تبیان، دستیار زندگی
لام اساس تمام پیشرفت‌هاى مادى و معنوى بشر در طول تاریخ اندیشه و تعقل از یك طرف و سعى و تلاش خردورزان از طرف دیگر بوده است. اگر بشر قرن بیستم و بیست و یكم از نظر صنعتى و تكنولوژى به موفقیت‌هاى چشمگیرى دست یافته، بر اثر ا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایگاه خرد و خردورزان در سخنان امام رضا علیه السلام


اساس تمام پیشرفت‌هاى مادى و معنوى بشر در طول تاریخ اندیشه و تعقل از یك طرف و سعى و تلاش خردورزان از طرف دیگر بوده است. اگر بشر قرن بیستم و بیست و یكم از نظر صنعتى و تكنولوژى به موفقیت‌هاى چشمگیرى دست یافته، بر اثر اندیشه و تلاش بوده است چنان كه پیشرفت‌هاى معنوى جوامع و افراد نیز بر اثر بهره‏ورى از توان عقل و خرد و قدرت عقل و تلاش بوده است.

در قرآن بیش از هزار بار كلمه «علم» و مشتقات آن، كه نشانه بارورى خرد و اندیشه است تكرار شده، و افزون بر 17 آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفكّر نموده، بیش از 10 آیه با كلمه «انظروا، دقت كنید» شروع شده است. بیش از پنجاه مورد كلمه «عقل» و مشتقّات آن به كار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبّر در قرآن امر شده است و همچنین از كلمه فقه و تفقّه و امثال آن بهره جسته است.

پیامبران، امامان و بندگان صالح الهى همه اهل خرد و تعقّل و مروجان تفكّر و اندیشه بوده‏اند ابوذر شاگرد تربیت شده و خردورز پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بیشترین اوقات خویش را صرف تعقّل و اندیشه و عبرت‌اندوزى و بهره‏گیرى از خرد دیگران مى‏نمود.(1)

قرآن این كتاب جاوید و ماندگار الهى و آسمانى براى اندیشه و خردورزى و صاحبان عقل و خردورزان، ارزش والا و حیاتى قائل است و زیباترین و رساترین سخنان را درباره ارزش دانش و تعقّل و دقت و تفقّه بیان نموده است. در قرآن بیش از هزار بار(2) كلمه «علم» و مشتقات آن، كه نشانه بارورى خرد و اندیشه است تكرار شده، و افزون بر 17 آیه به طور صریح انسان را دعوت به تفكّر نموده، بیش از 10 آیه با كلمه «انظروا، دقت كنید» شروع شده است. بیش از پنجاه مورد كلمه «عقل» و مشتقّات آن به كار رفته است و در چهار آیه نیز قاطعانه به تدبّر در قرآن امر شده است و همچنین از كلمه فقه و تفقّه و امثال آن بهره جسته است.

از طرف دیگر فقهاى خردورز ما نیز عقل و خرد را یكى از چهار منبع استنباط و استخراج معرّفى نموده و حكیمان و اندیشمندان اسلام نیز با بهره‏گیرى از خرد، فلسفه و كلام اسلامى را در اوج عظمت و متانت ارتقاء و صعود داده‏اند و بر توده مردم نیز لازم است كه در اعتقادات اصولى و اساسى از خرد بهره جویند.

راستى از انصاف بسیار فاصله دارد آنانى كه دین اسلام را غیر عقلانى قلمداد نموده و احكام آن را به دور از اندیشه و عقلانیت مى‏دانند.

آنچه در پیش رو دارید نگاهى است گذرا به جایگاه عقل و تعقّل و عاقلان و خردورزان در كلام عالم و اندیشمند اهل‌بیت علیهم‌السلام حضرت على بن موسى علیه السلام.


الف: جایگاه خرد

1- عقل حجّت باطنى:

عقل را تعریف گوناگونى شده است، در روایات به «العقل ما عبد به الرحمن؛ عقل چیزى است كه به وسیله آن خدا بندگى مى‏شود» و یا حجّت باطنى تعریف شده است.(3) امام هشتم علیه السلام نیز عقل را حجّت باطنى در كنار حجّت ظاهرى یعنى انبیاء و امامان دانسته است. ابن سِكّیت به امام عرض كرد: «ما اَلحُجّةُ عَلَى الخَلقِ اَلیَومَ؟ فَقال علیه السلام اَلعَقلُ یَعرِفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَى اللّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الكاذِبُ عَلَى اللّه فَیُكَذِّبُهُ فَقالَ اِبنُ السِّكّیت. هذا وَ اللّهِ هُوَ الجَواب؛ امروز حجّت بر مردم چیست؟ امام علیه السلام فرمود: همان خرد باشد كه انسان به وسیله آن راستگویى بر خدا را مى‏شناسد و او را تصدیق مى‏كند و از دروغ پرداز بر خدا آگاهى مى‏یابد و او را تكذیب مى‏كند، پس ابن سكّیت گفت: به خدا سوگند كه این همان پاسخ (درست) است.»(4)

از انصاف بسیار فاصله دارد آنانى كه دین اسلام را غیر عقلانى قلمداد نموده و احكام آن را به دور از اندیشه و عقلانیت مى‏دانند.

خود حضرت نیز در روزگارى كه حجت ظاهرى خداوند یعنى امامت الهى در حد پادشاهى و ولایت عهدى تنزّل یافته و امامان معصوم ناشناخته مانده‏اند از حجّت باطنى بیشترین بهره را برد و با تشكیل مناظرات و احتجاجات عقلانى، خردورزان را جذب خویش نموده و عده‏اى از آنها را به راه اصلى و حجّت ظاهرى و امامت هدایت نمود.

مهمترین احتجاجات عقلى حضرت عبارتند از:

1- مناظره با جاثلیق، رئیس اسقف‌ها و پیشواى مسیحیان.

2- مناظره با رأس الجالوت بزرگ یهودیان.

3- مناظره با هربز اكبر، بزرگ زرتشتیان.

4- مناظره با عمران صابى.

5 - مناظره با سلیمان مروزى دانشمند علم كلام.

6 - مناظره با على بن محمد بن جهم ناصبى.

7- مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره.

هر یك از مناظرات حضرت داراى محتواى عمیق عقلانى است كه هر خردمندى را مقهور خود مى‏سازد.(5)


2- عقل، هدیه الهى:

خداوند نعمت‏هاى فراوانى ارزانى انسان داشته، در بین این نعمت‏ها، نعمت ولایت و نعمت عقل از جایگاه ویژه و خاصى برخوردار است. به همین جهت است كه در جاى جاى روایات، این نعمت را مخصوصاً به خداوند نسبت داده و هدیه الهى دانسته است با این كه تمام نعمت‏ها از آن اوست، در واقع این یك نوع اضافه تشریفى به خداوند متعال است حضرت على بن موسى علیهماالسلام به ابى‌هاشم جعفرى فرمود: «یا اَباهاشِم اَلعَقلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ و الاَدَبُ كُلفَةٌ، فَمَن تَكَلَّف الاَدَبَ قَدَرَ عَلَیهِ وَ مَن تَكَلَّفَ العَقل لَم یَزدَد بِذلِكَ اِلّا جَهلاً(6)؛ اى ابى هاشم خرد ارزانى خداوند است و (به دست آوردن) ادب مشقّت‌آور است. پس هر كس مشقّت ادب آموزى را بر عهده گیرد به آن دست یابد و هر كس مشقّت خردآموزى (و به دست آوردن آن را) بر عهده گیرد جز نادانى نیفزاید(چرا كه عقل را خداوند باید عنایت كند).

عده‏اى بر این باورند كه عبادات منحصر است در انجام نماز و خواندن نمازهاى مستحبى و گرفتن روزه‏هاى واجب و مستحب، بدون آن كه در رمز و راز آن اندیشه كنند، و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند. امام رضا علیه السلام با گوشزد این خطر، عبادت اصلى را در زیادى اندیشیدن و بهره‏ورى از خرد مى‏داند.


3- تعقّل برترین عبادت:

عده‏اى بر این باورند كه عبادات منحصر است در انجام نماز و خواندن نمازهاى مستحبى و گرفتن روزه‏هاى واجب و مستحب، بدون آن كه در رمز و راز آن اندیشه كنند، و یا در زمان و اوضاع آن تعقل نمایند.

امام هشتم علیه السلام با گوشزد این خطر، عبادت اصلى را در زیادى اندیشیدن و بهره‏ورى از خرد مى‏داند آنجا كه فرمود: «لیست العبادة كثرة الصّیام والصّلوة، و انّما العبادة كثرة التّفكر فى امر اللّه(7)؛ عبادت زیادى روزه و نماز نیست و بلكه فقط بسیار اندیشیدن در امر خداوند است.»


4- بهترین دوست:

خرد علاوه بر آن كه در كار فكرى و نظرى مددكار انسان است و به عبادت انسان ارزش و بهاء مى‏دهد، در كارهاى عملى نیز بهترین یار انسان و در تنهائى‏ها بهترین رفیق و دوست انسان شمرده مى‏شود، امام رضا علیه السلام در این‏باره مى‏فرماید: «صدیق كلّ امرءٍ عقله و عدوه جهله(8)؛ دوست هر مردى (و انسانى) خرد اوست و دشمنش نادانى او.» و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نیز عقل را قوام انسان و عامل نگه‌دارنده او دانسته آنجا كه فرمود: «قوام المرء عقله(9)؛ قوام مرد (و آنچه انسان را سر پا نگه مى‏دارد) عقل اوست. و على علیه السلام نزدیك‏ترین یار انسان را خرد معرّفى مى‏كند كه: «العقل خلیل المؤمن(10)؛ خرد دوست مؤمن است.»


5 – مهر، عامل دوستى

عقل و خرد نه تنها دوست و یار خود انسان است، كه دوستى با دوستان و یاران نیز با عقل و خرد میسر است، انسان بخواهد دوستان خود را در سطح جامعه و فامیل و خانواده حفظ كند باید از مهربانى برخواسته از خرد بهره برد، امام هشتم علیه السلام در كلام نغز و زیباى خود فرمود: «التودّد الى النّاس نصف العقل(11)؛ مهربانى با مردم نیمى از خرد است.


6- برترین عقل‌ها

عقل انسان داراى مراتب و درجاتى است، برترین عقل‌ها آن است كه انسان را به سوى اهداف نورانى هدایت كند، و شناخت انسان را نسبت به خالق هستى، جهان‏شناسى، و انسان‏شناسى، بیشتر سازد، در این میان شناخت خود انسان به عنوان پلى براى خداشناسى و جهان‏شناسى از جایگاه ویژه برخوردار است. حضرت رضا علیه السلام با توجّه به این نقش مى‏فرماید: «افضل المال ما وقى به العِرض و افضل العقل معرفة الانسان نفسه(12)؛ بهترین مال، مالى است كه آبروى آدمى توسط آن حفظ شود، و بهترین عقل، این است که انسان خودش را بشناسد.»

امام رضا علیه السلام فرمود:

به راستى مردم دو دسته‏اند: بهتر و پارساتر از او و بدتر و پائین‏تر، پس (خردمند) هرگاه مردى بدتر از خود را ملاقات كند مى‏گوید: شاید نیكى و خوبى او در درون و باطن اوست كه این به سود اوست، ولى نیكى من آشكار است و (شاید) این به زیان من است. و هرگاه بهتر و پارساتر از خویش را ببیند در برابرش فروتنى كند تا همپاى او گردد، پس چنانچه این گونه كند بى‌گمان بزرگمندى‏اش فراز گیرد و نیكى‏اش پاكیزه شود و یاد او نیك گردد و سرور مردم دوران خویش باشد.


ب: نشانه خردورزان

بسیارند كسانى كه ادّعاى خردورزى مى‏كنند و گاه خود را برترین خردورز معرّفى مى‏نمایند، امّا اینگونه نیست كه هر مدّعى خردى، خردورز باشد، چه بسیار كسانى هستند كه به جاى عقل از شیطنت و حیله‏گرى برخوردارند، و همچون عمروعاص براى هر كارى حیله‏اى، و براى هر حق باطلى و براى هر راست، دروغى پیش ساخته دارند، این‏ها هرگز از نظر دینى خردمند و عاقل به حساب نمى‏آیند، براى تشخیص این امر حضرت ثامن الحجج علیه السلام نشانه خردمندان واقعى را به جامعه معرّفى مى‏نماید آنجا كه فرمود: «لا یتمّ عقل امرءٍ مسلمٍ حتّى تكون فیه عشر خصالٍ الخیر منه مأمول و الشّرّ منه مأمونٌ یستكثر قلیل الخیر من غیره، و یستقلّ كثیر الخیر من نفسه، لایسأم من طلب الحوائج الیه، ولا یملّ من طلب العلم طول دهره، الفقر فى الله احبّ الیه من الغنى، والذّلّ فى الله احبّ الیه من العزّ فى عدوّه، و الخمول اشهى الیه من الشّهرة، ثمّ قال العاشرة و ما العاشرة، قیل له: ما هى؟ قال علیه السلام: لا یرى احداً الّا قال هو خیرٌ منّى واتقى(13)؛ خرد مرد مسلمان كامل نمى‏شود مگر آن كه ده ویژگى در او باشد:

1- به نیكى او امید رود(و دست خیر او در جامعه مورد امید نیازمندان باشد).

2- از بدى او آسودگى باشد(و كسى از شرّ او بر خود بیم نداشته باشد).

3- و نیكى اندك دیگرى را بسیار شمارد.

4- و نیكى بسیار خویش را ناچیز داند.

