آیت الله سیّد محمد حسینى كاشى
اینجانب سیّد محمد حسینى كاشى در هفت سالگى پدرم را - كه شغل او بافندگى بود، در سال 1361 قمرى - از دست دادم. یك عالم كاشانى در تاریخ وفات او این چنین سروده است:
چو سیصد و شصت و یك رسید بعد هزار
گفت لبّیك از خطابِ ربّ جلیل
نام او سیّد حسن فرزند میرزا آقا بود. گر چه برخى از افراد كهنسالِ فامیل تا چند پشت اجداد خود را مىشناختند، ولیكن من اجداد خود را ضبط نكردهام و شجرهنامه ندارم، امّا آنچه كه در شهر كاشان معروف هست آن است كه بنده سیّد مىباشم و نام اینجانب به حسب شناسنامه محمد، ولیكن پیش از اینكه براى ادامه تحصیل به قم بیایم (حدود 33سال پیش) به «ماشاءاللّه» معروف بود. بعد از فوت مرحوم پدرم به كار شَعربافى (بافندگى) مشغول شدم و به صورت متفرّقه درس فارسى با قرآن را فرا گرفتم و در كلاس اكابر آنزمان نیز مدّتى شركت كردم و یكى از علماى كاشان كه در مسجد محلّه یا بازار اقامه جماعت مىنمود به جوانها پیشنهاد داد كه درس عربى بخوانند و خود نیز اعلام آمادگى كرد كه من هم حاضرم بدون كتاب درس بدهم و متن درس را نوشته مىدهم. عدّهاى حاضر شدند بنده نیز با اینكه كم سنتر و از نظر درسى پایینتر بودم، شركت كردم. تا چند روز تنها چند دقیقه كتاب شرح امثله را درس داد، بعد جامع المقدّمات تهیّه كردیم و كتاب نصابالصّبیان، شرح نظام، سیوطى و علل الشّرائع را نیز به تدریج تهیّه كردیم و روزى تقریباً یك ساعت در منزل آن عالم بزرگوار (مرحوم آیةاللّه حاج شیخ محمود نجفى(ره)) و یا در مسجد درس مىخواندیم و نیز روزى تقریباً یك ساعت هم پیش از غروب، در مدرسه علمیّه پشت مشهد مباحثه مىكردیم. پس از این كه حدود هشت سال به این نحو تحصیل كردم، آنگاه تصمیم گرفتم براى ادامه تحصیل به قم بیایم. در اینجا پس از اینكه موفّق شدم چند سال در درس اصول حضرت امام خمینى(ره) شركت كنم، به كاشان بازگشتم و یك سال تقریباً به كسب و كار مشغول شدم و روزى تقریباً یك ساعت هم در درس خارج اصول (از اوّل قطع تا خبر واحد) مرحوم آیةاللّه میر سیّد على یثربى(ره) شركت مىكردم. سپس براى ادامه تحصیل به عراق مشرّف شدم و حدود یك سال در نجف و كربلا ماندم. بعد به دلیل راضى نبودن مادرم به ایران بازگشتم و برآن شدم در كاشان، نصف روز را در درس فقه و اصول مرحوم آیةاللّه میر سیّد على یثربى(ره) شركت كنم و نصف روز دیگر را براى مخارج زندگى كار كنم، ولیكن معظّمٌله فرمود: نه. مرا تشویق كرد كه به قم بیایم و در نامهاش به مرحوم آیةاللّه بروجردى نوشت كه از من امتحان رتبه سوم بگیرد و شهریّه بنده را به صورت معیل بپردازند. از وقتى كه به قم آمدم تا به حال مشغول بودهام. حدود سه سال - هم زمان با تبعید شدن حضرت امام(ره) به عراق - به مشهد مقدّس رفتم و در درس اصول، فقه و جلسه استفتاى مرحوم آیةاللّه میلانى شركت مىكردم. بعد به نجف و مكّه مشرّف شدم و آنگاه با مشورت حضرت امام(ره) به قم مراجعت كردم و پس از مراجعت تاكنون كه تقریباً هفده سال است در قم مىباشم و با رفقا مشغول بحث و مذاكره هستم.
اساتید و هممباحثههاب
نده در درس عدّهاى از علماى بزرگ قم شركت كردهام؛ مانند مرحوم آیةاللّه بروجردى(ره)، مرحوم آیةاللّه سیّد محمد محقّق داماد، حضرت امام خمینى(ره)، حضرت آیةاللّه اراكى(ره) و عدّهاى دیگر كه بعضى آنان مرحوم شدهاند و بعض دیگر حیات دارند كه بهطور استقصا عرض نمىكنم؛ چون ممكن است از بعضى غفلت كنم، ولیكن مرحوم علّامه طباطبائى(ره) نیز یكى از اساتید بزرگى است كه الهیات شفا و قسمت زیادى از اسفار را خدمت ایشان فراگرفتم و مدّتى در درس تفسیر ایشان نیز شركت كردم و برخى از كسانىكه با آنان بحث و مذاكره داشتهام - دو نفرى یا چند نفرى - عبارتاند از: آقاى حاج شیخ محمد مؤمن (از فقهاى شوراى نگهبان)، آقاى حاج سیّد حسن طاهرى (نماینده حضرت امام(ره) در سپاه پاسداران)، آقاى ربّانى املشى(ره) و آقاى حاج شیخ حسن تهرانى.
خلاصه حدود این سى سالى كه در قم بودهام، همواره مشغول درس و مباحثه و تبلیغ بودهام. امیدوارم كه خداوند متعال عاقبتم را خیر قرار دهد.
و السّلام على من اتّبع الهد