نى ولادتاینجانب سیّدمجتبى حسینى در سال 1333 شمسى در شهر مقدّس مشهد و در خانوادهاى روحانى متولد شدم. پدرم آیةاللَّه سیّدجلیل حسینى از علماى محترم مشهد است. ایشان در زمان رژیم شاه در مسجد گوهر شاد، اقامه جماعت مىكرد، ولى ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1385/12/13 ساعت 12:44
حجت الاسلام و المسلمین آقا سیّدمجتبى حسینى
ولادتاینجانب سیّدمجتبى حسینى در سال 1333 شمسى در شهر مقدّس مشهد و در خانوادهاى روحانى متولد شدم. پدرم آیةاللَّه سیّدجلیل حسینى از علماى محترم مشهد است. ایشان در زمان رژیم شاه در مسجد گوهر شاد، اقامه جماعت مىكرد، ولى پس از عدم پذیرش دعوت رژیم طاغوت نسبت به دیدار با شاه معدوم، از اقامه نماز در مسجد گوهرشاد ممنوع شد. پس از آن در حسینیّه تهرانىهاى مقیم مشهد به اقامه جماعت پرداخت.
وى از خاندان علم و از سادات اصیل سیستانى است كه در نوجوانى براى تحصیل علوم حوزوى به مشهد مهاجرت كرد و از شاگردان خاص مرحوم آیةاللَّه میرزامهدى اصفهانى - عالم و عارف مشهور - به شمار مىآمد و در محضر درس او به درجه اجتهاد نایل شد.
مادرم نیز از سادات محترم و بانویى متّقى و پرهیزگار بود كه در سال 1370شمسى دار فانى را وداع گفت. او فرزند مرحوم آیةاللَّه آقا نجفى و نوه پسرى مرحوم میرزا مهدى شهیدى مىباشد و خاندانهاى شهیدى و علمالهدى دایى و دایىزادههاى اینجانب مىباشند و اصولاً اكثر قریب به اتّفاق منسوبان نسبى و سببى بنده، اهل علم و سیادت هستند.
تحصیلات
1.ابتدایى؛ دوران ابتدایى را در دبستان غزالىِ نزدیكِ منزل كه دبستانى دولتى بود، گذراندم.
در سال 1342شمسى همزمان با آغاز نهضت امام خمینى(ره) كه مردم مشهد مقدّس در بیت آیةاللَّه سیّد حسن قمى اجتماع كردند، و مأموران رژیم شاه به سوى آنان تیراندازى كردند، بنده در سال سوم دبستان مشغول تحصیل بودم و پنجره كلاس ما بر محلّ تجمّع و درگیرى مشرف بود، و من شاهد رشادت و ایثار مردم بودم و آن خاطره هرگز از یادم نمىرود.
اهتمام حضرت والد در آموزش قرآن و احكام موجب شد تا در جلسه دوره قرآن صنف خبّازان مشهد كه در شبهاى پنجشنبه تشكیل مىشد و والد محترم، در آن جلسه تفسیر مىگفت، شركت مستمر داشته و قرآن را نزد قارى جلسه آقاى سیّد ماشاءاللَّه رضوى بیاموزم. فراموش نمىكنم در دوران دبستان، هر وقت زنگ قرآن داشتیم، معلّم ما كه با قرآن آشنا نبود، سرش را روى میز مىگذاشت و مىخوابید و اداره كلاس را به من و یكىازبچّههاى دیگر كه با روخوانى قرآن آشنا بودیم مىسپرد. همچنین یكى از افرادى كه در مدرسه براى اشعار و سرودههاى مذهبى در مناسبات به او توجّه مىشد، بنده بودم.
2. ادبیّات عرب؛ پس از پایان دوره دبستان، در دوازده سالگى با تشویق پدر به دروس حوزوى پرداختم و جامع المقدّمات را نزد پدرم و برادرم كه یك سال از من بزرگتر بود و حدود یك سال زودتر درس خواندن را شروع كرده بود، خواندم و با رسیدن به سیوطى، به دستور پدرم همزمان، در درس مغنى در كنار برادر بزرگترم شركت كردم تا با ایشان هممباحثه باشم.
مراحل دروس ادبیّات را به سرعت و با جدّیّت و پشتكار نزد اساتید خصوصى و تحت رعایت ابوى سپرى نمودم و آنچه موجب شد از نظر قرائت متون عربى از اقران عقبتر نباشیم، این بود كه حضرت والد در منزل، ما را وادار به خواندن كتابهاى شریف وافى، كافى و مانند آنها مىنمود و اشكالات ادبى را بر طرف كرده، ما را به نكات لازمالرّعایه در ادبیّات رهنمون مىشد.
دروس ادبیّات عرب را عموماً نزد اساتید خصوصى خواندم و كتاب حاشیه ملّاعبد اللّه را نزد استاد بزرگوار جناب حجّة الاسلام و المسلمین آقاى واعظ طبسى خواندم و بخش «معانى» كتاب مطوّل را نزد استاد معروف ادبیّات مشهد جناب آقاى حجّت هاشمى گذراندم
3. سطح؛ قوانین مرحوم میرزاى قمى را نیز نزد استاد بزرگوار آقاى واعظ طبسى و بخش عمده شرح لمعه را نزد آقاى صالحى كه از اساتید معروف و پر تلاش سطوح در حوزه مشهد هستند، سپرى نمودم و معالم الدّین و قسمتى از لمعه را نیز از محضر والد ماجد استفاده كردم.
قسمت «قطع» رسائل را از حجّةالاسلام و المسلمین روحانى و قسمتى دیگر و همچنین مكاسب و جلد اوّل كفایه را نزد مرحوم اشكذرى كه تجسّم اخلاق و تواضع بود، فرا گرفتم.
جلد دوم كفایه را بعد از هجرت مجدّد به قم، نزد مرحوم آیةاللّه سلطانى و تتمه آنرا نزد حجّة الاسلام و المسلمین آقاى كرباسى گذراندم.
فلسفه، كلام و تفسیر؛ شرح تجرید علّامه را نزد استاد دهشت در مشهد آموختم و همچنین دروسى از قبیل باب حادى عشر و ... را نزد اساتید مختلفى فراگرفتم.
در مبحث فلسفه، منظومه را نزد استاد بزرگوار جناب آقاى دكتر احمد بهشتى در حوزه علمیّه قم خواندم و از محضر آیة اللَّه شهید مطهّرى بخشى از اشارات و اسفار را كسب فیض كردم.
همچنین از دروس معارف قرآن ایشان استفاده كردم. در كلام در دروس آیات حقّى و ملكى تبریزى شركت كردم.
در تفسیر از درس آیةاللَّه خزعلى و ... استفاده كردم و خلاصه، پیوسته از مباحث مختلف زندهاى كه در قم به وسیله اساتید مختلف القا مىشد، بهره گرفتم.
از بدو تحصیلات، علاقه شدیدى به زبان عربى داشتم و با مطالعه آثار نویسندگانى چون جرجىزیدان و منفلوطى و دهها كتاب عربى آشنا شدم و اصولاً از اوّل مقیّد بودم هیچگاه به ترجمه فارسى كتب مراجعه نكنم و از متن عربى آنها استفاده نمایم، حتى از خود آموزهاى كتب حوزوى هیچگاه استفاده ننمودم.
فعّالیّتهاى انقلابى
در آن ایّام فضاى مشهد، فضایى انقلابى بود و در میان طلّاب جوان و نوجوان خطوط مطالعاتى مختلف در شناخت مكاتب و اندیشههاى غرب، جهان اسلام، نقشههاىاستعمار، آشنایى با اقتصاد و روانشناسى و ... دنبال مىشد، كه در این میان من نیز مطالعاتى به صورت دسته جمعى و نیز تحت اشراف اساتید راهنما داشتم و برخى به صورت درسى انجام مىشد كه از آن جمله مطالعات پیوسته زیرنظر استاد بزرگوار آقاى على حكیمى را مىتوان نام برد كه خلاصه نویسىهاى آن مطالعات، حجم زیادى از یادداشتهاى اینجانب را شامل مىشود. همچنین یادم نمىرود در پشت بام منزل یكى از دوستان در مشهد، كلاسى پنهان از چشم ساواك تشكیل مىشد كه استاد شهید هاشمىنژاد در آنجا تدریس مىنمود و حدود دَه نفر از طلّاب جوان و نوجوان شركت مىكردیم و با توجّه به بیان شیواى آن مرحوم مطالبى را كه در خلال درسها از ایشان یادداشت كردم، به وسیله خود ایشان ویرایش مختصرى شد كه محصولش كتاب راه سوم بین كمونیسم و سرمایهدارى گردید. همچنین رهبر بزرگوار انقلاب حضرت آیةاللَّه العظمى خامنهاى در مدرسه میرزا جعفر درس تفسیر مىگفت، كه بیان نافذ و چهره انقلابى وى در جلسات درس هیچگاه از یادم نمىرود و به خاطر دارم در تفسیر آیه شریفه (وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة)[1] نكات ارزندهاى را در جهت لزوم تجهیز و ایجاد ابّهت لشكر اسلام بیان داشتند؛ امّا متأسّفانه این سلسله درسها مدّت زیادى ادامه نیافت و به وسیله ساواك تعطیل شد. هر چند نسبت به سنّ زود هنگام و نسبت به تحصیلات در مقایسه با سایر طلّاب آن زمان دیر معمّم شدم، ولى در پانزده یا شانزده سالگى با پالتو و یك عبا در منزل ابوى در مراسم عزادارىِ دهه آخر صفر گاهى منبر مىرفتم و در میان مستمعان احیاناً برخى از علماى بزرگ مشهد و یا سایر شهرستانها كه براى زیارت على بن موسى الرّضا - علیه آلاف التحیّة و الثناء - به مشهد مىآمدند، در مجلس حضور مىیافتند. سایر مستمعان نیز از بازارىهاى اهل نخبه بودند. بدیهى بود كه این فرصتها جرأت بنده را در سخن گفتن بیشتر كند و مقدّمهاى براى رشد و خودباورى اینجانب شود.د
ر هجده سالگى معمّم شدم و از همان زمان سفرهاى تبلیغى به نقاط مختلف كشور را آغاز كردم كه سرگذشت آن سفرها هر چند مىتواند آموزنده باشد، امّا به دلیل رعایت اختصار از آن صرف نظر مىكنم.
هجرت به قم
درسال 1349شمسى پساز تعمّم،با یكى از دوستان به قصد ادامهتحصیل بهقم رفتیم و در مدرسه حجّتیّه حجرهاى گرفتیم و برخى لوازم اوّلیّه زندگى در حجره را تهیّه كردیم. با فرارسیدن تعطیلات تابستانى به مشهد مراجعت كردم؛ امّا پس از پایان تعطیلاتتابستانى موفّق بهبازگشت بهقم نشدم و درمشهد مشغولادامهتحصیل شدم.
در سال 1352شمسى مجدّداً به قم هجرت نمودم و در مدرسه آیةاللَّه بروجردى (معروف به مدرسه خان) سكنا گزیدم. باقىمانده رسائل را نزد حضرت آیة اللَّه عبادى - امام جمعه محترم فعلى مشهد مقدّس - به صورت خصوصى شروع كردم كه پس از مدّت كمى ایشان ما را به استاد فرزانه حضرت حجّة الاسلام و المسلمین آقاى كرباسى معرّفى كردند كه تواضع و خلوص ایشان براى بنده بسیار اعجابانگیز بود و در تواضعشان همین بس كه به مجرّد ورود به درس خارج اصول، از وى تقاضاى مباحثه كردم، ایشان نیز با كمال تواضع پذیرفتند و اتّفاقاً در بحث با ایشان نیزبدونهیچگونهملاحظهاىبهمشاجره و گفتوگو مىپرداختم و او نیزتحمّل مىكرد.
جلد دوم كفایة الاصول را نزد مرحوم آیةاللَّه سلطانى خواندم. همزمان با تحصیل اواخر دوره سطح، در درس فقه آیةاللّه العظمى وحید خراسانى كه در مَدْرس مدرسه خان برگزار مىشد، شركت مىكردم و در سال 1353شمسى كه اصول را از اوّل آغاز كرد، بنده نیز افتخار شاگردى ایشان را یافتم و تا پایان دوره اصول كه حدود شانزده سال به طول انجامید از محضرشان استفاده نمودم.
همزمان ابواب مختلف فقه را نیز از محضر ایشان بهره بردم. همچنین از درس فقه آیةاللَّه العظمى میرزاجوادتبریزى و مرحوم آیةاللَّه العظمى گلپایگانى نیز مباحث زیادى را آموختم كه ذكر ابواب آن موجب اطاله سخن خواهد شد.
از همان اوان شروع درس خارج مقیّد بودم كه مباحث را سر درس بهطور مستوفا بنویسم و با توجّه به علاقه فراوان اینجانب به زبان عربى و استماع رادیوهاى عربى و در نتیجه آشنا شدن به آن زبان، كلّیّه دروس را به زبان عربى مىنوشتم كه تقریرات آن، دهها دفتر مىشود و آرزوى این توفیق را از خدا دارم كه بتوانم با بازنگرى، تصحیح و نشر، آنها در معرض استفاده عموم علاقهمندان قرار گیرد، زیرا -بهخصوص در مباحث اصول - تمامى آنچه استاد القا مىكرده،نگاشته شدهاست.
فعّالیّتهاى تحقیقاتى
در طول ایّام تحصیل در بسیارى از مراحل لجنههاى علمى با برخى دوستان تشكیل دادم كه از باب نمونه در یك مرحله «دائرةالمعارف القرن العشرین» را تقسیم نموده و هر یك بحثى را مطالعه مىكردیم و در جلسه گزارش مىدادیم.
در یك لجنه تحقیقاتى دیگر بخشهاى تفاسیر مختلف از قبیل مجمع البیان، المیزان، برهان، تفسیر فخر رازى و ... میان دوستان تقسیم مىشد كه هر روز تفسیر دو آیه از آن را بینند و آن دو آیه را حفظ و هر یك مطالب مربوطه را در تفسیر مورد مطالعه خود به لجنه ارائه دهد.
لجنه دیگرى كه داشتیم در اقتصاد اسلامى و مقایسه آن با نظریّات اقتصاددانان مشهور جهان بود، كه چند نفر از اساتید دانشگاه و چند نفر از حوزویان در آن شركت مىكردند كه سالها ادامه داشت و رهآورد اینگونه جلسات در گسترش دانش و بینش اعضاى لجنه بركات زیادى داشت.
تألیفات
محصول مكتوب اینجانب در طول تحصیلات و تحقیقات، مضافاً بر تقریرات درسى كه دهها دفتر را تشكیل مىدهد عبارتاند از:
1.شرحى استدلالى بر «احكام اهل ذمّه» تحریر الوسیله امام(ره) به زبان عربى؛
2.شرح استدلالى بر بخشى از «كتاب الصلاة» العروة الوثقى به زبان عربى؛3.رسالهاى استدلالى در زمینه اشتراط اعلمیّت در ولایت فقیه با عنوان «اعلمیّة الفقیه و دورها فى الافتاء و الولایة» (این رساله به پیشنهاد دبیرخانه مجلس خبرگان تهیّه و جزء مقالات برگزیده همایش ولایت فقیه است كه در سال 1373شمسى در دبیرخانه برگزار شد)؛
4.رسالهاى استدلالى در زمینه«استخدام و تطبیق آن بامسئلهاجاره» بهزبان فارسى؛
5. رسالهاى با عنوان «بهره از نظر فقهى، اقتصادى و حقوقى» به زبان فارسى؛6. رسالهاى در مورد مسئله بیمه كه در این رساله مسئله بیمه، از بُعد فقهى مورد بحث قرار گرفته و آثار اقتصادى و اجتماعى آن نیز بررسى شده است؛
7. جزوهاى تحت عنوان «قلمرو بخش خصوصى در نظام اقتصادى اسلام»؛
8. «اخلاقیّات بازرگانى» (در اوّلین سمینار بررسىهاى اقتصادى در سال 1368شمسى مطرح شده است)؛
9. «جاىگاه بخش عمومى و خصوصى و رابطه متقابل آنها در نظام اقتصادى اسلام» (در دومین سمینار بررسىهاى اقتصادى در سال 1369شمسى مطرح شده است)؛10. «جاىگاه بخش عمومى تعاونى و خصوصى در نظام اقتصادى اسلام» (در سمینار بازسازى اقتصادى دانشگاه تربیت مدرّس تهران مطرح شد)؛
11. «ریشههاى انقلاب اسلامى» (متن تدریس اینجانب در دانشگاه تهران بود و چند دور به وسیله دانشكده فنى دانشگاه تهران تكثیر گردید)؛
12. «تاریخچه سیاسى اقتصادى صدر اسلام» (كه متن درسى اینجانب در دانشكده علوم اقتصادى علّامه طباطبائى است كه پس از بارها تكثیر اكنون به چاپ رسیده است)؛
13. رسالهاى تحت عنوان «السنّة بین التقییم و التحدید» (در سمینار بینالمللى وحدت اسلامى به وسیله مجمع التّقریب مطرح شده است)؛14. رسالهاى تحت عنوان «توحید افعالى» (در سمینار علمى تحقیقى فجر در زاهدان مطرح گردید)؛
15. «نظرة خاطفة حول مسألة الجبر و الاختیار» (در سمینار بین المللى وحدت تهران مطرح شد)؛16. رسالهاى با عنوان «بحث حول محرمیّة الصّهر» (به صورت استدلالى مسئله محرمیّت اثبات گردیده است)؛
17. «حدود آزادى اقتصادى در اسلام» (در جهت زدودن شبههاى كه اوایل انقلاب در مورد اسلام مطرح مىشد و آن را با سرمایهدارى غربى مساوى مىدانستند، نگاشته شد)؛
مقالات و رسالههاىفوق الذّكر برخى در سمینارهاى مختلف عرضه و چاپ شده است و برخى تجدید چاپ و یا در مجلّات تخصّصى آمده است و برخى به صورت مخطوط همچنان باقى مانده و مورد استفاده عموم قرار نگرفته است كه از خداوند متعال فرصت تجدید نظر و تكمیل و عرضه آن را مسئلت دارم.
فعّالیّتهاى اجتماعى
1. تدریس در حوزه علمیّه قم در سطوح متوسّط و عالى حوزه و علم كلام كه در برخى مدارس تحت برنامه، از قبیل مدرسه كرمانىها، رسول اكرم، جامعة الزّهرا و یا بهطور آزاد در مدرسه فیضیّه و... انجام گرفته است.
2. تدریس دروس معارف، ریشههاى انقلاب و نظامهاى اقتصادى و...در دانشگاه تهران، دانشكده علّامه طباطبائى و ... .
3. مسافرتهاى تبلیغى به بیشتر نقاط كشور با برگزارى سخنرانىها، پاسخ به سؤالات و تدریس در دورههاى ضمن خدمت در نهادهاى مختلف.
همچنین مسافرت تبلیغى به لبنان و سخنرانى در نقاط مختلف آن، از قبیل منطقه بقاع، هرمل، بیروت، صور، رمادیه، جباع و ... .
برخى سخنرانىهاى اینجانب از طریق تلویزیون فجر و صوت المستضعفین مربوط به حزب اللَّه پخش گردید. از خاطرات شنیدنى سفرهاى لبنان این بود كه در ماه رمضان یكى از سالها، اسرائیل مرتّباً منطقه جنوب و مشغره را بمبباران مىكرد و قبل از روز قدس تهدید كرده بود كه اگر راهپیمایى انجام شود راهپیمایان را بمبباران خواهد كرد. روز قبل از قدس شایع شد كه مقام معظّم رهبرى دستور دادهاند براى حفظ جان، مردم از منازل خارج نشوند و راهپیمایى انجام نگیرد. و از اینرو، در سراسر لبنان راهپیمایى انجام نشد. بنده نیز پس از نماز ظهر در حوشالرّافقه منطقه بقاع در سخنرانى ترك راهپیمایى را تشبیه كردم به پانزدهم خرداد سال 1357 كه امام دستور دادند راهپیمایى انجام نشود و مردم با نشستن در منازل تنفّر خودشان را از نظام نشان دهند و اتّفاقاً همان روز از جلسه ما نیز گزارشى تلویزیونى تهیّه شد. پس از پایان سخنرانى به من خبر دادند جمعى از جوانان كه شامل احزاب مختلف اعم از حزب اللَّه، حركت امل، حزب المقاومة المؤمنه و ... مىباشند دست به راهپیمایى زدند و اگر شما شركت نكنید ممكن است به درگیرى منجر شود. از اینرو، بنده شركت كردم و در پایان آن بر فراز خودرویى رفته و سخنرانى آتشین و با حرارتى علیه اسرائیل ایراد نمودم و تنها راهپیمایى آن سال در سراسر لبنان آن بود كه از صدا و سیما نیز پخش شد و بعد معلوم شد شایعه منع مقام معظّم رهبرى درست نبوده است.