5 - و از نیازخواهى (دیگران) نزد او، دلگیر و خسته نمى‏شود.

6- و از علم‏جویى در طول عمرش دلخسته نمى‏گردد.

7 - و تهیدستى در راه خدا را بیشتر از توانگرى دوست مى‏دارد.

8 - و خوارى (ظاهرى) در راه خدا را از بزرگمندى در نزد دشمن خدا خوش‌تر دارد.

9- و گمنامى براى او رغبت انگیزتر از بلند آوازگى (و شهرت) است.

10 - سپس حضرت فرمود: دهمى چیست؟ عرض شد به حضرت: دهمى چیست؟ فرمود: كسى را نبیند مگر آن كه گوید: او از من بهتر و پارساتر است.

در ادامه آن حضرت فرمود: «اِنَّما النّاسُ رَجُلان: رَجَلٌ خَیرٌ مِنه وَ اَتقى تَواضَعَ لَهُ لِیَلحَقَ بِهِ، فَاِذا فَعَلَ ذلِكَ فَقَد عَلا مجدُهُ وَ طابَ خَیرُهُ وَ حَسُنَ ذِكرُهُ وَ سادَ اَهلَ زَمانِهِ(14)؛ به راستى مردم دو دسته‏اند: بهتر و پارساتر از او و بدتر و پائین‏تر، پس (خردمند) هرگاه مردى بدتر از خود را ملاقات كند مى‏گوید: شاید نیكى و خوبى او در درون و باطن اوست كه این به سود اوست، ولى نیكى من آشكار است و (شاید) این به زیان من است. و هرگاه بهتر و پارساتر از خویش را ببیند در برابرش فروتنى كند تا همپاى او گردد، پس چنانچه این گونه كند بى‌گمان بزرگمندى‏اش فراز گیرد و نیكى‏اش پاكیزه شود و یاد او نیك گردد و سرور مردم دوران خویش باشد.

در حقیقت اگر به آنچه در روایت فوق به عنوان اوصاف خردمندان و خردورزان اشاره شده عمل شود، بسیارى از امور جامعه امروز ما اصلاح خواهد شد.

مثلا یک مشكل جامعه ما احساس خستگى مسئولان و مراجع ذى‏ربط و افراد متشخص در مقابل مراجعات و اظهار حاجات مردم است و حال آن كه خردمندان بنا به گفته امام هشتم علیه السلام هرگز در مقابل حاجت‏هاى مردم و گره‌گشائى از كار آنان اظهار عجز و ملامت و خستگى نمى‏كنند.

مشكل دوم در جامعه، شهرت‌طلبى است، که در برخی از افراد دیده می‌شود که برای مشهور کردن خود چه خرج‌ها که نمی‌کنند، و چه خرج‌هاى كلان و اسراف‏هاى بى‏شمارى مرتكب مى‏شوند، آن هم در اوضاعى كه خیلى از جوان‌هاى ما بر اثر نداشتن توان مالى از امر ازدواج عاجزند، و خیلى از خانواده‏هاى فقیر در نان شب‌شان درمانده، و آن همه خرج‌ها و تلاش‌ها جز به هدف شهرت خواهى انجام نمى‏پذیرد. و حال آن كه حضرت ثامن الحجج فرمود: انسان خردمند و خردپیشه از شهرت‏طلبى گریزان است، مگر آن جا كه در مسیر انجام وظائف الهى باشد.


پى‏نوشت‏ها:

1. بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 22، ص 431.

2. آمار استخراج شده بر اساس اطلاعات كتاب «المعجم المفهرس» محمد فؤاد عبدالباقى (دارالحدیث قاهره) مى‏باشد.

3. منتخب میزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ص 358.

4. شیخ ابومحمد حرّانى، تحف العقول، انتشارات آل على علیه السلام، چاپ اوّل، ص 814، شماره 48.

5. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 155/ بحارالانوار، ج 49، و مجموعه آثار دوّمین كنگره جهانى حضرت رضا علیه السلام 1366، ه.ش، ج 1، ص 432 - 452.

6. همان، ص 812، شماره 46.

7. همان، ص 802، شماره 3.

8. همان، ص 804، شماره 14.

9. روضة الواعظین، ص 9/ منتخب میزان الحكمه، ص 357.

10. همان، ص 357 / تحف العقول، ص 203.

11. تحف العقول، همان، ص 804، شماره 15.

12. میزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ج 10، ص 577.

13. همان، ص 804، شماره 17.

14. همان، ص 804.

منبع:

مجله پاسدار اسلام، ش 277، حجةالاسلام سید جواد حسینى.‏

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.