اعلام الشیعه، ص 181 .
10 - رجال طوسی، ص 492 .
11 - با جملاتی از قبیل «رحمة الله» و «رضی الله عنه» .
12 - من لا یحضره الفقیه، ج 4، بخش مشیخه، ص 81 .
13 - قاموس الرجال، ج 7، ص 426 .
14 - رجال نجاشی، ص 308 و فوائد الرضویه، ص 704 .
15 - فوائد الرضویه، ص 704 .
16 - الكنی و الالقاب، ج 2، ص 108 .
17 - اعلام الشیعه، ص 181 و رساله ابوغالب زراری، ص 162 .
18 - حاشیه مجمع الرجال قهپائی، ج 4، ص 184 .
19 - مقدمه محاسن برقی، ص ز .
20 - وسائل الشیعه، ج 20، ص 261 .
21 - تنقیح المقال، ج 2، ص 281 .
22 - تاریخ قم، انتشارات طوس، ص 50، 35، 50، 51 - 59، 113 - 117، 135 - 139 .
23 - همان، ص 59 .
24 - امالی صدوق، مجلس 14، ص 57، حدیث 5 .
25 - همان، ص 58، حدیث 10 .
26 - همان، ص 142، مجلس 32، حدیث 3 .
27 - همان، ص 171، مجلس 37، حدیث 4 .
28 - همان، ص 219، مجلس 45، حدیث 6 .
29 - همان، ص 221، مجلس 45، حدیث 14 . 

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه