وقتی خاطره تعبیر "خس و خاشاك" زنده می شود
از گفتن «خس و خاشاک» تا «آشغال»
چندی پیش شاهد صحبت هایی بودیم که از پشت یکی از مقدس ترین تریبون های مملکت زده شده ... صحبت هایی که با انتشارش انتقاداتی را از جناح های مختلف به خود جلب کرد ... نسبت دادن اصطلاح "آشغال" به مردم معترضی که به نشانه اعتراض به خیابان ها آمده بودند.
همه مردم میان كسانی كه آسیب به امنیت ملی زدند و اماكن عمومی را تخریب كردند با آنهایی كه برای پیگیری خواستههای شان به خیابانها آمدند، تفاوت قائلند و نباید همه را به یك چشم دید اما شاید در تریبون نماز جمعه اخیر از نظر بنده "نویسنده" این مهم لحاظ نشده و یا شاید هم انقدر در لفافه بوده که این گونه برداشت می شود.
به نظر می رسد که استفاده از ادبیات تلخ و تأسف انگیزی چون "آشغال" و تعابیر این چنینی در وصف برخی معترضان ناآرامیهای اخیر كشور، آن هم توسط فردی انقلابی و مهم تر از آن در پشت تریبونی مقدس آدمی را نگران و البته رنجیده خاطر می کند.
به واقع استفاده از این ادبیات آن هم زمانی که رهبر انقلاب حرف آخر را درباره آن زده اند، چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟! صحبت هایی که شاید بوی تفرقه و دو قطبی شدن را در امتداد خود نشان خواهد داد...
آیا به واقع تریبون نماز جمعه، این عمل مستحبی که بسیار تأکید شده است جایگاهی برای طرح چنین صحبت های تفرقه انگیزی می باشد؟ آیا به غیر از این است که نماز جمعه و تریبون آن باید بلندگوی وحدت و آرامش یا محراب امیدبخشی و معنویت باشد؟کاش که کمی بیشتر توجه کنیم و حواسمان باشد كه كلمه به كلمه و جمله به جمله کسانی که فرصت دارند پشت تریبونهای بزرگی قرار گیرند، در این روزگار توسط رسانه ها و شبكه های اجتماعی در فضای مجازی می گردد و شنیده یا خوانده می شود؟ فراموش نکنیم که مردم درد دارند، دردهایی که تنها با گفتنش آن هم با الفاظ نازیبا دوا نمی شود... دردها و تلخیهایی در زندگی مردم ایجاد شده که با حلوا حلوا گفتن، شیرین نخواهد شد.
یادمان باشد که انقلابی گری با فحاشی، توهین، تندخویی، تعابیر زشت و بگم بگم ها هیچ رابطهای ندارد یقین داشته باشیم که بی شك با توهین و فحاشی بیشترین ضربه به كشور، نظام، انقلاب و اسلام زده خواهد شد.
وسیلهی دشمنی مردم را از خود و مکتب خود دور کنیم چنانچه شخصی از قبیله بنی تمیم به خدمت پیامبر رسید و عرض کرد مرا موعظه کنید در بین مواعظ حضرت این جمله بود: به مردم فحش مده که باعث دشمنی آنها میشود.(1)
اگر به گروهی القاب زشت و حرف هایی میزنیم که باعث تکدر خاطرشان می شود، منتظر رفتارهای این چنینی در برابر خود و مقدسات خود باشیم چرا که قرآن برای حفظ مقدسات دینی از نیش زبان و گزند مشرکان، مؤمنان را از دشنام دادن به بتها بشدت منع میکند و میفرماید: نباید شما مؤمنان به بتهای آنان دشنام بدهید زیرا عکسالعمل آنان نیز این خواهد بود که از روی جهالت و لجاجت معبود حقیقی و پروردگار شما را دشنام دهند.(2)
ما ادعای این را داریم که پیرو دینی هستیم که پیامآور آن به واسطه اخلاق مداری و حسن خلقی که داشت، مردم را به سوی خوبیها جذب می کرد ؛ چنانچه خداوند در باره این خصلت مردمی رسول اكرم (صلیالله علیه وآله) می فرماید: به خاطر رحمت الهی بود كه برای مردم نرم شدی و اگر تندخو و خشن و سخت دل بودی، از دور تو پراكنده می شدند و نیز در ادامه آیه می فرماید: پس، از آنان در گذر، برایشان استغفار كن و در كار با آنان مشورت نما. (3)
در روایتی آمده است: در آغاز بعثت که دعوت همگانی پیامبر (صلیالله علیه وآله) تازه شروع شده بود، در هنگام مراسم حج، مشرکان برای بزرگداشت و تقدیس بتهای خود در مراسم شرکت کرده بودند. آنان چون پیامبر (صلیالله علیه وآله) را دیدند که با عبارت «قولوا لا إله إلا اللّه تفلحوا؛ بگویید: خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید»؛ رسالت خود را به همگان ابلاغ می کند، آن حضرت را سنگ باران کردند، به نحوی که سر تا پای پیامبر (صلیالله علیه وآله) هدف سنگهای مشرکان قرار گرفت و خون از بدن مبارکش جریان یافت مردم مکه بر پیامبر خدا صلوات الله علیه فشار میآوردند و سر و روی ایشان با سنگ هایی که به ایشان می زدند زخمی و خون آلود شده بود، خداوند ـ جل و علا ـ فرشته یا فرشتگانی را نزد او فرستاد تا آنچه را خواهد، برآورده کند. فرشته به پیامبر (صلیالله علیه وآله) عرض کرد: این کوهها که مکه را در میان گرفته است به فرمان من است، چنانچه بخواهی کوهها را به یکدیگر نزدیک کنم [تا اهل مکه را در میان خود بفشارند و از بین ببرند]. پیامبر (صلیالله علیه وآله) نپذیرفت و فرمود:
إنمّا بعثت رحمةً، ربّ اهد امتی فإنهم لا یعلمون؛ همانا من برای رحمت مبعوث شدم (نه نقمت و عذاب)، بار خدایا، قوم مرا هدایت فرما که نادانند. (4)
از این نمونه گذشتها و اخلاقمداریها در سیره رسول خدا بسیار بسیار دیده می شود حال سؤال می کنیم که چه کسی وجود دارد كه از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین انسان و مکتبی نشود؟
پی نوشت:
1- کافی، ج۲، ص۳۶۰؛ وسائل، ج۸، ص۶۱۰
2- انعام/۱۰۸
3- آل عمران/159
4- مجلسی، بحارالأنوار، ج17 ص276
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. وسیلهی دشمنی مردم را از خود و مکتب خود دور کنیم چنانچه شخصی از قبیله بنی تمیم به خدمت پیامبر رسید و عرض کرد مرا موعظه کنید در بین مواعظ حضرت این جمله بود: به مردم فحش مده که باعث دشمنی آنها میشود.
به نظر می رسد که استفاده از ادبیات تلخ و تأسف انگیزی چون "آشغال" و تعابیر این چنینی در وصف برخی معترضان ناآرامیهای اخیر كشور، آن هم توسط فردی انقلابی و مهم تر از آن در پشت تریبونی مقدس آدمی را نگران و البته رنجیده خاطر می کند.
به واقع استفاده از این ادبیات آن هم زمانی که رهبر انقلاب حرف آخر را درباره آن زده اند، چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟! صحبت هایی که شاید بوی تفرقه و دو قطبی شدن را در امتداد خود نشان خواهد داد...
آیا به واقع تریبون نماز جمعه، این عمل مستحبی که بسیار تأکید شده است جایگاهی برای طرح چنین صحبت های تفرقه انگیزی می باشد؟ آیا به غیر از این است که نماز جمعه و تریبون آن باید بلندگوی وحدت و آرامش یا محراب امیدبخشی و معنویت باشد؟کاش که کمی بیشتر توجه کنیم و حواسمان باشد كه كلمه به كلمه و جمله به جمله کسانی که فرصت دارند پشت تریبونهای بزرگی قرار گیرند، در این روزگار توسط رسانه ها و شبكه های اجتماعی در فضای مجازی می گردد و شنیده یا خوانده می شود؟ فراموش نکنیم که مردم درد دارند، دردهایی که تنها با گفتنش آن هم با الفاظ نازیبا دوا نمی شود... دردها و تلخیهایی در زندگی مردم ایجاد شده که با حلوا حلوا گفتن، شیرین نخواهد شد.
یادمان باشد که انقلابی گری با فحاشی، توهین، تندخویی، تعابیر زشت و بگم بگم ها هیچ رابطهای ندارد یقین داشته باشیم که بی شك با توهین و فحاشی بیشترین ضربه به كشور، نظام، انقلاب و اسلام زده خواهد شد.
