تبیان، دستیار زندگی
تاریخ تکرار می‌شود و مرتضایی دیگر بر سرِ عدالت خویش، سر می‌بازد. صحنه، همان صحنه است و ضربت، همان ضربت و قاتل همان قاتل. دیروز خوارج نهروان و امروز کج‌اندیشان فرقان، دیروز شمشیر زهراندود و امروز کلت کمری.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معجزه ی مطهری

شهید مطهری

تاریخ تکرار می‌شود و مرتضایی دیگر بر سرِ عدالت خویش، سر می‌بازد. صحنه، همان صحنه است و ضربت، همان ضربت و قاتل همان قاتل. دیروز خوارج نهروان و امروز کج‌اندیشان فرقان، دیروز شمشیر زهراندود و امروز کلت کمری.

دیروز فرق قرآن ناطق علی(علیه‌السلام) و امروز جمجمه فقیه مکتب صادق مطهّری(ره) فقط تکنولوژی باعث تغییر آلت قتّاله است!

مطهّری همو که خمینی کبیر او را «پاره تن» و همه آثارش را بی‌استثنا خوب و انسان‌ساز نامید.

اشک خمینی(ره) را جز در رثای اهل بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کسی ندیده بود، امّا او برای مطهرّی زار زار گریست و لرزش صدا و دست علامه عارف، طباطبائی(ره) را احدی به نظاره ننشسته بود، جز در فراق مطهّری.

مطهری همو که خامنه‌ای عزیز، کتاب‌های فاخر او را چهارچوب فکری نظام دانست با همه بزرگی‌اش مظلوم بود.

نه از آن جهت که غریبانه‌اش شهید کردند که پیروان حسین را شرافت از این است، و نه از آن جهت که عمرش کوتاه بود که به قول ابوعلی سینا، عرض زندگی مهم‌تر از طول آن است، و نه از آن جهت که محاسنش را به خون سرش خضاب کرد که شیعیان ابوتراب را این سنّت دیرین است، بلکه از آن جهت که قاتلش، فرقان بود.

با خود می‌اندیشم که با همه حماقت و رذالت، فرقان، چقدر هوشمندانه برای فلج کردن سلسله اعصاب مرکزی پیکره نه چندان تنومند انقلاب نوپای خمینی، هدفگذاری کرده بود.

مطهری را هنوز دوستان، به درستی و شایستگی نمی‌شناختند که دشمن به شایستگی شناخته بود!

آری، قلم مطهّری ذوالفقاری دو دم بود که قلب کفر و سینه التقاط را توأمان می‌شکافت، و کلام مطهّری به برکت پارسایی او، چشمه جوشان معارف الهی بود که از قلب مطهّرش بر زبان گویایش جاری می‌شد.

و مگر نه این است که به تضمین معصوم(علیه‌السلام)، هر که چهل روز عملش را برای خدای بزرگ خالص گرداند، چشمه‌های حکمت و معرفت از قلبش بر زبانش می‌جوشد؟

و مگر مطهری، نه چهل روز، که همه عمرش را جز در راه خدا و برای او صرف کرده بود؟

در شگفت بودم از آن بوسه مقدّس که پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در رؤیای صادقه مطهری، در شب وداعش با ناسوت و پیوستنش به ملکوت خدا، بر لب‌های او زده بود و گرمای آن بوسه را، شیخ شهید حتّی پس از برخاستن از خواب بر لبانش احساس کرده بود؛ ولی با خود اندیشیدم که چرا لب‌هایی که یک عمر از آنها به جز کلام خدا و روایات معصومین و ذکر کرامت اهل بیت(علیه‌السلام) نتراویده، بوسه‌گاه رسول رحمت و مهربانی(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نباشد؟

کدام لب‌ها برای بوسه قدرشناسی رسول مهر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، سزاوارتر از لبان ولی مخلص خدا و آیت عظمای الهی، مطهری؟

فرو افتادن سرو قامت بلند او برای همه دشوار بود، امّا جانگدازتر برای باغبان پیر آن درخت تناور... بشکند دست آن کس که برکند زین چمن آن درخت تناور.

اشک خمینی(ره) را جز در رثای اهل بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کسی ندیده بود، امّا او برای مطهرّی زار زار گریست و لرزش صدا و دست علامه عارف، طباطبائی(ره) را احدی به نظاره ننشسته بود، جز در فراق مطهّری. آنگاه که در جمله‌ای رمزآمیز ولی پرشور که خود او تنها می‌تواند تفسیرش کند ـ نقل به مضمون ـ فرمود: «وقتی آقای مطهّری در درس من حاضر بود، شاید درست نباشد بگویم، ولی یک احساس پایکوبی داشتم، چرا که می‌دانستم هر چه می‌گویم، هدر نمی‌رود».

آری، قلم مطهّری ذوالفقاری دو دم بود که قلب کفر و سینه التقاط را توأمان می‌شکافت، و کلام مطهّری به برکت پارسایی او، چشمه جوشان معارف الهی بود که از قلب مطهّرش بر زبان گویایش جاری می‌شد.

آری هنر بزرگ مطهری این بود که با چشمان نافذش می‌توانست عمق هر واقعه را تا رویت واقعیت بشکافد و حق را بشناسد و به دیگران با منطق و حکمت بشناساند. بگذارید پایان این نوشته‌ام نکته‌ای لطیف باشد از مرحوم پدرم آیت‌الله حاج‌شیخ‌عباس مخبر(ره) که فرمود: معجزه بزرگ مطهری این بود که توانست با نوشته‌ها و گفته‌هایش در برابر هجوم بی‌رحمانه «ایسم»ها و افکار التقاطی به مرزهای فکری نسل جوان ما در مقاطعی یک تنه بایستد و از جوانان ما «شهید» بسازد.

به روان تابناک او و همه عالمان عامل تاریخ کهن این مرزوبوم صلواتی به تکریم می‌فرستیم و در هفته بزرگداشت مقام معلّم، خالصانه‌ترین دعاها را بدرقه مردان و زنانی می‌کنیم که همه پیشرفتهای بشر در همه اعصار مدیون همّت و تلاش آنان است.

دکتر علیرضا مخبر دزفولی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.