تبیان، دستیار زندگی
اكثر ما از درد تنهایی به جان آمده‌ایم، در حالی‌كه نیاز داشتن به یکدیگرامری بدیهی و طبیعی به ‌شمار می‌آید و مهم است اگر به چیزی احتیاج داشته باشیم و بتوانیم آن‌را به زبان آوریم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گمشده ای ناپیدا

گمشده

اگر واقع‌بینانه به عمق زندگی نگاه كنیم، هر مرحله‌ای از زندگی، معنی و زیبایی‌های خاصی دارد كه در جریان عبور از یك مرحله و پیش‌بینی پیامدهای مراحل بعدی، می‌توان گذر از مرحله قبل و گام نهادن در مرحله بعد را آسان‌تر كرد. در سیر عبور از مراحل زندگی، انسان به جایی می‌رسد كه نیازهایی در درون خود احساس می‌كند و با تحرك و نشاط نیروی خود را جهت برآوردن آنها به‌كار می‌گیرد. یكی از نیازهای اساسی و ابتدایی انسان دگرخواهی است كه با برآورده شدن آن، مسیر برای برآوردن نیازهای بالاتر هموار می‌شود. انسان بدون ورود به دنیای همدیگر نمی‌تواند طرف مقابل خود را بشناسد و پی به وجود «خود» او ببرد. عدم شناخت كافی، باعث بیگانگی اندیشه و اعمال نسبت به همدیگر می شود.  زن و مردی كه در كنار هم، در یك خانه، در یك اداره، و به طور كل در یك محیط به سر می‌برند، برای شناخت همدیگر به‌خود فرصت نمی‌دهند. می‌توان گفت عمق این دریا را فقط با حدس و گمان می‌سنجند. ما آدمیان برای سنجش هر چیزی یك مقیاس داریم. آیا تا به حال از خود پرسیده‌ایم كه برای سنجش عمق وجود انسان، چه مقیاسی وجود دارد؟  به نظر می‌رسد تنها شرط مقیاس سنجش عمق وجود انسان، جرأت وارد شدن به درون دنیای فرد مقابل است. ما از این‌كه دیگری را خوب بشناسیم وحشت داریم. دوست داریم او را به همان شكلی كه خود می‌نمایاند، قبول كنیم. در واقع ما نه چیزی را كشف و نه قبول كرده‌ایم، بلكه خودنمایی‌های طرف مقابلمان را فقط پذیرفته‌ایم.

اگر شما از همان ابتدا در دسترس باشید و صادقانه و صریح همان‌گونه كه هستید باشید و رفتار كنید، بالطبع برخی افراد به شما علاقه‌مند خواهند شد و برخی نیز شما را طرد خواهند كرد. اما احساسات و پذیرش از سوی افرادی كه به شما علاقه‌مند شده‌اند، واقعی و استوار خواهد بود.

لازم است شریك بالقوه شما، شما را كاملاً بشناسد، بنابراین خود را در دسترس قرار داده و از همان ابتدا با او رو راست، صریح و صادق باشید. چنانچه شما رابطه را با پنهان‌كاری و تظاهر آغاز كنید، قادر نخواهید بود به یكدیگر اعتماد كرده و از یك رابطه سالم برخوردار شوید. شما ممكن است پیوسته از این كابوس كه روزی شریك شما ناگهان به ماهیت واقعی شما پی ببرد، ترس و واهمه داشته و احساس ناامنی كنید. راه ورود به درون شخص، ابتدا از برخورد چهره به چهره آغاز می‌شود. پی آمد آن صحبت‌های دلنشین جهت نزدیك‌تر شدن دو طرف به همدیگر است. چگونگی گفتارها و در یك مسیر قرار گرفتن اندیشه‌ها، باعث ظهور اندوخته‌های درونی فرد می‌شود چیزی كه شاید تا به حال حتی خود شخص نیز به آن پی نبرده باشد.  وقتی اندیشه‌ها به هم نزدیك‌تر شدند، خواسته‌های درونی فرد قوت می‌گیرد و كشش به‌سوی همدیگر بیشتر می‌شود، اعتمادها شكل می‌گیرند. همكاری‌ها، تبادل نظرها، احترام به نوع خواسته‌ها و برآورده شدن چگونگی درخواست‌ها معنی پیدا می‌كند.

تنهایی

اگر به این روند دقت كنیم درمی‌یابیم كه خواسته‌هایی كه از اوج به عمق؛ از قسمت سر به سوی تن رهسپار است، قوت و دوام بیشتری دارد. تمامی اینها هنگامی تداوم می‌یابد كه افراد در كنار هم باشند و از ابتدا به صورت  موجوداتی با ارزش كمك ‌دهنده و كمك گیرنده، همدیگر را قبول كنیم. پیشرفت یك طرف را تهدیدی بر راه ترقی خود نینگاریم. با خود و طرف مقابل خود صادق و صریح بوده و محترمانه رفتار كنیم. چنانچه رفتار مناسبی با شریك خود نداشته باشیم، راهی را هموار می‌سازیم كه به مشكلات، رنجش و نفرت منتهی می‌شود.  اجازه ندهیم ناكامی‌ها، رنجش‌‌ها و مشكلات كوچك درون ما انباشته شده و به مرور زمان تبدیل به افسردگی و تنفر شوند. برای خود احترام قائل باشیم و بگذاریم شریك ما بداند كه چه چیزهایی برای ما دارای اهمیت است.

چنانچه ما از كشمكش‌ها و تعارضات اجتناب‌ورزیم، قادر نخواهیم بود از یك رابطه بلند مدت و رضایت‌بخش برخوردار شویم.

یك روان‌شناس در این مورد می‌گوید: ما همیشه تصور می‌كنیم چون بزرگسال هستیم باید متكی به خود و آزاد بوده و به كسی محتاج نباشیم و شاید به این دلیل است كه اكثر ما از درد تنهایی به جان آمده‌ایم، در حالی‌كه نیاز داشتن به یکدیگرامری بدیهی و طبیعی به ‌شمار می‌آید و مهم است اگر به چیزی احتیاج داشته باشیم و بتوانیم آن‌را به زبان آوریم.با عنوان كردن نیازهای خود، دیگری‌ را به ذهن و دل خود نزدیك‌تر می‌كنیم و پل ارتباطی بین خود و ایشان برقرار كرده و اعتماد او را به سوی خود فرا می‌خوانیم.  گمان می‌رود همسران نسبت به همدیگر «دلهای پر و اذهان خالی دارند» و این ناشی از فاصله‌های كذایی و خودخواهانه‌ای است كه نتیجه‌ای جز جدایی نسل‌ها به دنبال ندارد. دیدگاه آگاهانه به دنیای هم، دلمان را برای پذیرش نقصان‌های همدیگر فراخ می‌كند.

برای خود احترام قائل باشیم و بگذاریم شریك ما بداند كه چه چیزهایی برای ما دارای اهمیت است.

آر- دی لنگ، نویسنده كتاب سیاست‌های تجربه می‌نویسد ما كمتر از آنچه می‌دانیم، روی مسائل می‌اندیشیم، كمتر از آنچه به دیگران عشق می‌ورزیم، نسبت به عشق خود شناخت داریم، كمتر از آنچه احساس می‌كنیم، عشق می‌ورزیم و به همین نسبت خود را خیلی كمتر از آنچه هستیم می‌پنداریم. ما حتی برای شناخت خود هم فرصتی نداریم، آنچه را كه دیگران برایمان دیكته نموده‌اند كپی كرده درونی می‌كنیم و عاقبت كار چنان می‌شودكه نباید باشد. وقتی من نه برای خود فرصتی دارم و نه برای آن‌كه به عنوان یك موجود ارزشمند در كنارم قرار گرفته ، و این در حالی است كه نسبت به تعهد در قبال همدیگر، قراردادی را امضاء نموده و خود را پایبند به تعهدات آن می‌دانیم، این حیاتی است كه شریك زندگیمتان فردی باشد كه در مورد او با نزاكت و مهربانی رفتار كنیم.

اگر تمامی جوك‌های مورد علاقه و داستان‌های «روزهای بد گذشته» خود را برای یكی از دوستان و یا همكاران خود تعریف كنید، وقتی به خانه برمی‌گردید برای همسرتان چه چیزی باقی خواهد ماند؟ اگر شما وقت و انرژی خود را با فرد دیگری صرف كنید به طور بالقوه به رابطه خانوادگی خود لطمه خواهید زد. ما انسانها بدون درك وجود همدیگر، هیچ‌گونه ارزشی نداریم. من به امید آن می‌نویسم كه خوانده شود، تو به امید آن می‌خوانی كه آگاه گردی، دیگری به امید آن می‌گوید كه شنیده شود و ... با تغییر نگرش انسان نسبت به زندگی، نوع امكاناتی كه او برای رسیدن به اهداف خود به‌كار می‌گیرد نیز متفاوت است. لئوبوسكالیا استاد دانشگاه كالیفرنیا می‌نویسد: كسی كه جویای عشق است صرفاً به یكتا بودن خود و شكوفایی آن راضی نیست، بلكه می‌‌كوشد هرچه سریع‌تر خود را به درجات پیشرفته برساند، زیرا می‌داند آنچه آموخته می‌تواند در اختیار دیگران قرار دهد.

عشق گمشده‌ای است كه تا خود نخواهیم پیدا نمی‌شود و ما آن را همچنان، به طور ناخودآگاه با غبار ذهن خود دور می‌كنیم.

سوروكین جامعه‌شناس مشهور می‌گوید: ذهن‌های ناهوشیار ما از قدرت عشق مطلقاً غافل و بی‌خبرند، كوچكترین اعتقادی به آن ندارد و آن را پدیده‌ای خیالی می‌پندارند. از نقطه نظر ما عشق یك نوع خودفریبی- افیون ذهن ما- یك فكر ایده‌آلی و از نظر علمی ثابت نشده است. ما سعی داریم در مقابل همه تئوری‌هایی كه معتقد به قدرت و نفوذ عشق است، جبهه‌گیری كنیم. نظریه‌هایی روی نفوذ و تأثیر عشق در تعیین وشكل‌گیری رفتار و شخصیت تأكید می‌گذارد .

همشهری- با تلخیص

تنظیم برای تبیان: کهتری

مقالات مرتبط

مهم ترین نیاز برای موفقیت

می خوام با پول شادی بخرم

خوشبختی لذت است یا آرزو؟

روشی نو در داشتن آرامش

راهی مستقیم به آرامش درون

چه کسانی عاشق نمی شن؟

دلتو بزن به دریا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.