وسیلهی دشمنی مردم را از خود و مکتب خود دور کنیم چنانچه شخصی از قبیله بنی تمیم به خدمت پیامبر رسید و عرض کرد مرا موعظه کنید در بین مواعظ حضرت این جمله بود: به مردم فحش مده که باعث دشمنی آنها میشود.(1)
اگر به گروهی القاب زشت و حرف هایی میزنیم که باعث تکدر خاطرشان می شود، منتظر رفتارهای این چنینی در برابر خود و مقدسات خود باشیم چرا که قرآن برای حفظ مقدسات دینی از نیش زبان و گزند مشرکان، مؤمنان را از دشنام دادن به بتها بشدت منع میکند و میفرماید: نباید شما مؤمنان به بتهای آنان دشنام بدهید زیرا عکسالعمل آنان نیز این خواهد بود که از روی جهالت و لجاجت معبود حقیقی و پروردگار شما را دشنام دهند.(2)
ما ادعای این را داریم که پیرو دینی هستیم که پیامآور آن به واسطه اخلاق مداری و حسن خلقی که داشت، مردم را به سوی خوبیها جذب می کرد ؛ چنانچه خداوند در باره این خصلت مردمی رسول اكرم (صلیالله علیه وآله) می فرماید: به خاطر رحمت الهی بود كه برای مردم نرم شدی و اگر تندخو و خشن و سخت دل بودی، از دور تو پراكنده می شدند و نیز در ادامه آیه می فرماید: پس، از آنان در گذر، برایشان استغفار كن و در كار با آنان مشورت نما. (3)
فرشته به پیامبر (صلیالله علیه وآله) عرض کرد: این کوهها که مکه را در میان گرفته است به فرمان من است، چنانچه بخواهی کوهها را به یکدیگر نزدیک کنم [تا اهل مکه را در میان خود بفشارند و از بین ببرند]. پیامبر (صلیالله علیه وآله) نپذیرفت و فرمود:إنمّا بعثت رحمةً، ربّ اهد امتی فإنهم لا یعلمون؛ همانا من برای رحمت مبعوث شدم (نه نقمت و عذاب)، بار خدایا، قوم مرا هدایت فرما که نادانند
در روایتی آمده است: در آغاز بعثت که دعوت همگانی پیامبر (صلیالله علیه وآله) تازه شروع شده بود، در هنگام مراسم حج، مشرکان برای بزرگداشت و تقدیس بتهای خود در مراسم شرکت کرده بودند. آنان چون پیامبر (صلیالله علیه وآله) را دیدند که با عبارت «قولوا لا إله إلا اللّه تفلحوا؛ بگویید: خدایی جز خدای یگانه نیست تا رستگار شوید»؛ رسالت خود را به همگان ابلاغ می کند، آن حضرت را سنگ باران کردند، به نحوی که سر تا پای پیامبر (صلیالله علیه وآله) هدف سنگهای مشرکان قرار گرفت و خون از بدن مبارکش جریان یافت مردم مکه بر پیامبر خدا صلوات الله علیه فشار میآوردند و سر و روی ایشان با سنگ هایی که به ایشان می زدند زخمی و خون آلود شده بود، خداوند ـ جل و علا ـ فرشته یا فرشتگانی را نزد او فرستاد تا آنچه را خواهد، برآورده کند. فرشته به پیامبر (صلیالله علیه وآله) عرض کرد: این کوهها که مکه را در میان گرفته است به فرمان من است، چنانچه بخواهی کوهها را به یکدیگر نزدیک کنم [تا اهل مکه را در میان خود بفشارند و از بین ببرند]. پیامبر (صلیالله علیه وآله) نپذیرفت و فرمود:
إنمّا بعثت رحمةً، ربّ اهد امتی فإنهم لا یعلمون؛ همانا من برای رحمت مبعوث شدم (نه نقمت و عذاب)، بار خدایا، قوم مرا هدایت فرما که نادانند. (4)
از این نمونه گذشتها و اخلاقمداریها در سیره رسول خدا بسیار بسیار دیده می شود حال سؤال می کنیم که چه کسی وجود دارد كه از برخورد شایسته خوشش نیاید و جذب چنین انسان و مکتبی نشود؟
پی نوشت:
1- کافی، ج۲، ص۳۶۰؛ وسائل، ج۸، ص۶۱۰
2- انعام/۱۰۸
3- آل عمران/159
4- مجلسی، بحارالأنوار، ج17 ص276