4. در طول دفاع مقدّس حضور در خطوط مختلف جبهه و تبلیغ و بهرهگیرى از معنویّات آن را داشتم و از آنجا كه در ایّام تبلیغى حضور روحانیون در جبههها به قدر كافى بود و پس از آن كاهش جدّى داشت، بنده سفرهایم را به مناطق جنگى در غیر ایّام تبلیغ قرار مىدادم و خاطرات جبهههاى جنگ هر چند بسیار شیرین و مفید است، ولى ذكر آن موجب تطویل كلام خواهد شد.همچنین توفیق حضور در خطوط مقدم حزب اللَّه در برابر اسرائیل از قبیل حضور در خطوط یاتر، جباع، جبل صافى، عرب صلیم و ... را داشتهام و هر چند چه در خطوط دفاع مقدّس ایران و چه لبنان احیاناً افتخار كسوت سیاسى نظامى و حمل سلاح را پیدا كردهام، ولى باید اقرار كنم كه حضور من به عنوان رزمنده نبوده بلكه صرفاً جنبه تبلیغى و استفاده از فضاى معنوى جبههها بوده است.مسئولیّتهاى اجرایى
باتوجّه به اشتغال به درس در كارهاى اجرایى كمتر توفیق داشتهام. تنها در اوایل انقلاب در تشكیل كمیته انقلاب اسلامى و تصفیه آن از عناصر نامطلوب در نقاط منجیل و رودبار فعّالیّت كوتاهى داشتم.
همچنین در سال 1358شمسى در پاىگاه دهم شكارى دوران كوتاهى را به نیابت، مسئولیّت عقیدتى و تشكیل كلاسهاى مربوطه را به عهده گرفتم.
همكارى با گروه اقتصاد دفتر همكارى حوزه و دانشگاه گرچه سالها ادامه داشت، امّا بیشتر جنبه علمى و تحقیقى داشت و نه جنبه اجرایى.
در سال 1362شمسى حدود پنج ماه مسئولیّت آموزش سپاه شیراز كه كارى سنگین بود و آموزش بسیجیان براى اعزام به جبهه را شامل مىشد، به عهده بنده گذاشته شد.
در سال 1370شمسى به مدّت قریب یك سال، مسئول واحد تحقیقات و مطالعات دفتر نماینده مقام معظّم رهبرى در امور اهل سنّت بلوچستان در زاهدان بودم و هم زمان با آن تدریس در حوزه و دانشگاه نیز انجام مىشد.
مدّتى نظارت بر یكى از گروههاى تحقیقاتى دبیرخانه خبرگان به عهده بنده بود كه این موضوع نیز جنبه اجرایى نداشت، بلكه صرفاً كار علمى و تحقیقى بود.
از اوّل مهر ماه سال 1375 با حكم مقام معظّم رهبرى، نمایندگى معظّمٌله در امور اهل سنّت بلوچستان در زاهدان به عهده بنده گذاشته شد و تا كنون ادامه دارد و به تبع آن عضو هیئت امناى دانشگاه علوم قرآنى زاهدان، عضو شوراى آموزش و پرورش، عضو ستاد امر به معروف و نهى از منكر و ... نیز هستم.
همچنین با اصرار دوستان و احساس ضرورت و لزوم حضور پر رنگ مردم در مسئله انتخابات، ناگزیر كاندیداى دوره سوم مجلس خبرگان رهبرى شدم و با آراى حدود هفتاد درصد به نمایندگى مردم استان سیستان و بلوچستان انتخاب شدم.
خداوند متعال را براى تمامى توفیقات و نعمتهایى كه شایسته آن نبودم، سپاسگزارى مىكنم و از او نسبت به خطاهاى بىشمارم طلب عفو و نسبت به انجام تكالیف و وظایفم طلب توفیق و امداد مىنمایم.